شوشان / لفته منصوری
در پیشانی این یادداشت باید دو نکته را توضیح دهم:
1- کارناوال را با کاروان اشتباه نگیرید. کاروان آنگونه که حافظ شیرینسخن و دیگر شاعران پارسی گوی گفتهاند: «کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش * کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی» به معنای قافله، سیاره و جمعی از مسافران؛ با کارناوال به معنای غربی آن متفاوت است. کارناوال يک جشن يا رژه همگاني در خيابان است که به همراه آن عنصرهايي از سيرک بازي، رقصهای خياباني و لباسهای رنگارنگ ديده میشود. کارناوال نمايشي از فرهنگ فولکلوريک زمان خود بوده و لباسها، آداب و مراسم منطقهای که در آن برگزار میشده را به نمايش میگذاشته است. کارناوال نوعی مقاومت در برابر سنت کاتولیکی مسیحیت بود.
نوعی مقابله با سلسلهمراتب قدرت در ساخت و بافت زندگی روزمره است. کارناوال یک سرپیچی است، از نظم موجود، از رفتارهای موسوم و مرسوم، از زندگی روزمره است. در ذات و ماهیت کارونال نوعی هجو و به سخره گرفتن قواعد موجود و معمول نهفته است؛ به همین جهت از ماسک یا نقاب برای متفاوت بودن، برای عدم پذیرش وضع موجود، برای گسستگی از روزمرگی و مقابله بافرهنگ مسلط استفاده میکردند.
2- عزاداری یک آئین دینداری است. آئینهای دینداران منشأ اجتماعی دارد. تعریف و تبیین چگونگی این آئینها به نوع عمل و اوضاع اجتماعی دینداران هر زمان و مکانی مربوط است. بهعنوانمثال در آذربایجان غربی در سحرگاه روز سوم که در اروميه به آن «اهل قبيله» گفته میشود در برخي از مناطق تعدادي از جوانان درحالیکه لباسهای عربي به تن کردهاند از مساجد خارجشده و اشعاري را به این مضمون میخوانند «اي اهل قبيله برويم جسم بیسر و بي کفن امام حسين (ع) را دفن کنيم.»
بنا بر سنت ديرينه، دستههای سینهزنی هیئتهای عزاداري کاشان بايد در ليالي و ايام عاشوراي حسيني از بازار سرپوشيده اين شهر عبور کنند؛ زيرا بر اين باورند که هیئتی که از بازار نمیگذرد، عنوان و اعتبار هیئتی ندارد. سنج، دمام و بوق هر سه از سازهاي تشکیلدهنده همنوازی در آيين عزاداري ايام محرم در خوزستان است. نخل بندي، نخل گرداني، مشعل گرداني از شیوههای مراسم عزاداري ماه محرم در بيرجند است. در مراسم مشعل گرداني روستاي خور استان خراسان جنوبی، مشعلهایی به شکل استوانهای که از تسمه آهني تشکیلشده و بعضي از آنها بلندتر است با پايه مشعل فلزي حدود دو متری را در شب نهم محرم روشن میکنند.
در مراسم «سنگزنی» روستاي درخش، سنگ عبارت است از دوتکه چوب استوانهای هشت سانتيمتري که نخي از آن عبور کرده و در پشت دست قرار میگیرد. اين روستا هشت نفر سنگ زن دارد که از شب پنجم محرم اين کار را همراه هیئت با آهنگ نوحه سینهزنی يا زنجيرزني انجام میدهند و يا نوحه جداگانه میخوانند.
مردم معتقدند که سنگزنی به نشانه سنگي است که کفار به دندان رسول خدا زدهاند. يکي از آیینهای خاص ماه محرم در مازندران آيين «نخل گرداني» در روستاي «نوا» در شهرستان آمل است. نخل را به در هر خانه که میبرند، صاحبخانه نذر خود مانند شربت، خرما، شير، دود کردن اسپند را بهجای میآورد و اگر نذر قرباني کردن گوسفند باشد قرباني میکند.
