شوشان - خالد لویمی:
ضرورت ، ابهام ندارد می بایست با منطق آن کنار آمد .زيست خود را بازسازى و امكان بودن را تسهيل كرد ضرورت که اعلام وجود کند فهم رفتار و سلوک ناشى از آن هم آسان تر می شود همواره همین طور بوده است ودر واقع این همه مکاتب جامعه شناختی و روانشناختی بر پایه توجیه و چارچوب بندی زیست انسانها تدوین شده است انسانهایی که به تناسب ضرورتها ،شكل و شمايل خاصى به خود مى گيرند .مزعل مستند " من زن نيستم " ،نمونه اى از اين موقعيتهاى زيستى مى باشد همانطوريكه پيرزن دقائق آغازين مستند، بيان مى كند اگر زمان بر مى گشت ترجيح مى داده است پسر به دنيا مى آمد چرا كه زندگى روستايى گذشته ، بيشتر اينگونه طلب مى كرد اما الان ، نمى توان به زنان چيزى گفت يعنى آنكه منزلتى كاملاً متفاوت يافته اند .مستند " من زن نيستم " ساخته سال نود وسه و به كار گردانى حسين عباسى مى باشد كار گردانى كه در پرداخت به سوژه ها و گروههاى اجتماعى خاص ،تبحر ويژه اى دارد در اين كار نيز با حوصله و مطالعه ميدانى مناسب ، روايتى كم نقص از شخصيتى بنام مزعل ابو عاصى ارائه مى دهد . مزعل كه حدوداً هفتاد سال دارد راغب نيست كه سن دقيقش را از روى شناسنامه بگويد چرا كه در شناسنامه ،او يك زن است .مزعل حتى از حقوق كميته إمداد هم چشم پوشى مى كند چرا كه مى بايست شناسنامه اش را ارائه دهد .مزعل نمى خواهد او را زن بدانند و البته در هور و روستاى محل زندگى اش اين امر ،قابل بحث نيست وهمه اين واقعيت را پذيرفته اند . با لباس مردانه در مجالس و مضيف ها مى نشيند و اظهار نظر مى كند .تمام شكل زندگى اش مردانه است .مزعل در خانواده اى بدنيا آمده است كه پس از سه دختر ، صاحب فرزند پسرى مى شوند اما اين يك دانه پسر نيز در ايام نوزادى از دنيا مى رود .مزعل ،فرزند چهارم اين خانواده و دختر است اما از كودكى لباس پسرانه مى پوشد و بعدها تصميم مى گيرد پسر بماند چرا كه زيست روستايى آنزمان و معيشت مبتنى بر دام و صيد و زمين، اين گونه مى طلبيد بنحوى كه زمانى كه رئيس پاسگاه ،مزعل را تهديد مى كند كه در صورت عدم مراعات هويت زنانه ، بشدت مجازات خواهد شد ؛ مزعل شرط آن را تأمين معيشت پدر و مادر پيرش اعلام مى كند .مزعل ، محصول ضرورت ها و موقعيت هاى اجتماعى است و نمى توان از پديده مزعل به خوار شدگى يك جنسيت خاص رسيد جالب آنكه خوار شدگى جنسيت ،در جامعه مدرن ،جنبه عيان ترى دارد ؛ مراكز تعيين جنسيت و تجارى شدن مبحث تعيين جنسيت قبل از تولد ، مقوله جنسيت و تعيين آنرا نيز به ليست مصرف جامعه مدرن تبديل كرده است . هر چند مزعل براساس فضاى زيستى خود ، پسران را براى بقاء و دوام اسم و رسم خانوادگى ،مفيد تر مى داند اما دختران را بحال پدر و مادر عطوف تر مى پندارد و ناخودآگاه اعتراف مى كند كه اگر دختر زاده نمى شد از همان كودكى ،غم و هم معيشت و مراقبت از پدر و مادرش را نمى داشت و اين عاطفه اش بود كه به او شكل و شمايل مردانه داده بود ؛ نوعى مردانگى كه نتيجه يك ضرورت بود و ربطى به آنچه در مراكز تعيين جنسيت مى گذرد ندارد و همانگونه كه زن مسن روستايى در اول مستند مى گويد قبلاً ها ، زندگى روستايى اين گونه مى طلبيد اما اينك زمانه عوض شده است و تمناهاى مرد بودگى زنان، به تاريخ پيوسته است.