قباد آذرآیین با اشاره به لزوم توجه به اقلیم و جغرافیا در ادبیات داستانی گفت: وقتی از یک اقلیم صحبت میکنیم، طبیعتا پشت و پس رمان ما یک مکان جغرافیایی و یک فضای لوکیشنوار وجود دارد.
این داستاننویس اظهار کرد وقتی داستان ما در نقطهای از خوزستان اتفاق میافتد و جریان دارد میتوانیم به المانهایی مانند نفت، نخل، شرجی هوا، کارون، تداخل سنت و مدرنیته و بسیاری از کدهای جغرافیایی دیگر اشاره کرد که باید مورد نظر نویسنده قرار بگیرد.
نویسنده کتاب «پسری آن سوی پل» ادامه داد: اگر یک اقلیمشناس بخواهد به مسایل اقلیمی و جغرافیایی بپردازد بدون شک با جزییات کامل و بسیار دقیق باید به آن بپردازد اما در رمان این گونه نیست و پرداختن به زیست بوم و جغرافیا نباید به گونهای باشد که جغرافیا از ادبیات داستان پیشی بگیرد.
آذرآیین با بیان این که نویسنده باید داستانش را بر بستر اقلیم و جغرافیا بنا کند خاطرنشان کرد: این بسترسازی نباید به گونهای باشد که واقیت بیرونی داستان بر واقیت درونی آن غلبه کند. برای مثال گفته میشود که آثار جیمز جویس به گونهای نوشته شده که اگر شهر دوبلین به طور کامل ویران شود میتوان براساس نوشتههای جیمز جویس شهر دوبلین را کوچه به کوچه بنا کرد.
وی افزود: این نشان میدهد که اقلیم آن چنان در خدمت نوشته است که نویسنده به خوبی توانسته آن را یک پشتوانه محکم برای رمان خود قرار دهد که نمونه ناب آن در ایران را میتوان در نوشتههای احمد محمود یافت کرد.
این داستاننویس با بیان این که نباید بیمایگی خودمان را گردن مکان و فضا بیندازیم خاطرنشان کرد: همه جای دنیا اقلیم است و ما نباید ادبیات را مرزبندی کنیم زیرا ابرشهرها نیز میتوانند دستمایه جغرافیای درونی داستان قرار بگیرند؛ ابرشهرهایی پر از خرده اقلیمها.