امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
کژالذوالفقارینیا: از نشستها و گعدههای انتخاباتی اصولگرایان که اینجا و آنجا، پنهان و آشکار برگزار شده یا در حال برگزاری است، به راحتی نمیتوان پی به مصادیق انتخاباتی شان برد. سخت میشود فهمید که در درون این جریان سیاسی چهها در جریان است و جز چند نفری که مواضع شان را صریح و بی پرده بازگو میکنند،«هنوز برای ورود به انتخابات زود است» یا «قصد ورود زودهنگام به انتخابات را نداریم» پاسخی است که به کرات تکرار میشود. پس باید دست به کار «تحلیل گفتمان» شد و از گفتار و نوشتار و کردار اصولگرایان پی به تفکر انتخاباتی آنان برد.
پایانی بر تفکر «خود کاندیداپنداری»
بزرگان جریان اصولگرایی که به شدت از تکرار تجربه ۹۲ واهمه دارند، به همان اندازه که میدانستند دست گذاشتن در دست احمدینژاد به معنای واگذار کردن میدان به رقیب است، به همان اندازه هم از اعلام حمایت از رئیس دولت قبل اجتناب کردند، تا زمانی که رهبر معظم انقلاب او را از ورود به انتخابات نهی کردند و این امر پایانی شد بر تفکر «خود کاندیداپنداری» احمدینژاد و تلاش حامیانش در معرفی او به عنوان نامزده بالقوه انتخابات. به این ترتیب حواشیای که سفرهای استانی (بخوانید انتخاباتی) چند ماه اخیر رئیسجمهور سابق ایجاد کرده بود به یکباره فرونشست.
میثاق نامه نانوشته
زمانی که گمانه زنیها بر سر حضور سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در انتخابات ۹۶ بالا گرفت، عدهای از اصولگرایان تصور کردند که «گزینه ایده آل» خود را یافتهاند؛ گزینهای که به دلیل رفتارهای غیرجناحی در داخل و جنگ علیه تفکیریها در خارج از مرزها، او را به یک «قهرمان ملی» بدل کرده و همین ویژگیها کافی است تا در بهار ۹۶ بیاید و در مقابل روحانی قرار گیرد و پیروز هم بشود. سردار سلیمانی اما رویای اینان را نقش بر آب کرد و با نگارش نامهای اعلام کرد که قصد ورود به دنیای سیاست را ندارد و این منجر شد به خروج نام این فرمانده محبوب از متن سیاستهای انتخاباتی اصولگرایان و البته رفتن به سراغ گزینههای دیگر. گزینهای مانند علی لاریجانی رئیس مجلس دهم، شخصی که به دلیل مواضع میانه رو و اعتدالیاش عنوان «سیاستمدار اصولگرا- اعتدالگرای ایرانی» را یدک میکشد، مورد اقبال طیفهای تندرو اصولگرا نیست و سابقه یک دوره حضور در انتخابات که منجر به قرار گرفتن در جایگاه ششم در میان هفت نامزد انتخاباتی شد، زمینهساز عدم اقبال اکثریت اصولگرایان به او در انتخابات پیش رو شد و معدود کسانی هم که خواهان ورودش به جرگه انتخابات بودند با اعلام موضع قاطع رئیس قوه مقننه، او را از لیست خود خارج کردند. در ادامه «میثاق نامه نانوشته انصرافیهای اردوگاه اصولگرایان» محمدرضا باهنر در واكنش به سخنان دبيركل جامعه زينب كه از او به عنوان «كانديداي در سايه اصولگرايان» براي انتخابات رياست جمهوري نام برد، اعلام کرد که«قصد كانديداتوري ندارم.» حال معلوم نیست اظهارات پیدرپی دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین با هدف ایفای نقش ریش سفیدی در میان اصولگرایان بیان میشود یا وی همچنان یکی از نامزدهای مورد نظر اصولگرایان است. در این میان هستند کاندیداهای نام و نشانداری که به جهاتی شهرت دارند و بخشی از شهرتشان را مدیون سابقه مدیریتی و اجرایی اند و بخش دیگر آن را مرهون حضور یکباره یا چند باره در انتخابات ریاست جمهوری هستند، مانند محسن رضایی با سابقه سه دوره حضور در انتخابات که بدون آنکه درخواستی برای حضور مجددش در انتخابات صورت گیرد، اعلام کرد که«این دوره قصد کاندیداتوری در انتخابات» را ندارد و ترجیح داد دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام باقی بماند تا آنکه شانساش را برای بار چهارم تکرار کند. همچنین محمدباقر قالیباف شهردار تهران،احمد توکلی،علی اکبر ولایت و حتی سعید جلیلی.
فعلا قالیباف باقی است و جلیلی!
هر چقدر باهنر بیشتر به اظهار نظرهای انتخاباتی و تعیین خط و مشی تشکیلاتی میپردازد، محمدباقر قالیباف به سکوت خودخواسته اش در قبال چینش انتخاباتی و حضور یا عدم حضورش در انتخابات عمق بیشتری میبخشد، چنانکه میشود از این سکوت به «سکوت مصلحتی» تعبیر کرد و معنایش شاید این باشد که «قصد شرکت در انتخابات را دارم ولی الان زمان مناسبی برای اعلامش نیست». سعید جلیلی هم وضعیتی مشابه قالیباف را دارد، با این تفاوت که حواشی موجود پیرامون قالیباف در خصوص نحوه مدیریت شهرداری تهران و بحث «املاک نجومی» جایگاه او را به شدت آسیب پذیر کرده و مسیر«شهرداری به پاستور» را به مسیری صعب العبور برایش بدل کرده است و از این منظر، جایگاه جلیلی مستحکم تر از جناب شهرداراست. نقطه تشابه این دو، شکست در انتخابات است؛ قالیباف با دو شکست و جلیلی یک شکست.
چهره ناشناخته
احتمالی که با یک نگاه اجمالی به لیست انتخاباتی اصولگرایان میتوان آن را محتمل دانست، «رونمایی از چهره جدید» به سان محمود احمدینژاد در انتخابات سال ۸۴ است؛ شخصی که از حواشی مبرا باشد و هزاران خصایص و عناوین حسنه را یدک کشد و سوار بر موج انتخابات شود تا در پاستور فرود آید، اما درباره اینکه این «چهره فعلا بینام و نشان» بتواند رقیب جدی ای برای روحانی باشد شک و شبهات فراوانی وجود دارد.