شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۱۵۵۸
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۵:۳۸
ترامپ، استبداد و معرفی چندکتاب;
شوشان _ مهدی مکارمی :

تیموتی اسنایدر استاد تاریخ دانشگاه یِیل که کتاب های مختلفی درباره تاریخ اروپای قرن بیستم بویژه دوران کمونیسم و نازیسم نوشته است اخیرا کتابی با عنوان «استبداد، بیست درس از قرن بیستم» منتشر کرده است.

او با بیان جمله ای از لشِک کولاکوفسکی - در سیاست، فریب خوردن عذر موجهی نیست- می گوید تاریخ تکرار نمی شود، اما درس می دهد.

این کتاب که پس از ریاست جمهوری دونالد ترامپ در امریکا منتشر شده است، در واقع هشداری است به جامعه امریکایی که «ما از اروپایی ها قرن بیستم عاقل تر و با هوش تر نیستیم که شاهد بودند دموکراسی چطور جای خود را به فاشیسم یا نازسیم یا کمونیسم داد.

او می گوید : «پدران موسس(موسسان قانون اساسی امریکا) وقتی در مورد قانون اساسی این کشور بحث می کردند از تاریخی که می شناختند درس می گرفتند. آنها نگران فروپاشی جمهوری دموکراتیکی که خیالش را در سر می‌پروراندند، به دموکراسی‌ها و جمهوری‌های کهنی می‌اندیشیدند که سقوط کرده و به امپراطوری و الیگارشی تغییر ماهیت داده بودند.

می‌دانستند که ارسطو هشدار می‌داد که نابرابری بی‌ثباتی می‌آورد و افلاطون بر این باور بود که عوام‌فریبان از آزادی بیان سوء استفاده می‌کنند تا خود را بر سریر استبداد مستقر سازند.» و در ادامه می گوید: «اگر امروز نگرانیم که تجربه دموکراسی امریکا در معرض تهدید استبداد است می توانیم از الگوی پدران موسس پیروی کنیم و در تاریخ دیگر دموکراسی ها و جمهوری ها تعمق کنیم.»

او پندهایی حکیمانه ای می دهد؛ از نهاد ها دفاع کنید، به حقیقت ایمان داشته باشید، مهین پرست (نه ملی گرا) باشید، تماس چهره به چهره بگیرید و حرف بزنید، با زبان تان مهربان تر باشید، پیشاپیش اطاعت نکنید، اصول اخلاقی صنفی و حرفه ای را از یاد نبرید، در کارهای خیر مشارکت کنید، تا می توانید شجاع باشید، حواستان به کشور تک حزبی باشد، متمایز شوید، تحقیق کنید و ....

نگرانی به خطر افتادن نظم سیاسی امریکا برای اولین بار نیست که مطرح شده است. در واقع از دهه 1960 سی رایت میلز و رابرت بلا در تحلیل امریکای پس از جنگ، نگرانی های خود را ابراز کردند. میلز معتقد بود قدرت در امریکا پس از جنگ در دست نخبگان قدرت(مدیران شرکت ها ، ارتشی ها و رجال سیاسی) متمرکز شدکه متقابلا با هم پیوند و منافع مشترک دارند و این نحوه حاکمیت نسل به نسل انتقال می یابد.

او البته نگران سوق یافتن امریکا به سوی جامعه ای دیوان سالار و نخبه گرا و توده اجتماعی یی که به لحاظ اجتماعی اتمیزه شده اند، بود. از مثلث نخبگان قدرت سخن گفت که هم قدرت شکل دادن به جامعه را دارند و هم قدرت را با کمترین میزان پاسخگویی اعمال می کنند.

او نیز پندهایی حکیمانه داده بود و صیانت از جامعه دموکراتیک را نیازمند مردمی فرهیخته و به لحاظ سیاسی فعال می دانست، فرهنگ سیاسی دموکراتیک که در گفتگو های عمومی و اندیشه انتقادی ریشه می کند و از این رو او هم لیبرالیسم و هم مارکسیسم را رد می کند و از گفتمان روشنفکری مردمی و انتقادی سخن می گوید.

رابرت بلا هم سعی می کند با اشاره به آنچه در جنگ ویتنام  و اعتراضات دهه 1960 می گذشت خیانت امریکا به ایده آل های متعالی اش را فاش کند.