در شامگاه عاشورا که شام غريبان است، نخل را دور محل میگردانند و همه مردم پابرهنه و شمع به دست همراه نخل به امامزاده محل میروند و تا صبح به سینهزنی و عزاداري میپردازند. آيين سوگواري «طوق گردان» يکي از آدابورسوم کهن مردم شهر ساوه در ماه محرم و روز سوم است. در بروجرد، برخی خانوادهها یک اتاق منزل خود را سیاهپوش میکنند و در شبهای دهه محرم، از عزاداران پذیرائی میکنند. سقاخانههای هر کوی، با نصب پرچم و چراغ و باز گذاشتن درب منزل مشخص میشوند.
پولیکالی که بانام رقص ببر هم معروف است، در کرالا که یکی از ایالات جنوبی هندوستان است، اجرا میشود. بعضی از مسلمانها بدنشان را به شکل ببر نقاشی میکنند و ماسک میزنند و در خیابان رژه میروند، میخوانند و میرقصند و حرکات ببر را تقلید میکنند. آنها با این کار میخواهند بهصورت خیالی، تصویری از شجاعت امام حسین علیهالسلام را به نمایش بگذارند! به نظر میرسد منظور این باشد که حتی حیوانات عزادارِ حادثه کربلا بودند. در ملاثانی خودمان شاهد گونهای از این عزاداری هستیم که مردی در جلد شیر فرو میرود و با ماشین از مسجد جامع ملاثانی تا مزار شهیدان در روز عاشورا حرکت داده میشود درحالیکه کاه بر سر میپاشد یا با سنگی به سر میکوبد و با حرکتهای نمادین سر و دست مویه میکند.
امسال اهواز مملو از موکب شده است. دیشب دوستم حاج جلیل حمیدی میگفت در آزادراه خلیجفارس به سمت اهواز در کیلومتر 40 در منطقهای که نه روستایی، نه دارودرختی، نه محلی حتی برای توقف خودرو، یک عرب سیاهپوش، بیرق به دست وسط آزادراه ایستاده و ملتمسانه از خودروهای عبوری تقاضا میکند که لَختی در موکب توقف کنند تا خدمتگزاران موکب از آنها پذیرایی کنند. موکب که از آئین زیارت اربعین حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام از عراق وارد ادبیات و آئینهای عزاداری ما شده است. در فرهنگ لغت المعانی به دسته اسبسواران، سواری، گردش سواره، راهپیمایی معنا شده است؛ اما در سنت المشایه (سنت پیادهروی عراقیها در اربعین) برخلاف معنای لغوی، موكب به ایستگاههای پذیرایی و استراحتگاههای گفته ميشود كه در مسیرهای منتهی به کربلای معلا برای پذیرائی از زائران به صورت موقت و دائم ایجاد کردهاند. این سازهها از یک چادر ساده یا حتی فقط یک محوطه تا حسینیههای مجلل و مجهز، هرکدام به فراخور توان، سهمی در پذیرایی از زائران حسینی به عهده گرفتهاند.
اما در اهواز موکبها با کارکرد پذیرایی صرفاً آب، شربت، چای و قهوه عربی در هر کوی و برزن پراکندهشدهاند. گروههایی سنی مختلف (البته فقط جنس مذکر) در این موکبها خدمت میکنند. عزادارانِ موکبها برخلاف عزادارانِ سنتی مساجد و حسینیههای اهواز که بیشتر نقش ناظر یا تماشاچی غمخوار با تراژدی کربلا دارند بهطوریکه در مجلس عزای مینشینند، به وعظ واعظان گوش فرا میدهند و در هنگام ذکر مصیبت چراغها را خاموش کرده تا تنها بگریند و حداکثر در سینهزنی پاسخگویی فقرههای شعر مداح باشند؛ اما در موکبهای اهواز تماشاچی وجود ندارد، همه مشارکتکننده فعال هستند، کار میکنند، میزبانی میکنند، در گوشهای با خود خلوت نکرده تا گریه کنند. گاه که به چهرهی مصمم، بانشاط و شاداب آنها نگاه میکنی، حکایت از انجام کفارهای یا ادای دینی یا قضای واجبی به دستگاه حسینی میکند. گویی در یک پروژه زماندار و مهمی هر کس باید به وظیفهای که به او سپردهاند، بدون هیچ نقصی درست و دقیق عمل کند.
