ه نظر می رسد مسیر صحیح در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری رأی دادن به افراد صاحب برنامه است که فارغ از برنامه های سالانه....
مقتدایی
استاندار سابق خوزستان
واقعیتی بسیار تلخ تر از عدم وجود برنامه و شعار زدگی خودنمایی می کند و واقعیت مذکور ترویج نظریه ای با این مضمون است: چنان چه در انتخابات مشارکت نشود و به « این گزینه » رأی داده نشود « آن گزینه » پیروز میدان می شود!
« انتخابات » را نمی توان بدون کلمه تبلیغات تعریف نمود و آنچه در تبلیغات در هر دوره ای از انتخابات نقشی بسیار پررنگ ایفا نموده و می نماید « شعار » است؛ شعار دادن را نیز نمی توان منحصر به جریان یا گروه خاصی دانست بررسی سیر تحولات سیاسی کشور به وضوح نشان می دهد طی چهار دهه اخیر همۀ جریانات سیاسی بدون استثناء اعم از چپ، راست، اصول گرا، اعتدال گرا، اصلاح طلب و حتی لیبرال ها فرصت و مجال تکیه زدن بر مسندها و مناصب مختلفی همچون کرسی های مجلس شورای اسلامی، خبرگان رهبری و ریاست جمهوری را یافته اند و تمامی گروه ها و جریان های مذکور نیز با شعارهای مختص خود سعی در اقناع افکار عمومی و اخذ بیشترین درصد آرای مردمی را داشته اند.
متأسفانه شعار و شعار زدگی فضا را به گونه ای مبهم و غیرشفاف ساخته است که روزنه تفکری برای اندیشیدن به اینکه یک برنامه منسجم و قوی که در برگیرنده سرفصل های مهمی همچون اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، تولید، کشاورزی و صنعت، اجتماعی و فرهنگی و … باشد در اذهان داوطلبان تصدی مناصب مذکور چه جایگاهی دارد باقی نمانده است ، آیا هیچ گاه برنامه مشخص و مدونی وجود داشته است تا افکار عمومی با تجزیه و تحلیل آن برنامه و قیاس نمودن آن با برنامه های مجالس و دولت های پیشین تا حدودی به دورنمای روشن و واضحی از نتیجۀ آرای خود به یک کاندیدای خاص دست یابند؟
اگر به عنوان نمونه سه انتخابات برگزار شده ی اخیر در فاصله زمانی سال های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ در نظر گرفته شود و به مبحثی مانند انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲ و انتخابات نمایندگان مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در سال ۹۴ پرداخته شود واقعیتی بسیار تلخ تر از عدم وجود برنامه و شعار زدگی خودنمایی می کند و واقعیت مذکور ترویج نظریه ای با این مضمون است: چنان چه در انتخابات مشارکت نشود و به « این گزینه » رأی داده نشود « آن گزینه » پیروز میدان می شود!
در واقع ترس از اینکه « آن گزینه » انتخاب نشود سبب ساز هدایت افکار عمومی به سمت گزینه ای دیگر می شود اما حال گزینه مدّ نظر چه برنامه ای دارد؟ چه ساز و کاری برای پاسخگویی به نیازها و مطالبات به حق مردم طراحی نموده است و چه افق دیدی برای خود و جمعیتی که به او رأی اعتماد می دهند متصور است از جمله پرسش هایی است که پاسخ مناسبی توسط طراحان و مبدعان چنین نظریه ای در چند انتخابات اخیر به آن داده نشده است بلکه برگ برنده و پررنگ ترین ابزار تبلیغاتی گزینه ای که اگر انتخاب شود بهتر از دیگری است عاملی جز راهکار کلیشه ای ترجیح دادن کارگزار ضعیف به ضعیف تر نیست! آیا پرداخت هزینه های سنگین در دوران انقلاب، دفاع مقدس، حصر، تحریم ها و فراز و فرودهای چهار دهۀ اخیر برای رسیدن به چنین نقطه ای بود؟
بررسی و واکاوی نتایج انتخابات برگزار شده در دوران مذکور نیز مؤید عدم تحقق مطالبات مردمی و عدم موفقیت بسیج کنندگان عمومی برای انتخابات می باشد؛ یگانه دستاورد چنین تفکری شرطی نمودن جامعه و رأی دهندگان وهمچنین تضعیف تعقل، تفکر و قدرت منطق آنها بوده است به گونه ای که پذیرفته اند همواره عده ای وجود دارند که بهتر از آنان تشخیص می دهند.
در انجام امور، ارتکاب اشتباه امری غیرقابل پیش بینی و اجتناب ناپذیر است اما ماندن در اشتباه و اصرار ورزیدن بر ادامه آن فاجعه است، به نظر می رسد مسیر صحیح در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری رأی دادن به افراد صاحب برنامه است که فارغ از برنامه های سالانه و چشم اندازهای پنج ساله به درستی بدانند برای ۴ سال دوره ای که مقرر است سکان قوه مجریه کشور را به دست بگیرند چه برنامه منسجم و جامعی دارند؟ هدف گذاری آنها به چه شکل است؟ نقطه آغاز و پایان یکایک برنامه های آنها چیست؟ برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت آنها بر اساس مطالبات و نیازهای عمومی طراحی شده است یا بر اساس شعار و وعده های فاقد ضمانت اجرایی؟ حتی اگر رئیس یک دولت در نظر دارد با شعار مشخصی وارد میدان شود چه تدابیری برای به وقوع پیوستن شعار خود در چه مدت زمان معینی اندیشیده است؟
دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با اتحاد و خرد جمعی می تواند خط بطلانی بر نظریه برگزاری انتخابات بین ضعیف و ضعیف تر و طراحی شعارهای اغواگرانه توسط متخصصان جهت دهی به افکار عمومی ترسیم نماید چنان چه رأی به شخص نباشد بلکه به برنامه باشد.