حبیب باوی ساجد / فیلم ساز
حرف آخر را اول بگویم که هم برای خودم بهتر است هم برای شمای خواننده! باور کنید اگر خداوند امر نکرده است که برای صدق گفتارمان، بنامش قسم نخوریم، بنامش قسم می خوردم که از نوشتن این چیزها دل خوش ندارم وهمیشه کوششم براین بوده که سرم را بیندازم پایین وکارم را بکنم.
اما خب، از خدا پنهان نیست، از شما چه پنهان؟ انسان باآرزوزنده است، وآرزوی ماهم همین است که میان وقت پربهای برخی مسولین گران مایه، شاید چشم شان خورد به این نوشتار و بامنت وبنده نوازی شان که معرف اصحاب هنراست، این نوشتار را اباطیل نخوانند وبخوانند بادیده ی مهر، که این جوانک (گواین که دیگر چندان هم جوانک نیستم وافتاده ام درسرازیری چهل که خب، عدد چهل، عمربلوغ است!) شاید درست بگوید ودرستی همیشه در عمر زیاد نیست که در صدق کلام است ومگرنگفته اند : «راست را از زبان بچه بشنو!؟».. القصه..
روده درازی نکنم وبروم سراصل مطلب وبگویم چشم شیطان کور وگوش شیطان کر، زادگاه ما که از قضا منبع نفت وآب وکشاورزی وانسانی ست و هزارویک جور نعمت های خدادادی دیگر که مهم ترین آن، صبوری «مامردم» است که ای کاش می شد برای صدق کلام، بنام خدا قسم خورد که نمونه ی این «صبر» درهیچ کجای جهان یافت نمی شود..می گویید لاف است!؟ بفرمایید درگرمای خرما پزان یک روز زندگی کنید..(چندماه ارزانی خودتان!!).. یاریزگردها وآب شرب که طبق آزمایشات اصحاب علم، به خورد گاو هم نمی شود داد!!حالا شما این ها را فراموش کنید، به داشته های انسانی ی این استان نیم نگاه کنید، (ظرفیت هنری و فرهنگی وورزشی را که اصلا بهش فکر هم نکنید)..
اماظرفیت سیاسی را باچشم بصیرت ببینید! هفده نماینده ی خوزستان در مجلس شورای اسلامی وشش نماینده جلیل القدرومعزز استان درمجلس خبرگان رهبری و صدها نماینده ی شوراهای شهر ها و روستاها و چندین چهره ی برجسته ی خوزستان در بدنه ی حاکمیت ودولت و تشخیص مصلحت نظام ودبیرامنیت ملی و وزیرخوزستانی ی داگستری وچندین معاون ومشاوران خوزستانی ی هیأت وزیران را پرورش داده است، آن وقت معاون رئیس جمهور ورئیس سازمان اداری واستخدامی کشور در جلسه ی استانداری، (بیست و سوم فروردین ماه سالجاری) در مقابل رسانه های جمعی می گوید : «دیوان عدالت اداری مخالف استخدام بومیان است»..!!
افکارعمومی استان، به ویژه نخبه گان، جامعه ی هنری وکنشگران اجتماعی هم تلاش می کنند صحت وسقم این اظهار نظر در خصوص عدم اولویت در استخدام بومیان استان را از زبان عالیجنابان بشنوند که خب، این تلاش فی النفسه قابل ستایش است، اما خرسندی زمانی حاصل می شود، که پاسخ بشنوند..
جلوتر که بیاییم برمی خوریم به منطقه ی آزاد اروند که خود این امپراتوری پرداختی می طلبد گسترده.. جلوتر که بیاییم برمی خوریم به آموزش و پرورش استان وسونامی ی اتفاقات ناگواری که سال تحصیلی ی گذشته از سرگذراند : مدرسه ای که دوروز قبل از آغاز کلاس درس، ناگهان کلانتری می شود!! معلمی که شاگردش را بعلت سخن گفتن به زبان مادری (عربی) در کلاس تنبیه می کند!! وفور مدارس کانکسی، آن هم در سرزمین نفت..
تنها مدرسه ی غیزانیه بازهم در آغاز سال تحصیلی ساخت و ساز می شود!! مدارسی که تا چندروز از آغاز سال تحصیلی فاقد معلم بوده اند وتازه این ها مواردی ست که رسانه ای شده اند، (خدا خودش می داند دیگر چه اتفاقاتی رخ داده اند).. جلوتر که بیاییم وموضوع را کوچک تر بررسی کنیم، می بینیم که یکی از آموزه های هنر، درست نگریستن به پیرامون خود است.. خب، انسان نابینا هم باشد، باچشم دل می بیند، حالا که از نعمت های خدادادی ی دوچشم هم برخوردار است، قدری بهتر می بیند..
اهواز را نگاه کنید .. موسسه های مالی و بانکی رشد قارچ گونه دارند که این یعنی احتمالأ یک جای سرمایه ها می لنگد.. در اکثر محلات اهواز مراکز ترک اعتیاد هست، که این یعنی رشد اعتیاد.. دراهواز بیمارستان های خصوصی ی زنجیره ای ست، خاصه ساختمان های عریض و طویل دندان پزشکی، واین یعنی سلامت مامردم در خطر است.. در اهواز صدها دستفروش هست که این یعنی بیکاری.. در اهواز صدها تحصیل کرده ی راننده تاکسی هست که این یعنی عدم شایسته سالاری.. در اهواز صدها مغازه ی فست فود ونان فانتزی هست که اغلب غیر بومی اند..
در اهواز مدارس فرسوده هست و کودکان ترک تحصیل کرده ی کار.. در میان شط کارون، گاومیش ها در پی علوفه اند وماهی گیرانی که از فرط بی آبی، بلم به صخره بسته اند.. حالا پرسش این است : چرا جامعه ی هنری این ها را می بینند، اما آنانی که باید ببینند، نمیبینند!؟ باقی بقای تان..