شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۹۰۲۷
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۰۳
 شوشان - علمدار متولی :

از اینجا آغاز شد، از این چاه متروک نمره یک، شش ماه آزگار، کلنگ حفاری "جرج برنارد رینولدز”(۱)، کند و کند و کند تابه عمق ۳۶۰ متری زمین رسید و سرانجام در گرگ و میش پنجم خرداد سال ۱۲۸۷ شمسی، پیش از آن که آفتاب از فراز تپه ماهورها بالا آمده و بر چادرهای سفیدرنگ اردوگاه حفاران بتابد، صبح دولت نفت از فراز دکل چاه شماره یک مسجدسلیمان بردمید.

در آخرین روزهای بیم و امید، دو روز مانده به پایان هفتمین سال واگذاری امتیاز نفت به دارسی، هنگامی که سرمایه سندیکای اکتشاف رو به کاستی نهاده و می رفت تا پرونده کشف نفت در ایران بسته شود، آخرین ضربه های مته کوبه ای دستگاه شماره یک حفاری، سقف گنبدی مخزن آسماری را شکافت و صدایی مهیب همراه با فوران نفت و گاز،کارگران خسته را جانی تازه بخشید.

حفاران کانادایی و لهستانی گرداگرد چاه به پایکوبی پرداخته و کارگران بومی شادمانه بانگ و هی جار سردادند.

"الله داد مهوش” (۲)، سراسیمه از خیمه بیرون آمد و با مشاهده باران نفت، قاصدی چابک سوار پی رینولدز گسیل داشت تا او را که برای ارسال تلگرام تمدید زمان حفاری، به "درخزینه”(۳)رفته بود، از فوران چاه با خبر کند.

جرج رینولدز که حالا بلوط مقاوم سرزمین های نفتخیز لقب گرفته بود، سرمست و شادمان، گزارش این رویداد را  به اطلاع مدیران شرکت  رساند . پیش از او ویلسون رییس گارد محافط چاه نیز تلگرامی رمزی، به لندن فرستاده بود که مضمون آن آیه ای از کتاب مقدس بود: "سپاس خدای را که چهره او را به روغن (oil)  شاداب گردانیده و از سنگ خارا آب جاری ساخت".

باری نیشتر حجامت کولیان سفید پوست اروپایی، خون تیره زمین را بر قشلاق رنگ پریده مسجدسلیمان جاری ساخت، تا آتشکده ی "سرمسجد” به مدد آن، چهره برافروزد و روح سرگردان انسان نخستین از فراز غار تاریخی "پبده”، (۴) شاهد حرکت هیولاهایی از جنس آهن باشد.

بدین ترتیب انسان سنتی این دیار با راز و رمز دنیای صنعتی خو گرفت و مرد و زن ایلیاتی نیز به کاربردهای تازه نفت سیاه واقف شد. مشک ها و پیت های مملو از نفت بر پشت استران و اسبان شناسنامه دار، کالای قافله های کبود کوره راه های نفتی این سوی زاگرس شد و مردان دبیت پوش، شانه به شانه ی نقشه برداران سبزچشم، در بیابان ها به نقشه کشی پرداختند و چندی بعد خطوط مارپیچ لوله های رزوه ای، بر پهنه ی تپه ماهور های گچی خزیدن آغاز کرد و سر از دریای دور دست درآورد.

نفت که به فراز آمد، تاجران بزرگ نیز بنا را بر ماندن نهادند؛ و اندک اندک از مسجدسلیمان شهری ساختند شهرستان! البته آنگونه که اقتضای زندگی خودشان بود.

گاری ها و ارابه های شش اسبه ی حامل قطعات و لوازم صنعتی در گذرگاه های ناهموار و پرفراز و نشیب شهر نفت، به راه افتاد  و معماران خوش دست بر فراز هر بلندی، خانه ای از سنگ تراش بنا نهاده و بنگله ها و خانه باغ هایی پدید آوردند برای اقامت صاحب منصبان،و سهم مردم و خیل کارگران پابرهنه تا مدت ها شعله های بویناک گاز، بود که شام تاریک هزارساله آنان را به صبح روشن عصر هیدروکربور پیوند می زد و سال ها بعد خانه های ۱۰ فوتی و ۲۰ فوتی مسکن مالوف آنان شد.

باشگاه های گلف و اسکواش و بیلیارد و کریکت ، خاطره بازی کودکانه "هفت سنگ” و الختر” را از ذهن ها ربود و ترنم موسیقی موتزارت و بتهوون، نوای نی شبانی و دی بلال و برزیگری را از یادها برد.

خبر کشف نفت که همه جا پیچید، مردان جویای کار از سراسر ایران به صرافت دست یافتن به درآمد ناشی از استخراج طلای سیاه، راهی این دیار شدند و اقوام و طوایف و ملیت های گونه گون، در امتزاجی شگفت، فدراسیونی ایلی پدید آوردند که تمام تیره هایش به زبان نفت سخن می راندند.