او در میثاق شکسته، از امریکایی ها می خواهد تا وعده  بزرگ امریکا را احیا کنند و آنان را فرا می خواند تا بینش اخلاقی ملتی را محقق سازند که به گفته او عظمت اش را با پایبندی اش به دموکراسی، شفقت اجتماعی، فضیلت اخلاقی و تساهل می سنجند و نه توان نظامی یا ثروت اجتماعی اش.

او آنچه در امریکای پس از جنگ می گذرد را نشانگر بحران در دین مدنی امریکایی عنوان می کند.

 بلا بر بحرانی فرهنگی انگشت می گذارد که در حال تحقق یافتن بود، در امریکای معاصر فرسایش دریافت مشترک اخلاقی و مذهبی به زوال باور به تمامی انواع تعهدات منجر شده است؛ تعهد به شغل خود، خانواده خود، و مهین خود. گرایش ارضای شخصی بر تعهد به دیگران، با بدبینی در حال تعمیقی نسبت به نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه همبسته است. امریکا از کشوری با ایده آل های اجتماعی متعالی همچون عدالت، فضایل مدنی و دموکراسی، به جامعه ای بدل شده که ستایشگر پول و طمع و منافع شخصی است.

شاید بتوان گفت اسنایدر به درخواست جامعه شناس هم عصر خود در امریکا-بلا- پاسخ می دهد و از کسوت یک مورخ، به کسوت یک جامعه شناس که جامعه شناسی را به مثابه فلسفه ای همگانی با محوریت زندگی عمومی که وظیفه اش آگاه کردن امریکایی ها از واقعیت روز جامعه شان باور دارد، در می آید.

او دارد به امریکایی ها هشدار می دهد تاریخ تکرار نمی شود اما درس می دهد و انتخابات 2018 را آزمونی برای سنت های سیاسی امریکایی می داند. آیا جامعه شناسی عمومی امریکایی می تواند این واقعیت امروز جامعه امریکا که ترامپ به طرزی نمادین آن را نمایندگی می کند به مردم امریکا هشدار بدهد؟ آنگونه  که بقول اسنایدر، قهرمان یکی از رمان های دیوید لاج، می گوید: «وقتی داری برای آخرین بار عشقبازی می کنی خودت نمی دانی که این آخرین بار است.» رای دادن هم همینگونه است همچنانکه در 1932 آلمانی ها به حزب نازی رای دادند و بیشتر آنها نمی دانستند این آخرین باری است که تا سالها  بعد واقعا آزاد خواهد بود، یا تجربه چک ها و اسلواک هایی که در 1946 به حزب کمونیست چکسلواکی رای دادند و نمی دانستند که فرصت دیگری در راه نیست و... 

آیا تاریخ استبداد شامل امریکا هم می شود؟ و آن نخبگان قدرتی که میلز می گفت، بحران اجتماعی و میثاق شکسته ای که بلا می گفت، در الیگارشی سیاسی که اینک اسنایدر نگران وقوع آن است، محقق خواهد شد؟

آیا رفتار و گفتار ترامپ با جامعه بین المللی، با تعهدات بین المللی و داخلی، خروج از سازمانها و پیمان های جهانی، نشانه های زوال ایده آل های اجتماعی و سیاسی، عدالت، فضایل مدنی، دموکراسی و در یک کلام دین مدنی امریکایی هاست؟

همان نگرانی که جیمز کومی رئیس سابق پلیس اف. بی. آی که توسط ترامپ برکنار شده در کتاب  «یک وفاداریِ بالاتر» از آن سخن می گوید، از ضیافت شام عجیبی در کاخ سفید که رئیس جمهوری جدید ایالات متحده امریکا، خواستار وفاداریِ کومی به شخص ایشان- به جای وظایف وی بعنوان رئیس اف.بی.آی نسبت به مردم آمریکا- بود و کومی در کتابش می خواهد بگوید «که در زندگی همه ما وفاداریِ بالاتری وجود دارد، وفاداری به ارزش های ماندگار، وفاداری به حقیقت.»  آنچه دارد در جامعه امریکا روز به روز بیشتر رنگ می بازد. آیا اینها دل نگرانی های اسنایدر را تایید نمی کند؟                                                                                                                  

پ.ن: پیشنهاد می کنم این کتاب ها که این نوشتار برش و برداشتی از آنهاست را حتما بخوانید.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار