شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۸۶۸۱
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۸
پوپولیسم الزاما به فاشیسم منتهی نمی‌شود . در همین آمریکا و در اواخر قرن 19 و در انتخابات 1890 یک جریان پوپولیستی شکل گرفت..
مهرداد خدیر- پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را بسیاری از تحلیل‌گران به منزله سرایت پوپولیسم به قلب سرمایه‌داری و قوی‌ترین کشور سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان ارزیابی یا از آن به عنوان پوپولیسم آمریکایی یاد می‌کنند.

وجه طعنه‌آمیز قضیه اما این است که موج پوپولیسم پس از گذر از آمریکای لاتین، ایران و اروپا تازه به آمریکا رسیده است.

پیش تر پوپولیسمدر ونزوئلا با هوگو چاوز، در ایتالیا با برلوسکونی، در فرانسه با نیکلا سارکوزی و البته در ایران با محمود احمدی نژاد شناخته می‌شد و اکنون و در پی شوک هشتم نوامبر 2016 در حالی به آمریکا رسیده که در نقاط دیگر دنیا پوپولیست‌های مشهور جای خود را به چهره‌های متفاوتی داده‌اند.

حالا شاید در ونزوئلا، ایتالیا، فرانسه و ایران گفته شود  آنچه برای ما خاطره شده برای آمریکایی ها تازه آغاز شده است! در ونزوئلا البته رییس جمهوری کنونی نیز خود را ادامه دهنده راه هوگو چاوز می‌داند اما مانند او پول فراوان نفت در اختیار ندارد و در واقع شبحی از پوپولیسم را با خود حمل می‌کند و فاقد کاریزمای سلف و مراد خود است.

اگر ترامپ شکست خورده بود با قاطعیت این گزاره مطرح می‌شد که عصر پسا‌پوپولیسم آغاز شده اما اکنون می‌توان گفت حتی آمریکا هم وارد دوران پوپولیسم شده است. 

این سخن اما نباید ما را به ورطه این اشتباه بیندازد که همه جریانات پوپولیستی، فاشیستی اند و مهم تر از آن یادمان باشد که همین آمریکا در قرن 19 نیز تجربه پوپولیسم را از سرگذرانده آن هم از نوع مثبت.

در انتخابات 1890 در آمریکا یک جریان پوپولیستی شکل گرفت که واقعا مردمی بود و جامعه‌شناسان از آن به عنوان «پوپولیسم روستایی آمریکای قرن نوزدهم» یاد می کنند. حرکتی که در واقع جنبشی بود علیه بانک‌ها و کمپانی‌های راه آهن. آنها با تشکیل شبکه‌ها و گروه بندی‌هایی به نام «گرانژ» به یک جریان اجتماعی تبدیل شدند و با عنوان حزب مردم در انتخابات 1890 به پیروزی رسیدند منتها چون فاقد تجربه سیاسی بودند  به مرور شعارهای آنان را دموکرات‌ها تصاحب کردند و حزب مردم هم از صحنه حذف شد.

اکنون پیروزی ترامپ این پرسش را به میان آورده که او یک پوپولیست است یا نه. همه رفتارهای او در دوران تبلیغات و مناظره‌ها و کاراکتر شومن‌گونه و هوچی‌گرانه او البته از پوپولیسم حکایت می‌کند (پوپولیسم به معنی ادعای راه‌حل‌های فوری برای مشکلات و تهییج احساسات به جای برانگیختن نیروی خرد) اما چنان که گفته شد آمریکا نوع دیگری از پوپولیسم را هم تجربه کرده و ترامپ این فرصت استثنایی را هم دارد که پوپولیسمی متفاوت با نوع لاتینی و اروپایی و آسیایی را نیز عرضه کند ضمن این که رسانه های رسمی و سینمای هالیوود نیز با تصویر سازی های غیر منطبق با واقعیت های عینی نوع غیر محسوسی از پوپولیسم را اعمال می کردند.

