محمدسعید بهوندی
بدون مقدمه
به شش دلیل عمده، بدون در نظر گرفتن خرده علت ها و ضعف های فرهنگی، تَحَزُّب(فعالیت حزبی) در کشور ما ایران تاکنون با موفقیت قابل ذکری روبرو نشده است و چنانچه بقول معروف؛ "در همچنان بر همین پاشنه بچرخد" بدون هیچ شکی زین پس نیز موفقیتی برای آن متصور نخواهیم بود:
جدای از اصول قانون اساسی که اتفاقاً میثاقی ملی است که می بایست همه ی امور مملکت بر مدار آن بچرخد، هنوز بوسیله رهبران دینی و فکری موثر درون حاکمیت، به صراحت و شفافیت تمام، تبیین نگردیده است که اساساً نظریه مورد قبول سیاسی اسلام با کارکرد حزبی و فعالیت بر این اساس موافقت دارد یا نه، و اگر دارد، تا چه حدّی، با چه کیفیت و چه روش هایی؟!
کارکردهای اجتماعی ما چه در بخش مردمی و چه در بخش دولتی، بصورت فراگیر و بدون گزینش کردن جنسیتی، قومیتی، جغرافیایی و جناحی تاکنون نشان داده است که آن جاهایی که فعالیت ها و کارکردها لزوماً قالب و صورت گروهی پیدا می کنند، به دلایل و بهانه های گوناگون کم رمق و فرسایشی عمل نموده و معمولاً و عملاً توفیق گروه را توفیق خود ندانسته و با مواضع فردی نامناسب در کار گروه و حزب اخلال ایجاد می نمائیم.
متاسفانه بدترین دلیل نیز برمی گردد به این اخلاق و رویه ی ناپسند که بسیاری از اشخاص هدفشان از کار حزبی رسیدن سریعتر و مطمئن تر به منافع فردی است. لذا بسیار مشاهده نموده و می نمائیم که بسیاری از بزرگان گروه ها و جناحها آلوده به مطامع گردیده و محبوبیت، مقبولیت و توفیق حزبشان را به مخاطره می اندازند.
احزابی که تاکنون تشکیل شده اند، کمتر به آموزش متناسب و مورد نیاز افراد خود می پردازند و به همین دلیل گاهاً مشاهده گردیده است که بعضاً ناآگاهانه و ناشیانه مواضعی خلاف منشور و اهداف حزبشان اتخاذ نموده و در روند فعالیت های حزبی مشکلات جدی بوجود می آورند.
حزبِ بدون استراتژی، برنامه و اهداف مشخص، تنها چیزی شبیه به یک تجمع تفریحی فاقد دستور و دستاورد است. متاسفانه احزاب موجود اگر خوش بینانه نیز داوری نماییم، فاقد استراتژی بلند مدت، برنامه ای علمی، به روز، منسجم و دارای اهداف جزئی و کلی هستند و لذا وقتی صاحب قدرت و موقعیت می شوند، تازه یادشان می آید که باید مانیفستی داشته و برای خود برنامه ای دست و پا کنند. به همین خاطر دیده شده است که مثلاً یک حزب در تفکر و تصمیمات فرهنگی اش چپ گرایانه، ولی در برنامه اقتصادی اش راست گرایانه عمل می نماید.
احزاب موجود تا مدیریت امور در ید قدرت آنهاست، مانند بازیکنان فوتبال صاحب توپ ممکن است خود را فعال نشان داده و دست به کاری و تحرکی هر چند ناقص بزنند، ولی وقتی به هر علت قافیه را به رقیب خود باخته و از میدان بدر شدند، مانند آن بازیکنی که توپ را از دست داده است، از حرکت بازایستاده و گویا برنامه ای برای فعالیت متناسب با موقعیت جدید ندارد. لذا توان و انگیزه شان به حداقل رسیده و کم کم دچار ریزش نیرو گردیده و ناگهان تا آستانه ی انتخابات بعدی به خواب زمستانی فرو می روند.