دراندک مدتی چاه های نفت یکی بعد از دیگری حفر و انبارها و کارگاه هایی بزرگ برپا شد، و خط آهن مسجدسلیمان، "ورک شاپ چشمه علی”(۵) را به انبوه آب های کارون در "بند قیر” متصل کرد تا تجهیزات و بارهای گران کشتی های رودخانه پیما، بر محملی روان تر و شتابان تر رهسپار زادگاه نفت شود.

باری، اوایل قرن هیدروکربور بود و  فوران چاه نمره یک، وجود ذخایر بی بدیل نفت خامی را نوید می داد که بی نیاز به دستگاه های مکنده، به فراز آمده و قادر بود بدون استفاده از تلمبه، مسافتی نسبتا طولانی را نیز بپیماید تا به مخازن تفکیک یا محل انباشت برسد؛ وجود یک چنین فشاری در چاه های نفت ایران هم شگفت انگیز و هم امیدوار کننده بود؛ اما از آنجا که در سرزمین های نفتی عمر جوانی کوتاه است و ابدی نیست، فشار افسانه ای مخازن نفتی مسجدسلیمان نیز بتدریج فروکش کرد و چاه هایی که در برنامه استخراج غیرصیانتی، رکورد دار تولید روزانه ۲۵ هزاربشکه بودند، بزودی از نفس افتادند تا صرفا نشانه هایی از دوران با شکوه ایلغار کمپانی نفت انگلیس و ایران باشند!! و کاشفان فروتن نفت خام، هنگام عبور از مقابل آنها، کلاه از  سر خود بردارند!(6)

از آن روزگار تا به امروز چهره ی جهان صنعتی و بویژه کشور ما به برکت این ماده ی گران بها،دگرگون شده و رو به آبادی نهاده است اما این چاه صاحبقران، همان است که بوده، فروکاسته که نیفزوده است، تغییری هم اگر بر چهره ی او عارض شده ، تاثیر آفتاب و گذر زمان است که رنگ از رخ او  پرانده است ورنه چاه همان چاه است و شهر همان شهر و روزگار محله های "نمره هشت” و "کلگه” و "پشت برج” همچنان بر مدار ملالت می گردد .

آری از آن زمان که غرش لوکوموتیو نفت، خواب آرام و رازآلود سنت را در این دیار به بیداری پر اضطراب مدرنیته بدل کرد، افزون بر یک قرن می گذرد؛ در این مدت مسجدسلیمان، شهر برآمده از دل نفت، از جایگاه شهر اولین ها به رتبه ی آخرین ها تغییر موقعیت داده است. با این وجود هر سال در پنجم خرداد، با یک سینه سخن، علاقمندان به پیشرفت و توسعه زادبوم را به مهمانی چاه نمره یک می برد تا ضمن یادآوری نقش بی بدیل خود در پیشرفت و آبادانی کشور، آسیب های غفلت از توسعه متوازن و عمل نکردن شرکت های بزرگ به مسئولیت های اجتماعی را گوشزد نماید.

شهری که جفا برد و ملامت کشید و خوش نمود تا رسم وفاداری زنده بماند، هم اکنون موزه ی تاریخ تحول صنعت نفت خاورمیانه است.
مسجدسلیمان با گنجینه های ارزشمند چهارگانه اش شامل: اثر ملی چاه نمره یک به شماره ٣۶٠٩ ، کارخانه گوگردسازى معروف به جى پى (Sulfure Gas Plant )  با افزون بر  ۷۵ سال قدمت، کارخانه تقطیر نفت (Topping Plant ) از قدیمی‌ترین واحدهای صنعتی کشور و  کارخانه برق تمبی- اولین نیروگاه برق آبی خاورمیانه ، شما را به تماشای سیر تحول و تکوین این صنعت دیرپا فرا می خواند،مسجدسلیمان را به خاطر بسپارید.

توضیحات:
 (۱)جرج رینولدز مهندس حفار و کاشف نفت در ایران و بعدها نخستین رییس کل مناطق نفت خیز
 (۲)الله داد مهوش کارگزار ایرانی شرکت نفت انگلیس و ایران و فرد مورد اعتماد رینولدز
 (۳) در خزینه محلی واقع در میانه راه شوشتر و مسجدسلیمان که نقش انبار کالا و تجهیزات شرکت را داشت و هم تلگراف خانه ای در آنجا دایر بود
 (۴) پبده یا پابده غاری معروف در حوالی لالی مسجدسلیمان که براساس کشفیات باستانشناسی یکی از سکونت گاه های انسان عصر سنگ بوده است.
 (۵) ورکشاپ چشمه علی :مجموعه کارگاهی و انبارهای مواد غذایی کمپانی در محله چشمه علی مسجدسلیمان
 (۶) چاه شماره هفت که به سبب تولید خارق العاده ،شیر های سرچاهی آن به دفتر مرکزی شرکت در لندن ارسال و نصب  شد و هرکه از مقابل آن می گذشت به احترام کلاه از سر خود بر می داشت. این شیر در سال ۸۷ به ایران بازگردانده و مقابل ساختمان وزارت نفت نصب شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار