امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان: حالا دیگر ساعات پایانی روز رسیده، آسمان تاریک است و چراغ ها روشن می شود، حجم سنگین رفت و آمد مردم نیز کاهش می یابد و کوچه و خیابان ها خلوت می شود. کرکره مغازه ها پایین می آید، اینک بازار در اختیار دست فروشان است، فریاد می کنند، استقبال هم بد نیست، تا می توانند می فروشند، انگار که قیمت شان هم نسبت به مغازه ها کمتر است.
رفته رفته اما دست فروشان هم بساط خود را جمع می کنند، دست فروشان هم می روند تا یک شهر بماند و خیل زباله ها، از پوست انواع میوه گرفته تا دل و روده ماهی و میگو و کله پاچه. کاغذ و کارتن و از اینجور چیزها نیز تا دلتان بخواهد. اصلن عادت شده زباله ها روی زمین ریخته شود و ماموران شهرداری بنا بر حسب وظیفه بیایند و جمع آوری کنند، نزد خود شاید هم ببالیم که این ماییم که با زباله ریختن های خود ایجاد اشتغال کرده ایم. حالا دیگر همه جا ساکت و رفت و آمد مردم قابل شمارش است، گاهی صدای عبور یک خودرو با سرعت نیز به گوش می رسد -لذت خیابان بدون ترافیک، در این میان ماموران شهرداری مشغول جارو کشیدن خیابان ها هستند، آنها کوچه به کوچه و خیابان به خیابان را تمیز می کنند.
صبح می شود، حداقل شهر بسیار تمیز است، هرآنچه که در روز گذشته در معابر و سطح خیابان ریخته شده بود، جمع آوری می شود. باز کرکره ها بالا می رود، آرام آرام بساطی ها هم اضافه می شوند، و باز روز از نو روزی از نو. گویی این قصه فعلا دنباله دار است.یک شهروند اهوازی با اشاره به اینکه اهواز به نسبت چند سال قبل تغییرات خوبی بلحاظ نظافت و بهداشت شهری داشته است گفت: علیرغم همه تلاش ها و اقداماتی که برای نظافت و بهداشت شهر شده، هنوز طرح و برنامه ای که در خور شان کلانشهر اهواز باشد انجام نشده است.
نسرین رفیعی ادامه داد: رعایت بهداشت و نظافت مسئله ای است که مردم نقش بسزایی در ماندگاری آن دارند، اما متاسفانه می توان گفت که دلیل اصلی عدم وجود نظافت و بهداشت در سطح شهر مردم هستند، در واقع اگر مردم نسبت به این موضوع احساس مسوولیت بیشتری داشته باشند، شرایط به مراتب از این بهتر می شود.
در همین بازار میوه 30 متری بودم، بیشتر مغازه ها زباله های ریخته شده را بر گردن دست فروشان می انداختند، در حالی که یکی از همان مغازه ها وقتی بار میوه اش رسید و خالی شان می کرد، حداقل 3 یا 4 کارتن گوجه و خیار و کاهو را کنار خیابان روبه روی مغازه اش خالی می کرد. از او در این ارتباط می پرسم، می گوید: روبه روی مغازه ام است، خودم آخر وقت جمع شان می کنم؛ او لحن خوبی هم نداشت.
محمد جمالی از کسبه های همین بازار است، سوپر مارکت دارد و از شرایط موجود ناراضی است، وی نارضایتی خود را با تکان دادن سر به نشانه افسوس ابراز می کند. جمالی به شوشان می گوید: هروز صبح که سر کار می آییم خیابان ها بسیار تمیز و مرتب است، به گونه ای که می توان گفت بیشترین رسیدگی به آن شده اما تا پایان ظهر این حالت از بین می رود، دلیل اصلی آنهم تردد بالای مردم و بویژه دست فروشان می باشد.
وی ادامه داد : متولیان و مسوولین نظافت و بهداشت، وظایف خود را بخوبی انجام می دهند، چراکه هر شب شاهد جارو کردن خیابان ها هستیم همچنین بازرسان بهداشت نیز برای نظارت هر 2 هفته یکبار به این منطقه سر می زنند، بنابراین دلیل اصلی در عدم رعایت بهداشت شهر، مردم هستند. پایین تر از همین سوپر مارکت، 3 پسر جوان را می بینم که هر کدام روی یک صندلی نشسته اند، 3 سینی بزرگ نیز در مقابلشان وجود دارد که روی پایه گذاشته اند، سینی هایی که پر است از میگوهای درشت پوست گرفته و با پوست! یک جوان دیگر نیز که اندامی درشت و ضمخت داشت پشت سر آنها، کنار یک سطل زباله ایستاده و کاهوهای خود را مرتب می کند، برگ هایی که زدگی دارند را جدا می کند و درست کنار سطل زباله می ریزد. از آنها در ارتباط با اینکه آیا صحت دارد، دست فروشان عامل اصلی بی نظمی و ریختن زباله روی زمین هستند، می پرسم! و می گوید: با توجه به اینکه دست فروشان از مکان خاصی برای ریختن زباله های خود برخوردار نیستند، مسلمن این اتفاقات هم رخ می دهد. این در حالی است که تعداد دست فزوشان در این بازار زیاد است و تعدد دست فروشان موجب تولید زباله فراوان هم می شود، به همین سبب سطل زباله ها نیز پاسخگوی زباله ها نیستند.در کنار صحبت های قاسم، دوستانش با ناراحتی از توضیحاتش جلوگیری بعمل می آوردند، همان جوانی که اندامی درشت داشت نیز پشت سرم ایستاد و با اخم می پرسید: بچه کجا هستی؟ این سوالات برای چیست؟ او می گفت: این برگ کاهوها را برای گاوهایمان می برم، دست فروشی می کنم، چون کاری برایم نیست، اگر دست فروشی نکنم باید بروم دزدی؟ در همین حین یکی دیگر از همکاران قاسم گفت: در این خیابان رفت و آمد مردم بالاست و بهترین مکان برای درآمد همین بازار است. آن سوتر سطل زباله ای را می بینم که خالی است، البته لبریز است از کارتن های بزرگ و کوچک، کارتن هایی که اجناس از آن درآورده شده بود و سپس بدون آنکه کوچک شوند به سطل زباله ریخته بودند. در واقع حجم سطل زباله را کارتن های بزرگ اشغال کرده بود.
