در رشته اقتصاد درس خواندم و دکترا گرفتم و منتظر بودم اگر در خود سپاه نشود، به دولت کمک کنم که مشکل اقتصاد را حل کند؛ اینکه من بیرون بیایم و در فضای سیاسی و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنم و ایده ها اقتصادی را اجرا کنم.
سالنامه نوروزی شرق طی گفت و گویی با دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام از او دلایل استعفایش از فرماندهی سپاه، داستان دنبالهدار کاندیداتوریهایش و چرایی بازگشت او به سپاه پس از 18 سال، را جویا شده است.
بخشی از گفتگو با محسن رضایی را در ادامه میخوانید؛
شما فرمانده سپاه پاسداران شدید، اما شش سال بعد از این انتصاب، در حالی که هنوز جنگ ادامه داشت، درخواست استعفا کردید و در نامهای به حاج احمد خمینی با تشریح مشکلات داخلی، خواسته بودید که امام با استعفای شما موافقت کنند، آن مشکلات و عوامل داخلی که از نظر شما عامل پیروزی جنگ در ایران بود چه بودند؟
ما در جنگ، در دو جبهه میجنگیدیم؛ در یک جبهه سربازان عراقی و صدام و قدرت های بین المللی حامی صدام بودند و جبهه دیگر پشت جنگ با عراق بود. از بیت آیت الله منتظری گرفته و جمعی در مجلس شورای اسلامی که دائما ایجاد مشکل می کردند تا اختلافاتی که بین دولتمردان و جمعی دیگر از مسئولان با امام بر سر مسائل مربوط به جنگ وجود داشت که مرتب باعث مشکل میشد، همه این اختلاف ها به طور مستقیم بر فرماندهی تاثیرگزار بود.
این در حالی بود که عراق با تمام توان وارد جبهه جنگ شده بود و ما هم باید به همان صورت وارد می شدیم؛ چرا که از دست ارتش و سپاه به تنهایی کاری ساخته نبود.
ما می گفتیم باید همه امکانات کشور پای جنگ بیاید، به همین دلیل هم من تقاضا کردم که در این شرایط که مدیریت بر جنگ دشوار است، اگر امام قبول کنند، من استعفا می دهم که در نهایت امام با استعفای من موافقت نکردند و من در فرماندهی سپاه ماندم.
16سال از فرماندهی شما بر سپاه پاسداران گذشت و شما در در سال 76 تصمیم به استعفا و خداحافظی از سپاه پاسداران گرفتید و با یک حرکت پهلوان منشانه گوشه های زمینی که در آنجا مراسم برگزار شده بود بوسیدید و چفیه تان را بر دوش رحیم صفوی، جانشین تان فرمانده وقت انداختید؛ چه شد که تصمیم به خداحافظی از فرماندهی سپاه گرفتید؟
من در دوران دفاع مقدس به این نتیجه رسیدم که مشکل آینده کشور پس از جنگ، اقتصاد است. به همین دلیل وقتی جنگ تمام شد، رفتم در رشته اقتصاد درس خواندم و دکترا گرفتم و منتظر بودم اگر در خود سپاه نشود، به دولت کمک کنم که مشکل اقتصاد را حل کند؛ اینکه من بیرون بیایم و در فضای سیاسی و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنم و ایده ها اقتصادی را اجرا کنم.
شما بعد ار عاشورای88 به نحوی برا وحدت ملی تلاش هایی کردید، آیا همچنان برای حصول این امر تلاش می کنید؟
من تقریبا در همان ایام عاشورا دلم میخواست این ماجرا پایان یابد. به همین دلیل بیشتر تلاش های ما به واسطه اقای هاشمی بود و تلاش داشتیم ایشان را جلو بیندازیم تا ماجرا به گونه ای فیصله یابد؛ اما پس از ان دیگر نه. الان هم فکر می کنم که بحث اشتی بحث تمام شده ای است.
پس از انتخابات 88 و شکست تان در انتخابات، نا امید نشدید و باز هم در سال 92 به میدان آمدید و دوباره در تصدی ریاست جمهوری ناکام ماندید، پس از انتخابات 92، دوسالی از شما خبری نبود، آیااین ناکامی ها شما را دل زده کرده بود؟
همان طور که گفتم، من هرجا احساس خطر کرده ام وارد میدان شده هم. بعد از انتخابات 92 و در راهپیمایی روز قدس آن سال من لباس نظامی بر تن کردم و در حالی که هنوز داعش شکل نگرفته بود نسبت به آینده منطقه اعلام نگرانی کردم. من مطمئن شده بودم توطئه بزرگی در منطقه به وجود خواهد امد.
با همین تفکر بود که خواستار بازگشت به سپاه پاسداران شدید؟
داعش که راه افتاد من در قالب نامه ای از مقام معظم رهبری تقاضا کردم که اجازه دهند من به سپاه پاسداران بازگردم. که ایشان هم بلافاصله موافقت کردند.
به همین دلیل هم وارد دانشگاه امام حسین شدم تا تجربیاتم را به فرماندهان آینده سپاه منتقل کنم. البته من وارد نیروهای مسلح نشده ام. لباس نظامی پوشیدن با ورود به نیروهای مسلح متفاوت است.
ورود به نیروهای مسلح به این معناست که شما مسئولیتی را بر عهده بگیری و شغل پیدا کنی که من به این معنا وارد نیروهای مسلح نشده ام. لباس پوشیدن یک شغل نیست. یک ماهیت و هویت است.