امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
تقریبا یک هفته از فاجعه آتش سوزی پلاسکو می گذرد، ولی همچنان ابعاد این موضوع در کانون توجه روزنامه ها قرار دارد. این در حالی است که به تدریج موضوعات انتخاباتی و کشمکش های سیاسی میان طیف های سیاسی باز هم شعله ور شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامه های امروز پلاسکو را همچنان در کانون توجه قرار داده اند.
روزنامه شرق در گزارشی با تیتر «آوار جانها» نوشت: «شش روز گذشته است، اما دودی که از آتش روز پنجشنبه، ٣٠ دی ماه پلاسکو بلند شد، هنوز سر ایستادن ندارد. رد این دود را از چهار راه استانبول و محل ریختن آن برج بلند تا هر جایی که کامیونهای حامل آوارش میروند، میشود گرفت. کامیونهایی با باری از دود و درد، از محل حادثه آوار را بار میزنند و میروندد سمت جنوب شهر؛ جایی پایینتر از میدان اعدام تا در زمینی هفتهکتاری آنها را خالی کنند. برای یافتن این محل لازم نیست حتما کامیونها را تعقیب کنی، از بوی سوختگی و رد دود از همه کوچه و خیابانهای اطراف میشود آنجا را پیدا کرد. زمینی که برای دپوی آوار پلاسکو در نظر گرفته شده، جزء زمینهای ذخیره شهری بوده و مدتی قبل به بانک شهر فروخته شد. شش روز است که ٢٠٠ کامیون، ٢٤ساعته و بدون توقف، به این زمین میآیند، بارشان را خالی میکنند و بلافاصله برمیگردند به محل آوار. ساکنان میگویند این زمین یکی از گودهای فقر و محرومیت و آسیب قبل از انقلاب بوده که در این سالها، نهتنها سامان نیافته، بلکه همیشه برای ضایعات از آن استفاده شده است. اما اینبار ضایعات بسیار ارزشمندی را آوردهاند و به غیر از درهای ورودی، همه چهار طرف آن را بستهاند. نگهبانها کسی را راه نمیدهند. کامیونها که میرسند، مقابل در توقف میکنند تا کد و شماره و ساعت ورود و خروجشان را ثبت کنند؛ ساعت ١٠:١٤ صبح سهشنبه را نشان میدهد و یک کامیون سفیدرنگ همین لحظه رسیده و برای ورود منتظر است، پشت سرش هم چند کامیون دیگر از راه میرسند، قرمز، نارنجی و سبز.»
روزنامه ایران نیز در گزارشی با اشاره به موضوع جدال در شورای شهر در موضوع پلاسکو با عنوان «جدل پلاسکو در شورای شهر» نوشت: « اصولگرایان از شهردار دفاع کردند، اصلاح طلبان استعفای قالیباف را خواستار شدند. حافظی: 30-20 نفر در این حادثه کشته شدهاند آن وقت شما آقایان نماینده، میخواهید همین جا بنشینید و حرفی نزنید. مسجد جامعی: کمیته حقیقت یاب برای بررسی ابعاد مختلف این حادثه تشکیل شود سرخو: حادثه پلاسکو آنقدرعظیم است که جا دارد شهردار تهران استعفا دهد تقی پور با ادعای کوتاهی رئیس جمهوری و وزرای کابینه در ایمنسازی پلاسکو ، خواستار استیضاح آنان شد»