در اینکه دست فروشان در سطح شهر سد معبر ایجاد کرده اند، شکی نیست! در اینکه نسبت به نظافت شهر نیز بی توجه اند، حرفی نیست، اما سوالی که دست فروشان همواره مطرح می کنند، این است، اگر دست فروشی نکنیم چکار کنیم؟ در این راستا یک ماهی فروش با بیان این مطلب که دست فروشان سطح شهر را بکلی به هم ریخته اند، گفت: این خیابان ها همگی از مهمترین خیابان های مرکز شهر می باشند، اما برخی دست فروشان براحتی می آیند و شکم ماهی را پاره می کنند و خونابه و دیگر چیزهایی که در آن وجود دارد، روی زمین می ریزند و نسبت به نظافت آن توجهی نمی کنند.
سعید زرگانی ادامه داد : تا کنون چندباری نسبت به این حرکات آنها واکنش نشان داده ایم اما با بدترین برخورد می ایستند و از جای خود تکان نمی خورند، همین موضوع موجب می شود تا کسی نتواند به آنها حرفی بزند. این در حالی است که آخر شب اگر از این خیابان ها گذر کنیم، آنچنان بوی تعفن ماهی می آید که مطمئنا مسیر خود را تغییر خواهیم داد.
وی با اشاره به اینکه کلیه مغازه های ماهی فروشی مورد بازرسی قرار می گیرند و موارد بهداشتی را بخوبی رعایت می کنند، گفت: هروز صبح که مغازه های خود را باز می کنیم، ابتدا مقابل آن را آب پاشی می کنیم، چراکه اگر نظافت در مغازه ها را رعایت نکنیم، مشتری دوری می کند.
زرگانی بیان داشت : معضل دست فروشان نه تنها در این مکان بلکه در بسیاری از مناطق سطح شهر وجود دارد و بسیاری از کسبه را گرفتار کرده، بنابراین از مسوولین انتظار می رود با قدرت نسبت به حل این موضوع یا ساماندهی آنها اقدامات لازم را بعمل آورند. حالا آمده ام تا از سوژه های مختلف در بازار عکسبرداری کنم. راحت بگویم! مقداری ترس هم دارم، مجبورم علت عکسبرداری را نیز دروغ بگویم، مثلن اینکه عکس دانشجویی است. سعی می کنیم تا چهره افراد در تصویر نیفتد، هرچند! برخی اصرار دارند تا هرجور شده در عکس باشند. در میان بساطی ها چرخ می خوریم، عکس های گوناگون می گیریم، تا اینکه یک پیرزن دلیل عکسبرداری را می پرسد و گویی از این بابت ناراحت است، به همین سبب جاروی خود را برمی دارد و تمام زباله هایی که تولید کرده، جمع می کند، در همین حین زیر لب حرف هایی می زند و اطرافیانش می خندند، از کنارشان بدون هیچ حرفی عبور می کنم. اما...
اما یک جای خالی برایم باقی ماند، جای خالی کسی که شاید نه رهگذری سراغش را بگیرد و نه مغازه دار و دست فروشی – دار دنیا شاید اینست که اگر نبودی دیگر نیستی، فراموش می شوی. پیرمرد 70 ساله. هرچه دنبالش گشتم ندیدمش. دلم برایش گرفت. نمی دانم چرا دیگر نبود، اما امیدوارم خدا بهمراهش باشد.
بنظر می رسد موضوع این بازار به همین ترتیب باقی خواهد ماند، بنابراین بهترین راه برای اینکه هم نظافت محیط رعایت شود و هم دست فروشان بیکار نشوند، اینست که زیر ساخت های مورد نیاز برای رعایت بهداشت در این محل بیش از پیش فراهم شود، آنقدر که اگر سطل زباله ای لبریز شد، چند سطل زباله دیگر کنارش آماده و خالی باشد.