یونس شفیعی
زبان زبان است و همهی جهان، زبان و بدون زبان جهانی نیست. دفتر زبان همیشه خوانا و باز و به همیشه بازیافتی مدرناندیش به این دفتر خوانا است و چون در ره گفتن و نشان دادن کوس وَرز است در خواستن و خواندن، کمان آرش میکشد و مرزی ندارد به دارد او، که دارا است. وتنها خود او میگوید، این پیلتن هستی بخش به معنا، به گزارههای پندارآلود و چون آبشخور فرهنگ آدمی است روشِ زیستن است. که گویِ خرد به چوگان دارد در رَه بازیهای شناخت پیمای هستی که این جهان، جهان همهی ارزشها به بودنیهاست در گزارههای روش دار به شناخت این جهان پرآشوب و پیدا به ناپیدایی. که جهانی بارز است به همه چیز دانی و چند سویه است و شناخت این جهان گرهگشایی زِ گیس پری و شانهی پندارآلود هستی است که خیز هر گره زِ گیس، جهانی تازه است و راز این هستی در تاب و تابش گیس معنا به دست مهرورزِ زبان نازدار است. آدمی هرچه دارد به پندار و گفتار و کردار در رشد یافتگی اجتماع زیست خود است به الگوپذیری و چون جانوری است تاریخدار و هوشمند و اجتماع پذیر به دانش اندوزی و دیدن به هوشی فرازمینی یک جهان در هزار جهان معنا دارد به اندیشهی زبان و به پیش دانشورانه، به دست مهر زبان، جهان به جهان رهجو که همه چیز او در زبان به آمد و شد داشتمند است و گر جهانِ زبان را در این گفتار به بررسیهای کوتاه در گفتار بیشتر بخوانید گوی پندار به چوگان روان میشود.که جهانِ زبان را در این گفتار خواهانیم، به دو بخش بهرهبرداری کنیم به گزارههای یگانه درسخن، تا بدین رَه شناختی به دست آید در پهندشتِ زبان شناسی.
زبان گفتار و زبان نبشتار
زبان گفتار درمیان مردم و دانشگاه و چگونگی در زبان گفتار به فرهنگ مردم زیک سو ره مییابیم که این مردماند به خواستگاه گفتاری در زیست که واژه پراکنی میکنند به جهان معنایابیها در نشانهشناسی و نامگذاریهای پی در پی بر همه چیز و هیچ چیز. در این ره، زبان همیشه در پی بازسازی خویش است به پیشگاه مردم و این ره زبان اندیشی، زبانِ همگرایی در متن اجتماع است برای رسیدن به نیازها و پاسخِ پرسشها را پیدا کردن در گفتگو. که اینگونه زبان گفتار، رهشناسی میکند نیازهای گفتاری را در پهنهی جهان معنا و با هر واژهای معنایی تازه هویدا میشود و گرداب معناها در خود کِشندگی دارد و گویش وران را، به ویژه آنهایی که دستی به گفتارهای روشمند دارند و همهی این جهانِ معنا پذیر و معنادار به پنهان زیستی در چشم زبان روشن میشود. هرچند سایشهای زبانی به دانش، گر نگریسته شوند خواندهتر میشوند و لایه لایه معناپذیر به خوانشی دست مییابند که اهمیت زیست اجتماعی است گفتار ورزی.
