امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
بیش از دو هفته از انتخابات ریاست جمهوری گذشته و آرام آرام غبار انتخابات و هیاهوی آن به آرامش رسیده است. این روزها جریانات سیاسی مشغول مرور عملکرد خویش بودهاند و با دو دو تا چهارتا کردنهای انتخاباتی کارنامه خویش و جریان متبوعشان را مرور میکنند. این مرور عملکرد به آنان کمک خواهد کرد که آسیبشناسی رفتاری صحیحی را در جریان مورد نظر خویش انجام داده و بتوانند برای آینده خویش ساختارهای مطلوبتری ایجاد و توسعه دهند.
در این بین، به نظر میرسد جریان اصولگرایی همچنان در تعطیلات به سر میبرد. شوکی که به اصولگرایی و برخی بزرگان و نخبگان آن وارد شد، گویا هنوز آنان را به مرحله ایجاب نرسانده تا بتوانند برای آینده خویش تحلیل داشته باشند. اگر رسانههای اصولگرا را مشاهده کنید پس از نقدهای معمول اصولگرایی در همان ایام ابتدایی بعد از انتخابات، عموماً با دو سبک رفتار مواجه میشوید. یک دسته رسانههایی هستند که هیچ اثری از آسیبشناسی صحیح اصولگرایی در آنها دیده نمیشود. آنها برای نقد جریان اصولگرایی و عملکرد پرخطای آن در انتخابات هیچگونه تلاشی نمیکنند و کمترین نقدی از خود بروز نمیدهند. این سیاست چه در رده نقد جریان و چه در رده نقد سران و چهرههای جریان همینگونه است. این دسته از سایتها هیچگونه تحرکی برای نقد اصولگرایی پس از انتخابات به خرج نداده و صرفاً با سیاست سکوت یا فرافکنی و توپ را به میدان دیگران انداختن، کار را پیش برند.
از سوی دیگر، دستهای وجود دارند که با موفق جلوه دادن جریان اصولگرایی سعی دارند برای همگان تصریح کنند که این جریان در انتخابات 92 پیروز میدان بوده است. آنان با تاکید برا اینکه حسن روحانی یک اصولگرای سنتی است و معیارها و ارزشهای او منطبق با جریان کهنهکار اصولگراست سعی میکنند به دیگران القا کنند که روحانی به عنوان یک اصولگرا برنده میدان شده و علی رغم آنکه بسیاری از بدنه اصولگرایی از او حمایت نکرده است اما با این حال اصولگرایی به واسطه شخص روحانی از میدان پیروز بیرون آمده است.
ماهیت ادعای این عده از اصولگرایان از این باب که روحانی متعلق تفاهم گفتمانی با اصولگرایی دارد، شاید قابل تأمل باشد اما از این باب که به همین دلیل جریان پرخطا و بیوحدت اصولگرایی پیروز میدان شده است، قطعا در اشتباهاند. این مسأله احتمالاً بیشتر جنبه قوت قلب را در میان اصولگرایان و جریانات خاص آنان خواهد داشت تا یک سخن بنیادی و صحیح.
این دو سبک رفتاری که سکوت یا فرار به جلو نام میگیرند، عملاً عایدیای برای جریان اصولگرایی نخواهند داشت. اصولگرایی باید در شرایط کنونی به نقد عملکرد خویش بپردازد تا بتواند چالشهای گذشته را تبدیل به فرصت کند نه آنکه فرصتسوزی کند و بازی خودباخته را به گردن دیگران بیاندازد. شاید آفت برخی اصولگرایان این باشد که حتی در صورت نقدشوندگی صحیح و منصفانه نیز به حکم خود پای بند هستند و هیچ نقدی نمی شنوند.
داستان اصولگرایی امروز همچون جناحی است که خواستههای مردم را در نظر نگرفته و در میدان مردمسالاری عقب مانده است. این مسأله با نگرش برخی موجب میشود در انتهای چاه شکست، باز هم به این فکر کند که شاید بتواند از وضعیت موجود نمایشی افتخار آمیز بدهد. نمایشی که یا به سکوت یا به فرار به جلو ختم شده است یا به استفاده ابزاری کاندیدای مورد اقبال مردم جامعه؛ که در هر دو صورت جریان مورد نظر در نظر مردم (و حتی خودشان) باخته تلقی می شود.
منبع : فردا