احسان نبوی پژوهشگر جامعه شناسی در روزنامه قانون در گزارشی با اشاره به نگاهی تحلیلی به فاجعه پلاسکو از منظر فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی نوشت: «نقل است از عزت ا... رمضانی فر که پس از درخشش فیلم گاو مهرجویی، هرجا او و دیگر بازیگرهای فیلم میرفتند، مردم سوت و کف و فریاد میزدند که «بازیگرای گاو اومدند». این مزاح شیرین را گفتم تا کمی از زهر و تلخی صحبت از حادثه ای که این چند روز زندگی را بر کام تک تک ما تلخ کرده و قلب همه مان را فشرده، کاسته باشم. ساختمان پلاسکو فروریخت. نمادی از تهران مدرن در مقابل تهران و ایرانی سنتی و کهنه. تهرانی نو شده، برای مردمی به زور مدرن شده. ساختمانی که باید بالا میرفت تا بنای مقاومت دربرابر مدرنیته پایین می ریخت. با فروریختن ساختمان پلاسکو اما، گویی نه یک ساختمان بلکه حجمی از مدرنیته ای که ایرانیان سالهاست به دنبالش هستند هم فروریخت. و پس از آن، همان ساختمان کهنه و قدیمی که قرار بود سالها پیش فروریخته باشد، دوباره به چشم آمد. انگار که همیشه آنجا بوده. صحیح و سالم و ما خیال میکردیم که ریخته. همزمان که میلیونها ایرانی چه در داخل یا خارج کشور لحظه به لحظه اخبار حادثه را دنبال میکردند، موجی عظیم در شبکه های اجتماعی به راه افتاد که بیايید و ببینید که ما چطور مردمی هستیم. مردمی بی فکر و بی فرهنگ که فقط به فکر سلفی گرفتن هستیم. در میان آنچه به عنوان خبر دست به دست میشد، عکسهای فراوانی هم بود که از ازدحام بی سابقه مردم در محل حادثه خبر میداد. چیزی شبیه راهپیمایی. حالا دیگر بحث ها شروع شده بود و بیشتر هم حول این مساله میچرخید که «چرا مردم مانع کمک رسانی میشوند؟ مگر نمیفهمند که چه شده؟» البته این جمعیت را قبلا هم به دفعات در صحنه تصادفات دیده ایم و خیلی وقتها هم خودمان بخشی از آن بوده ایم. اما اینبار چیز دیگری بود. مردم جمع شده بودند حادثه ای را ببینند که کمتر فکر میکردند در طول عمرشان شاهدش باشند؛ حادثه برای چیزی که سالها با آن خاطره داشتند و این صد البته چیز کمی نبود آن هم برای مردمی که به خاطر بررسی واو به واو صحنه تصادف ماشین، کارشان را رها میکنند و از این سمت بلوار، با تمام قوا به آن سمت میدوند تا ببینند چی شده، کی به کی زده، کی مقصره. برای آنها قطعا اتفاق دیدن شعله آتش بر پلاسکو و فروریختنش غنیمت خبری بزرگی است.
حس اول بودن
ایرادی هم نیست. همیشه دوست داشته و داریم «خبر» را زندگی کنیم. می خواهیم با چشمان خودمان شاهد دست اول لحظه «تولد» خبر باشیم. برای همین سعی میکنیم هر که و هرچه جلوی دید و راه مان قرار میگیرد را به کناری بزنیم تا بتوانیم با «چشمان خود» همه چیز را ثبت کنیم. و الا احساس خسران میکنیم. مثل موقعی که برای دیدن یک فیلم پول می دهیم و از قضا در سینما می افتیم پشت سر یک آدم قد بلند.
اگرچه تماشا کردن لحظه تولدخبر، ما را از شرکت فعال در خود خبر «جدا» میکند، اما همیشه این احساس را در ما ایجاد میکند که گویی از اول «بخشی از خبر» بوده ایم. «تماشاگری خبر»، این امکان را فراهم میکند که داستان تصادف را از زبان خودمان تعریف کنیم، نه دیگری و این میتواند نکته مهمی باشد در مناسبات اجتماعی مان.