دمی به هرگونه که میپندارد ، سخن میگوید یا گفتار دارد و مینویسد و این پندارگر در ره روشنگری و چراغداری باشد به روش، همگان را و رهنمونوار به آبشخور معنا میکشاند خویش را و مابین پندار و زبان وابستگی هست و این دو با هماند به یک ریشه به آبشخور معنا شناخت و جایگاه باریک بینی و فلسفی در این هیچ گاه آرامش، پنهان است و آرامشی دگر ندارد و آدمی به هنگامهی پندارورزی و جستجو همه چیز را در همسانیهای ساختگی به نمایشِ پنداشت ره میزند و دستگاه این کردار دستگاهی تاریخدار است و ریشهی ساخت این دستگاه اندیشه زِ اسطورهها و ترسها و تابوها ریشهها دارد. که پوشش زیستمند میگیرد به سرمای نادانی به سرزمین متن به درهم بودگی پندار و زبان و زبان در این شدنهای پی در پی پوست اندازی دارد و کوشش دارد در فرهنگ مردم زیست، که کاشت داشته باشد گفتارهایی و برداشت به زمانی پایان یاب شود و نشود که گر شود یک دوره در زیست زبان اوست گر نشود که میشود یک پوستاندازی در لایهشناسی تاریخی زبان. مردم به هر سرزمینی با زبان، نیازهای درونی و بیرونی خویش را به جُست دارند و این جهانِ زبان است که جهانِ آنها را رنگِ زیست مند میدهد و مردم با ساخت واژهها به گویش در پیوند کردن( ترکیب سازی) و فشردگی بیان و نمایش در نمایش، خواستگاه به خواستگاهِ خویش را به جهانِ زبان میبرند. ولی از آنجا که، همهی مردم در دانشورزی، دستی ندارند، یا دست پُر نیستند به اهمیت جهان زبان، پس گروهی زِ مردم که دانشگاهی هستند میبایست این مهم را پیدا کرده و پر سیمرغ زنند به چیستی و هستی شناسی.
و چگونگیِ برخورد دانشگاه در جایگاه فرهیختگان بسیار مهم و پُر شیداست. چرا که دانشورزاند و کاوشگر و این گروه با هدف دانشمندی که دارند به فراگیری و پی بردن به لایهها و پوستاندازیهای تاریخی زبان، این سیمرغ فرهنگ را میبایست دست نوازش زنند و تیرهای بیهودگی و مردم پنداری در نادانی (1) را در آورده و مرهم شوند به درست دیدن و در این دورهی جهانی شدن این مهم در باز شناخت زبان، کمک بسیار مهمی میکند به شناخت داشتههای فرهنگی خود به گونهی یک پشتیبان که همهی تاریخ و هویت و ادبیات هر قومی در زبان بازیابی میشود وگر زبان شناخته و پرداخته شود همهی گذشته و کنون، هم پا شده و یک جهان نوین را پدیدار مییابیم.
زبان گفتار در نویسندگی
هر نویسندهای جهانداری میکند جهان واژهها را و گر ریز شویم به دیدن و خواندن میبینیم زبان نبشتنِ زبان دیدن است و هر نبشتاری جهانی در جهان آفرینی است و هرچند زبان گفتار را تا زبان نبشتار میانهای هست دشوار، چون نبشتار زمانمند است و کار گفتار را نمیتواند بکند تنها بخشی زِ گفتار را که توان نبشتن مییابد را مینویسد ولی گفتار زمانمند نیست و زنده است و زبان در رشد یافتگی و دگردیسی است و روشنترکردن جهان و نبشتار آن است و پیدایی دگر در جهان متن. بسیاری ز معناها و پویههای گفتاری به تاریخ جا افتادهاند در پوستوارهی زبانی و شمرده میشوند در پیدایی و هر لایه در پوستواره، یک برش تاریخی دارد و کُنش و واکنش دستگاه گفتار در وابستگی این لایهها فرجام اندیش و فرجام یاب میشود و راز پایداری این لایه ها در دگرگونیهای سرخوشانه به نبشتارهای سروده خوان یا ادبیات زیست در نبشتار را در تاریخی نهفته است و هرچه ما به این لایه بنگریم جهان یک پیمان نامه است، میان زبان و گفتها و پندارهای دورههای تاریخی که گر منطق روایت به متن را پیش نگاه داشته باشیم هر پیمان نامهای در خورِ دورهی خویش آشکار میشود و هر چند زبان در دورانِ گذار، دوره به دورهی خویش در ره پوستاندازی است ولی رَه درست پندار و گفتار بسیار جُستارمند است، که گر کسی در پندار کوشش میکند برای شناخت هستی و با واژگان، آن شناخت را خواهان نبشتن و گفتار دارد و گر، چگونه بهره بودن زِ واژگان را درست بنگرد، نهان آشکار میشود که چشم هر خواننده و شنونده را به سرگردانی زِ این برداشتِ درست میبرد و گویی دیوانه شدن را میپیماید به مجالِ پی بردنهای شادخواست.
و گر در چند مجال یک متن را بخوانیم دگردیسی زبان خویش را به جهان معنا میبینیم چون در هر بار گرهای در جهان متن باز میشود و فرو میشویم به بخشهای زبانِ روایت در متن و خواستار دانستن به ناخودآگاه ما را مجاب خواندنهای پی در پی میکند.
در نبشتن دو کردار پیوستگی به کاربردی درون متنی دارند. نخست نبشتار بسان همه با کاربرد واژههای همه شناس که در بیرون ، پیش آمد گفتار دارد و ساده پنداری دارد این کردار و به روز و دانشور نیست و تنها پر کردن جاهای نیاز گفتار در کنار زدنِ نیازهای اجتماعی و دوم نگاه درون که زبان گره باز میکند و چالش انگیز است چون همهی پیش آمدهای مردم پندار سادگی را میبایست درست کند به ورود در جهان متن برای تاریخ که درگیری نویسندگان (همهی کسانی که میاندیشند و مینویسند در سرایش و داستان و ...) با معناها، بودنها، هنجارها و تابوهای پیدا پنهانِ خودآگاهی و زبان گویی بازبخشِ پرآشوب پرسمان دارد به بر، زِ همه چیز در بودن و نبودن و زنجیرهای زیر زبان گشوده میشود در این کارکرد ادبی و در این متن اندیشی و نویسندگی است که خواننده دستگیری میکند نویسنده را، که با بهره برداری زِ واژههای درست پندار و ریشهدار در زبان مادری این پندار ارزشمند بیشتر نمایان میشود. چون آفت زبان واژههای بیگانه در دستور زبان است هرچند وام واژه در روند همگرایی فرهنگی مهم است و فرهنگ مرزی در به کارگیری واژههای بیگانه ندارد و گسترش اندیشهی زبان فرامرز است و این هم در دانشپذیری آدمی است و هر کجا دانش هست آدم زِ همان جایگه میتواند فراگیری کند ولی به اینگونه که پس زِ فراگیری دانشی در زبانی بیگانه آن دانش را بومی کرده و واژههای برابر با واژههای آن دانش درست کند.که گر واژههای برابر با واژه های هم سو را در زبان آوردیم یک توانمندی به پردازش زبان مادری دهیم که در این دهکده شدن جهان امروز و گسترش دانش میبایست زِ داشتههای زبان خویش بهتر بهره ببریم.
زبان، مادرانه واژههای زبانهای بیگانه را پرورش میدهد و گر به زبان عربی 3 نگاه کنیم این برخورد اندیشهها هست و در هر دو زبان واژههای وام گرفته بسیار روشن است و این که ما در دورهی کنون دست به بازشناخت واژههای زبان مادری بزنیم و آنها را پس زِ چندین سده دوباره به گفتار و نبشتار خویش آوریم پسندیده است چون مجال آن فرا رسیده است تا ما واژههای زبان مادری خویش را بازپرورده کرده و در دستورنامهی زبان نبشتار خویش ره دهیم و اینگونه زبان پارسی میتواند کمر راست کند این ققنوس فرهنگی ما و پالایش آن پالایش اندیشه است و زبان پارسی نشان داد که این توانایی را دارد ...
و این اهمیت زبان را در جهان معنا و ارزش ادبیات را، با نشان دادن چند نبشته به پایان میبریم: گرخوانندهی امروز رمانِ همسایهها را زِ کِلک احمد محمود بخواند، زیستمند بودن جهان روایت در زبان و پوستاندازی اندیشه در چگونه گفتن و دردها و جنگ و یکی شدن تا، تا شدنِ زندگی به گفتنها سپس برود رمانهای فهیمه رحیمی را بخواند پی میبرد به ارزش کار در زبانِ نبشتار و این هدف ما در جهان پندار و این سنجه زِ کوس زبان شناسی و متن نگری است و گر خوانندهای مجال یابِ ادبیات ناب و برتر باشد، جهانی فَراندیش و روشن پیدا میکند و زبان هم به رَه دادنِ پیامها و گفتارها رستگار. بسانِ خواندنِ داستان شبهای روشن زِ کلکِ داستایوفسکی که جهان متن داستان جهانِ گزارههای پی در پی به جهان گریزی معنا و سرگشتگی است و گویی آمدن نیامدن را سبز میخواند و به هوا نگریستن و زبان گفتارهای دیالوگوار و یک سویه هست، در پندار متن.