پوپولیسم ترامپ اگر یادآور پوپولیسم قرن نوزدهم باشد حتی می‌تواند بر اعتراض‌ها فایق آید و مدعی پوپولیسم خوب شود اما واقعیت این است که این فرد اگر اهل برنامه ریزی به معنی بها دادن به نخبگان بود رفتارهای متفاوتی از او سر می زد و به همین خاطر بیشتر یک شومن تصور شده و منتقدان حتی به رغم ثروت فراوان و شهرت برند‌های او می‌گویند ترامپ ثروت‌مند است و شرکت و ملک و پول دارد اما او  را نباید کارآفرین دانست چون به دنبال کسب پول بوده نه تبدیل ایده به کالا یا خدمات و فرارهای مالیاتی او را بهترین گواه بر این ادعا می دانند و می پرسندکمپانی های مجموعه او کجا و امثال مایکرو سافت و اپل کجا؟ و آیا واقعا می توان ترامپ را در ردیف بیل گیتس و استیو جابز قلمداد کرد و به فرض اگر چنین باشد آیا بیل گیتس می تواند در عرصه سیاست هم موفق باشد؟ به همین خاطر برخی پیش بینی می کنند کار ترامپ به استیضاح می‌کشد و جمهوری خواهان که با نردبان او به کنگره و سنا بازگشته‌اند در موقع لازم یا در صورت بروز بحران برای پایین کشیدن او اقدام می‌کنند.

گرفتاری ترامپ این است که اگر بخواهد پوپولیسم مثبت قرن 19 را احیا کند باید به کارهایی دست بزند که در مقام یک سرمایه دار انجام نمی داده و اگر هم بخواهد پوپولیسم چپ را به راه اندازد که باز با روح سرمایه‌داری سازگار نیست و حتی دموکرات ها نیز آرای شبه سوسیالیستی سندرز را تاب نیاوردند و او را کنار زدند چه رسد به جمهور‌ی خواهان.

 دونالد ترامپ البته در جاذبه های شخصیتی واقعا فوق العاده است. او از مهم ترین ویژگی یک پوپولیست که غافل‌گیر سازی و غیر قابل پیش بینی بودن است برخوردار است و کافی است به یاد آوریم در ایران خود ما آثاری از او درباره فوت و فن موفقیت پولی  و کسب ثروت به چاپ رسیده و می داند چگونه در مخاطب نفوذ کند اما اگر بخواهد برای خود شخصیت کاریزماتیک قایل شود و به کیش شخصیت ادامه ذهد و همه را تنها حول و حوش خود سامان دهد دموکراسی آمریکایی در عمل به یک سیستم اقتدار گرا بدل می شود و این نیز به عنوان نشانه ای از پوپولیسم بد از جانب جامعه مدنی آمریکا تحمل نخواهد شد. یادمان باشد او دولت و قدرت را در دست می گیرد و نه زمام جامعه مدنی را.

خطرناک تر از همه البته این گزاره است که پوپولیسم او به فاشیسم منتهی شود و شایعاتی درباره احتمال به کارگیری چهره های افراطی مانند جان بولتون نگرانی هایی از این دست را دامن می زند و در ایران سیاسیون تنها باید بر این وجه قضیه و نوع مواجهه او با برجام تمرکز کنند و تحلیل های دیگر را به چهره های خارج از عرصه رسمی بسپارند. 

آلن تورن می‌گوید: پوپولیسم بیماری کودکانه دموکراسی است.

زمان مشخص می کند که بیماری دموکراسی آمریکا تا چه حد جدی است یا اساسا بیماری است یا نه.

اما اگر احساس یا ثابت شود که به پوپولیسم گرفتار شده اند و از نوع قرن نوزدهمی هم نیست آن گاه شاید آمریکایی های فراوانی از این بایت شرمگین شوند که در حال تجربه یا تحمل پدیده ای هستند که در جاهای دیگر از‌ سر گذرانده‌اند!


برچسب ها: پوپولیسم
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار