مرتضی آژند
نگاهی اجمالی به چند دوره قبلی انتخابات در خوزستان نشان می دهد که همیشه برتری با اصولگرایان بوده است. بر طبق آمار در هر سه دوره ریاست جمهوری گذشته ( مرحله دوم سال 84، سال 88 و انتخابات سال 92) در خوزستان کاندیدای اصولگرا بیشترین آراء را کسب کرده است. اگر پیروزی لیست امید در اهواز را فاکتور بگیریم، در انتخابات مجلس نیز اصولگرایان همیشه اکثریت برنده را در اختیار داشتند.
آمار می گوید که اصلاح طلبان در انتخابات دروه های قبل ریاست جمهوری از یک رای تقریبا ثابتی برخوردار بودند و درصد تغیرات آن زیاد نبوده است، یعنی شناخت مردم از طیف اصلاحات و استقبال آنها از این جریان در طول چند دوره تغییری نکرده است. حرف دیگر این آمار آن است که کار تشکیلاتی منظم همراه با نتیجه ای نیز برای بهبود این وضعیت در سطح استان صورت نگرفته است. این درصد آرایی هم که به اصلاح طلبان داده می شود مربوط به کسانی است که به صورت خود جوش و خود شناخته از جریان اصلاحات حمایت می کنند، مانند جوانان و دانشجویان طرفدار این جریان فکری.
برای ناکامی اصلاح طلبان در جذب آرای حداکثری در خوزستان دلایل چندی را می توان برشمرد ولی یکی از مهم ترین دلایل عملکرد نامناسب لیدرهای اصلاحات در سطح استان است. در خوزستان بر روی کاغذ گروه ها و احزاب مختلف اصلاح طلبی فعالیت دارند که در طول یک دوره انتخاباتی فعالیتی چندانی را انجام نمی دهند، تنها در ایام انتخابات حضور موثری برای سهم خواهی در بحث های مربوط به تشکیل ستاد و امثالهم دارند. در حالی که در استانی مانند خوزستان که اصلاح طلبان بدنه اجتماعی گسترده ای در اختیار ندارند مهم ترین فعالیت ها باید در طول یک دوره انتخاباتی برای جذب حداکثری صورت بگیرد.
وقتی اصلاح طلبان می دانند که در چندین دوره انتخابات مردم به جریان مطبوع آنها رغبتی نشان ندادند باید با آسیب شناسی چرایی استقبال نکردن، برگزاری همایش ها و برنامه های متناسب مردم را برای حمایت از اهداف اصلاح طلبی ترغیب کنند نه اینکه منتظر ایام انتخابات بمانند و دنبال سهم خواهی باشند. گروه ها، احزاب و چهره های اصلاح طلبی که در آستانه هر انتخابات بر طبل تفرقه می کوبند و از سهم خواهی حرف می زنند؛ بگویند در طول 4 سال گذشته کدام همایش یا برنامه بزرگ را در سطح استان سازماندهی کردند و یا اقدامات و برنامه هایشان برای شناخت جریان اصلاحات به مردم در خوزستان چه بوده است که خود را مستحق اعمال چنین رفتارهایی می دانند؟
در واقع احزاب و اشخاص مدعی اصلاح طلب نه تنها برای رویش آرای این طیف فعالیت چندانی انجام ندادند، بلکه در آستانه هر انتخابات با بحث های فرسایشی حول مسئولیت داشتن در ستاد های انتخاباتی، دامن زدن به اختلاف ها و سهم خواهی قومی طایفه ای باعث دلسرد شدن نیروهای در سایه ای می شوند که تنها هدفشان از فعالیت های انتخاباتی، اصلاحات و اصلاح طلبی در سطح استان است.
باید گفت اگر هدف از شرکت در انتخابات آرمان اصلاح طلبی و رای آوری کاندیدای این جریان است، دیگر چه فرقی می کند که چه کسی مسئول ستاد است، چه فرقی می کند از کدام طایفه و قوم است؟ اگر هدف پیروزی در انتخابات و در نهایت پیش برد اهداف اصلاح طلبی است دیگر نباید این همه بحث و جدل و تفرقه حول ستاد های انتخاباتی شکل بگیرد، بلکه باید همانند یک سرباز پای کار ماند و انجام وظیفه کرد.
در حالی که در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو رقیب با تمام توانش به میدان آمده است و شرایط ویژه استان به دلیل بحران های زیست محیطی نیازمند تلطیف فضا، روشنگری و تشریح برنامه ها و راهکارهای دولت در این زمینه است، باز همان اختلاف های همیشگی تشکیل ستادها همه¬ی فعالیت حامیان روحانی را تشکیل داده است، تا جایی که از فعالیت های انتخاباتی این جریان تنها بحث های حاشیه ای در رسانه ها به گوش می رسد. این همه اختلاف و تضاد حول تشکیل ستادها در حالی شکل گرفته است که جریان اصولگرایی علاوه بر فعالیت های که همیشه دارند، با تشکیل ستادهای انتخاباتی بدور از حاشیه های رسانه ای برنامه های تبلیغات خود را به پیش می برند، فعالیت هایی که نتیجه آن را همانند دوره های قبل در انتخابات ریاست جمهوری در استان به دست خواهند آورد.
به نظر می رسد با توجه به اختلاف در مساله های ابتدایی مانند تشکیل ستادهای انتخاباتی و نبود فعالیت های مداوم احزاب اصلاح طلب در سطح استان، این جریان فکری برای داشتن یک بدنه اجتماعی گسترده راه دور و درازی را در پیش دارد که حوصله ی زیادی را طلب می کند. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که ناکام ماندن این طیف در انتخابات بیشتر از آنکه حاصل برآورده کردن خواسته های مردم توسط جریان مقابل باشد محصول سهم خواهی تنگ نظرانه برخی اشخاص اصلاح طلب و ناشناخته ماندن تفکر اصلاح طلبی در سطح استان است.