ولی چند سویه است همان خواننده به بخشهای پوشش و پراکنده پیش آمدها میشود و وادار میشود لایهها را همان پله پله هی ره زند و جا افتان معنا دگر سرگرمی نیست و خویش را آهنگ بودن تا همزاد پنداری و ره میدهد... یا رمانِ سمفونی مردگان زِ کلکِ عباس معروفی که در پیدا نشان دادن زبان متن دستاویز به جهانهای پیش و پس و هنجارهای گفتاری در روایت شده است که بخش بندی هر سرنوشت، مرگ به گفتگوهای نهان آشکار است و گواه گرفتن زِ زبان گفتار در نبشتاری روش دار و تو در تو که پیامآورِ سرخوشیهای اندیشه است در دیدن و خواندن و به گونهای خواننده با هر بخش در زبان داستانها میان بُر میزند به متن زندگیِ خود و پر کوشش دیریاب انگارههای سرخوشی را برابر به یک زندگی میبیند با اینکه مردگان زندگانِ تن زیست نیستند و جان دارند و ندارد ولی پرسمان این دو جهان نخواندگی نمیگذارد. و اینجاست که پر اهمیتی ادبیات در این جهان چند زبانی و به گفتهی پوپر جهان امروز جهانِ گرایشها است. که نوشداروی روان پریش اجتماع امروز خواندن متنهای شسته رفته در زبان شناسی مدرن است که بر پایهی دیدگاههای مهم فلسفی دربارهی زبان و اهمیت ملی و جهانی آن، میبایست دانشورانه کوچ داد معناهای هستی را، اجتماعی که زبان پندار به پنداشتهای تاریخ گم دارد نه پندارها پایدار به جهانِ انگارههای بهزیستیِ جهان نوین که آدمی در این جهان باشنده است و با نگاه درست به گذشته به اسطورهها و فراگفتارها یک پیامبروارگی را برای خویش در متن زندگی دارد به زبان گفتارهای روشمند و مدرن. و گر به فرهنگ نامهی دهخدا (لغت نامه ی دهخدا ) (2) گوشه چشمی داشته باشیم میبینیم همهی دستاوردهای پژوهشی دهخدا زِ کِلکِ نویسندگان و سرایندگان است و همه واژگان ریشه در پرکاربردی نبشتههای نویسندگان پیشین دارد و اینجاست که اهمیت نبشتن و پاسداری زِ زبان در پیشگاه نویسندگان هویدا میشود ...
یادداشتها
1- به هنگامهی گویش کارهایی در زبان گفتار انجام میشود که دردوارگی است و اینجاست که مردم در بازخورد زبان به بازاندیشی لنگ دارند، اسپِ پنداشت را، چون دانش و هدفی ندارند و تنها برای زیستن به جهانِ زبان دست مییازند و هر کدام زِ مردم یک گونه گفتار در یک واژه که داشته باشد ببیند چه آشی درست میشود.
2- لغت فُرس نخستین واژهنامهی پارسی است که در سدهی چهارم به کوششِ سخنسرا و دانشور اسدی توسی گردآوری شد و ایشان سراینده داستان نامهی (مثنوی) گرشاسب نامه است. انوشهروان دهخدا بر پایهی این فرهنگ نامه که واژه شناختی مهم در زبان شناخت دری است و وام نام گرفته است.
3- زبانهای یونانی، عربی، ترکی، مغولی، فرانسوی و انگلیسی بر زبان پارسی نشانها (اثرها) بگذاشتند ولی زبان پارسی چون در رسم خط و دستور زبان با زبان عربی هم پیمانه است در تاریخ زبان بیشتر میبایست در گزارش نگاه کرد به آن.