1) باز هم جامعه ایرانی آزمونی بزرگ را پشت سر گذاشت. این روزها عادت کرده ایم به شنیدن خبرهای تلخ و پیگیری مداوم شبکه خبر. در ناباوری تمام بر اثر حادثه ای کوچک که می تواند یک اتصالی ساده باشد یا جوشکاری برجی که بخشی از صنعت پوشاک کشور را نمایندگی می کرد و به سان نمادی از مدرنیته دهه 40 بود آتش گرفته و در دل خود فرو ریخت. این حوادث پر آسیب نشان از ضعف کشور و سیستم و سامانه های پدافند غیر عامل و دفاع شهری در مقابله با حوادث با منشا طبیعی و غیر طبیعی ست.
مراکز خرید و پاساژهای قدیمی با مالکیت های مشاع و سر قفلی که مخارج تعمیر و نگهداری عمده در آنها صورت نمی گیرد و هر کس بنا به نیاز و برای راه انداختن کار رشته سیم و کابلی اضافه می کند و ... وضعیتی فاجعه بار را رقم می زنند که هر روز باید در انتظار حادثه بود در شرایطی که مبحث استفاده جمعی از یک محل و ساختمان پیش می آید "فرهنگ عمومی" ما ایرانیان بسیار خدشه پذیر و رفع تکلیفی ست.
2) جلوه ای دیگر از ماجرا و حاشیه ای پررنگ شده عبارت بود از اینکه : تب تند خبرنگار شدن با گرفتن فیلم و عکس ظاهرا همه گیر شده حتا به قیمت بالا رفتن از ماشین امدادی آتش نشانی و در حالی که تعدادی هموطن زیر آوار ساختمان پلاسکو گیر کرده اند! خبرنگاری خیلی شغل عجیبی ست. از داخل شاغلانش را کشته و از بیرون مردمان را !
3) جالب است که برای هر نوع اخذ پروانه ساختمان و تعمیرات، آتش نشانی یکی از نهادهای صاحب امضا و عوارض است اما تجهیزات مدرن و مکفی ندارد و کار را نه تجهیزات بلکه همت و غیرت آتش نشانان و از جان مایه گذاشتن ها و از جان گذشتن ها و ایثار جلو می برد.
در جوامع توسعه یافته از برخی حرفه ها همچون وکلا، روزنامه نگاران، آتش نشانان و پرستاران و پزشکان و پلیس و نیروهای امدادی و جنگل بانان، فیلم و سریال می سازند تا اهمیت کارشان را خاطر نشان سازند و نه به تقدیس آنان بلکه به خاطر نشان ساختن اهمیت کارشان بپردازند اما در "فرهنگ عمومی" پر آسیب و رو به افول ما به لحاظ شاخصه ها بسیاری از ارزش های اجتماعی کمک به همنوع واگذاشته شده و جای خود را به گوشی در دست گرفتن و تهیه فیلم و عکس از محنت دیگری و حادثه داده است.
حادثه ۱۱ سپتامبر ایرانی در آتش سوزی و فرو ریختن ساختمان پلاسکو ، این بار نه به سبب توطیه "بدمن" ها و شیطانک هایی همچون "القاعده و سلفش یعنی داعش" بلکه ناشی از باری به هر جهت بودن و عدم نظارت و پایش جدی و مهندسی مجدد و رفع عیوب موجود به رغم داشتن فرصت و اعتبارات و اختیارات مدیریتی و استفاده و استحصال صرف تا سر حد مرگ و استهلاک مطلق ست.
4) برای همدردی با آتش نشانان غیور اما همه مردم یکصدا به میدان آمدند و از صمیم دل برای آنان آرزوی شفا و نجات از آوار کردند که حسی قابل تقدیر است به شرط اصلاح رویه هایی که در کنار حادثه از دست مردم برمی آید و باید آنها را رعایت کنند.
5) بدترین رفتار و سوء استفاده از موقعیت بحرانی و حاد و بازندگان و خاسرین این حادثه اما از گروه های سیاسی سر زد که در حاشیه این ماجرا مانند شب انتخابات له و علیه دو کاندیدای بالقوه یعنی شهردار تهران و رییس جمهور فعلی به تحرک پرداختند که هر دو طرف ماجرا محکوم اند اما باب نقد مدیران بسته نیست و بایسته است. یاد خاطره ای افتادم که در سانحه ای در تهران که برای خانواده ای آشنا در اثر آتش سوزی پیش آمده بود آدم خوش مزه ای طبعش گل کرده بود و بر بساط خاکستر شروع کرده بود به سیب زمینی پختن!
6) تجهیز بی قید و شرط دستگاه های امدادی و سیستم پدافند غیر عامل برای کشور که در چهارراه حوادث و گسل زلزله واقع شده و دشمنانی افراطی دارد و فصل به فصل در معرض ریزگزد و کولاک و سیل و هزار بلای طبیعی و غیر طبیعی ست امری ست ضروری و واجب و بلا درنگ. همچنین می طلبد که نیروی انتظامی و دستگاه های نظارتی با اقتدار بیشتری اعمال قانون نمایند و مثلا از روی تصاویر حادثه افرادی را که مخل امداد رسانی از طریق تهیه فیلم و عکس و سلفی گرفتن بوده یا در مسیر خودروهای امدادی قرار گرفته و سد راه کرده بودند را شناسایی کرده و به مجازاتی برساند تا بخشی از آسیب های فرهنگی ولو به جبر و انذار برطرف گردد. نیز آنکه شهرداری قوانین خود را به روز نماید و صرفا به فرستادن اخطاریه بسنده ننماید و شهرک های صنعتی نیز نپذیرد که واحدهای تولیدی پر ازدحام در وسط یک کلانشهر شلوغ فعالیت نمایند و با مشوق آنان را به بیرون شهرها و کارگاه هایی متناسب دعوت نماید و شرایط فعالیت شان را تسهیل نماید که به فرموده یک عضو شورای تهران : «هزار گزارش از ناایمن بودن ساختمانهای پایتخت وجود دارد» که بدان معناست که سه هزار ساختمان دیگر در تهران، وضعیتی مشابه وضعیت ساختمان پلاسکو دارند و باید هر آن در انتظار فاجعه ای دیگر باره بود.
7) وقایع هفته های قبل همچون پرواز پهباد در مرکز شهر تهران و فرو ریختن ساختمان پلاسکو نشان می دهد که بی تعارف کشور برای شرایط بحرانی و اضطراری و غیر مترقبه آماده نیست و در این میان منهای توپ بازی دستگاه های مسئول در سانتر کردن قصورات به زمین یکدیگر، فرهنگ عمومی نیز دارد از ارزش های پر ارج گذشته همچون دستگیری همنوع و مسئولیت پذیری و ایثار فاصله می گیرد و روز به روز بیشتر در باتلاق رفع تکلیف و سیاسی کاری و مد زدگی و مدرن نمونی فرو می رود.
حادثه پر ابعاد آتش سوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو را باید به مثابه هشدار و بیدار باشی برای جامعه ایرانی دانست تا هر چه زودتر راه را بر خطاهای سازمانی و ساختاری و فرهنگی ببندد.
به امید شفای مجروحان و صبر دل داغ دیدگان این حادثه جانکاه