نیم قرن پیش، فیلم گاو، این «نظاره گری» فراگیر در جامعه را به خوبی نشانمان داد. مردم در فیلم گاو همین روحیه را دارند. مردم «گاو»، دوست دارند همه چیز را خودشان دنبال کنند. برای همین گاهی از پشت دیوار سرک میکشند، گاهی از لای در و یا گاهی از داخل پنجره هایی که از بیرون چیز زیادی غیر از یک جفت چشم در انبوهی از سیاهی و تاریکی دیده نمیشود. بعضی از مردم هم از آنجایی که احتمالا علاقه بیشتری به کلان نگری و دید از بالا داشتند، از بالای پشت بام کاهگلی خانه شان داستان را تماشا میکردند. شبیه مردمی که در حادثه پلاسکو، به جای سقف کاهگلی، از بالای سقف آهنی ماشین آتش نشانی ها که برای خدمت آنجا بودند، حادثه را دنبال میکردند. اما به صورت کلی تمامی این سرک کشیدنها از لای در و پشت دیوار، از دوگانه «منِتماشگر» و «اوی حادثه دیده» نشات می گیرد.
مردم اهل تماشا بودند. آنها، مثل خود بیننده فیلم که در سینما مسحور «مش حسن و گاوش» میشود، لحظه تولد خبر را دنبال میکنند. مردم ، با اینکه از قبل میدانند که گاو مش حسن مرده و میدانستند قریب به یقین آو از شنیدن این خبر، غوغایی به پا خواهد کرد، باز هم دوست داشتند خودشان با «چشم خودشان» ببینند. برای همین تمام فیلم مملو از تصاویر خیره کننده ای است که مردم از هر سوراخی دنبال خبر هستند. «خبری که میدانند چیست».
آیدین سیار سریع نیز در یاداداشت طنزی با عنوان «عذرخواهی نکن نگرانت میشم» در شهروند نوشت: «ششم بهمن ١٣٩٥ را در حالی شروع میکنیم که اکثر مسائل کشور تحتالشعاع حادثه پلاسکو قرار دارد. مسئولان همچنان برای خدمت بیشتر مقاومت میکنند و قرار است مردم بهزودی برای عرض تسلیت، استعفا و عذرخواهی خدمت عزیزان برسند. در همین راستا پریروز اعلام شد که رئیس بنیاد مستضعفان به خاطر حادثه پلاسکو عذرخواهی کرده است. اولش باور نکردیم ولی بعد که دیدیم خبر رسمی شده خیلی نگران شدیم. مثل مرغ پرکنده همینطور بالا و پایین میپریدیم به آقای سعیدیکیا زنگ میزدیم و میخواستیم ببینیم خدای نکرده اتفاقی برایشان افتاده یا نه. بالاخره گوشی را برداشت و گفتیم: تو رو خدا یه گزارشی از حال خودت بده. گفت: من خوبم! جای نگرانی نیست. گفتیم: پس اینا چی میگن عذرخواهی کردید و اینها؟ گفت: کیا میگن؟ گفتم: رسانهها! گفت: نخیر ... خبر عذرخواهی من کذب محضه! عرق پیشانیمان را پاک کردیم: خدا رو شکر، بهخدا داشتم از نگرانی میمردم. پس صحیح و سلامت هستی؟ چیزی به سر مبارک اصابت نکرده؟ سعیدیکیا گفت: نه عزیزم، مطمئن باش هیچی نیست. شکر خدایی میگوییم و به خبر بعدی میرویم. آقای عباس جدیدی در جلسه شورای شهر گفته: هنرمندی که بدون سناریو نمیتواند شاخ بز را جدا کند، چرا در مورد مدیریت شهری اظهار نظر میکند؟ در همین راستا جمعی از بزهای مقیم پایتخت ضمن عذرخواهی از جدیدی بیان کردند: «داداش شما ببخش، همه اینقدر مستعد نمیشن که همزمان هم کشتی بگیرن، هم مدیریت شهری کنن، هم کتاب بنویسن.» همچنین احمد ایراندوست و صفر کشکولی دو تن از بازیگران ورزشکار و بدنآماده کشور با جدا کردن چندین شاخ بز برای کاندیداتوری در دوره بعدی شورای شهر اعلام آمادگی کردند. در پی انتقادات فراوان رسانههای مخالف دولت از عملکرد حسین فریدون، سخنگوی دولت گفت: اگر جرم فریدون ثابت نشود، چه جوابی دارید به مردم بدهید؟ در همین زمینه مردم با اعلام مخالفت خود با نوبخت گفتند: چرا ما را با این عزیزان سرشاخ میکنید؟ ما کی جواب خواستیم آقای نوبخت؟ به خدا همین که ما برای زندگی معمولی مجبور به جواب دادن نیستیم راضیایم، چرا حرف توی دهن ما میگذارید؟ اصلا این دولت اعصاب برای ما نمیگذارد. برویم سراغ تیتر بعدی ... فرارو تیتر زده: «درخواست عارف از مردم تهران» چند گزینه احتمالی در ذهنمان میچرخد... درخواست عارف از مردم تهران: الف) ساکت باشید. ب) یهکم آرومتر. ج) با هم دوست باشید. د) عمو رو اذیت نکنین. کرهشمالی هم پیامی را به ترامپ ارسال کرده. کرهشمالی برعکس عارف اعصاب ندارد و کلا کاری هم ندارد که چه کسی میآید و چه کسی میرود و چه شرایطی بر دنیا حاکم است و دیپلماسی و سیاست خارجه و امنیت ملی چه چیزی را اقتضا میکند؛ یک گوشه دنیا نشسته و موشکش را درست میکند! در پیام به ترامپ هم آورده: ما به انتخابات آمریکا و اینها کاری نداریم، همچنان توانمان را روی ساخت موشک قارهپیمای بالستیک گذاشتهایم و آماده حمله پیشدستانه هستیم. واقعا تمرکز روی هدف و پشتکار را باید از کرهشمالی یاد گرفت. البته فقط همین را باید یاد گرفت. بقیه چیزهایش بدآموزی دارد.»
انتخابات 96
روزنامه اعتماد امروز در تیتر یک خود با عنوان «وقت «آشتي ملي» نوشت: «با رحلت آيتالله هاشمي در تمامي اطراف و اكناف سياست يك سوال چرخ ميزند! آينده از آن كيست؟ آنها كه دست كم از ٨٤ به اين سو تخريبش كردند حالا ميخواهند حول كدام نام به عنوان دشمن مشترك جمع شوند؟ محور وحدت آنها نه ريشسفيدان خودشان بودند و نه ائتلاف گاه و بيگاه شكست خورده. آنها حول مخالفت با هاشمي متحد ميشدند و حالا كه ديگر هاشمي نيست شايد بهترين فرصت باشد تا بينديشند به جمهوري اسلامي بدون هاشمي. آيا ميخواهند هنوز راه تهمت و افترا در پيش گيرند؟
سوي ديگر اصلاحطلباني هستند كه اگرچه داغدار از دست رفتن آيتالله اما اميدوار به آينده مينگرند. آيندهاي كه ميتواند از مزار هاشمي آشتي بروياند.
در اين سالها نه فقط اصولگرايان كه بخشهاي قابل توجهي از حاكميت نيز با اصلاحطلبان سر ياري و دوستي نداشتند. اما اين روزها اصلاحطلبان تمام اعتبار و آبروي خود را در يك دست گرفته و دست ديگر را به دوستي دراز كردهاند.
رهبر اصلاحات و رييس دو دوره دولت اين روزها خالصانه از محوريت رهبري سخن ميگويد و خواستار تداوم آشتي نسبي پس از فوت آيتالله هاشمي شده است. او اميدوار است همانطور كه راي دماوندش از اتفاقات ناگوار جلوگيري كرد اينبار سخنان آشتيجويانهاش سببساز نزديكي دوباره اصلاحطلبان و راس هرم سياسي نظام شود. دستان خاتمي براي در دست گرفتن دستي آن سوي ميز دراز شده است و اصلاحطلبان اميدوارند پاسخي درخور دريافت كنند.
نقش محوري سياسي و معنوي رهبري معظم انقلاب از چنان اهميتي برخوردار است كه رييس دولت اصلاحات خالصانه و البته فروتنانه به آن اذعان ميكند و اميدوار است راهي گشوده شود تا همه نيروهاي انقلاب همدلانه بر سر منافع ملي راه آشتي و دوستي در پيش گيرند.»