نسلهای مختلفی که آنها را بندرت در مراسم مشابه در یک تقسیمکار معین و در کنار هم در یک پروژه خدمات مذهبی - آیینی میبینی؛ همه اینجا جمع هستند. فضای حاکم بر آنها کاملاً اسطورهای – احساسی و رمانتیک است. آنها علاوه بر روحانیون از قشر مداحان هم عبور کرده و صرفاً به پخش صدای نوحهها و شعارهای حماسی آنها اکتفا کردهاند. روحانی محور، خطابه بنیان و وعظ گو نیستند. به شعارها و نامگذاری سازمانهای رسمی از قبیل دههی امربهمعروف و نهی از منکر بیاعتنا هستند؛ مانند تکیهها استمراردهنده ساختار مسجدی– حسینیهای نبوده و تحت نظارت فرآیندهای قدسی - سنتی عزاداری در مساجد و حسینیهها نمیباشند. نسبت به محیطزیست و قواعد زیست شهری از قبیل راهنمایی و رانندگی و بهداشت عمومی تعهدی ندارند. برای استقرار خود در قید ایجاد ازدحام و ترافیک نیستند. ماشینها را ولو در وسط جاده متوقف میکنند تا از آنها پذیرایی کنند. نه خود و نه میهمانشان برای لیوانهای یکبارمصرف فکری نکردند. حتی شهرداری که معمولاً برای پیوست خود به اینگونه جنبشهای مردمی فرصت سوزی نمیکند! سطلهای بزرگی با آرم بزرگتر شهرداری برای جمعآوری لیوانهای یکبارمصرف در مسیر استفادهکنندگان از این خدمات آیینی نگذاشته است.
پدیده موکبها ممکن است منتقدانی از اقشار مختلف داشته باشد. بهویژه واعظانی که بهزحمت خود را از ازدحام جمعیتِ دوروبر موکبها به مسجد یا حسینیهی محل سخنرانی خود رسانده و مخاطبان سالهای گذشته خود را بهجای مسجد و حسینیه در اطراف موکبها ببینند. شاید در نقد این پدیده بگویند کارکرد این موکبها، تخلیه روانی، ستاره شدن، تفاخر، شیفتگی، ارتباط دختران و پسران و ... ممکن است مواردی از کژ کارکرد در این پدیده تازهوارد مشاهده شود؛ اما بهیقین نمیتوان این جنبش اجتماعی را با موارد اندکی از ناهنجاریها نکوهش کرد.
اگر مدلهای عزاداری سنتی منعطف بوده و خود را متناسب با شرایط و نیازهای جدید بازتولید میکردند، شاید دیگر الآن با پدیده کارناوالی شدن مواجه نبودیم. همینکه این موکب ها هستند، مخاطب دارند و روندشان هم رو به رشد است، نشان میدهد که آنها کارکرد دارند؛ بنابراین نمیتوانیم شرایط را به عقب بازگردانیم، بلکه باید آنها را مدیریت کرد.
به نظر میرسد در قشر جوان شهرنشین اهوازی تمایلی به کارناوالی کردن عزاداری مشاهده میشود. این پدیده لزوماً انحراف از عزاداری حسینی نیست؛ اما بهیقین تمایز و حتی شاید اعتراضی به عزاداری سنتی باشد. این پدیده در ذات و جوهر خود متعهد به: «همانا حسين (ع) چراغ هدايت و کشتي نجات است.»[1] در این سفینهی پهناور حتماً جایی برای اینگونه عزاداران وجود دارد. چون این باور وجود دارد که «انّ الاسلام محمدي الحدوث و حسيني البقاء»
پانوشت:
[1] - اين حديث شريف از وجود مقدس پيامبر اسلام (ص) با عبارت «ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه» است.