شوشان - ناصر بزرگمهر:
به نام او که هر چه بخواهد همان میشود
خروس جون سلام
حال تخممرغهای بیزرده چطوره؟
زردیاش شده رخسار ما مردم!
یادداشت هفته گذشته من که حکایت خروسی بود که به ضربوزور صاحبش روزی دو تخم میگذاشت، بهانه خوبی شد برای رفقای طنزپرداز ما که در طول یک هفته انواع شوخیها را بسازند و در دنیای مجازی بپراکنند. ممنون از همهشان و خوشحالم که ملت ما در سختترین شرایط میتواند طنازی و با ساختن جوک و شوخی، خودش را تخلیه روانی کند و حاکمان را به تفکر وادارد؛ بیآنکه خللی در گردش زمانه ایجاد شود.
دوست عزیزی برایم از دروغ و دغل مردم نوشته و همه گناهان را به گردن خودمان انداخته و حمله گازانبری به خرید پراید بیچاره را در چند دقیقه و کمیابی پوشک و کاهو و خیار و گوجه را دلیل موجه مقصر بودن مردم میداند.
بدون شک ناآگاهی و ضعف فرهنگی مردم عامل مؤثری در گرانیها و شرایط پیشآمده است اما این موضوع نیاز به کار بلندمدت فرهنگی در شرایط مناسب ازسوی معلمها در دبستان و دبیرستان و دانشگاه دارد؛ از صداوسیمای شوخوشنگ و روزنامههای کممشتری انتظاری نباید داشت. دوست عزیز دیگری تاریخ را گواه شرایط مشابه میداند و معتقد است بر جمشید و ضحاک و فریدون هم همین رفت؛ همینی که اکنون بر کلیددار امید رفته و حساب خائن و دزد و وطنفروش را از حساب کسانی که خفتهاند نباید جدا کرد.
من هم معتقدم که کاملا درست است و حساب مردم و حاکمان از هم جدا نیست.
افلاطون هم یک روز فرمایش کردهاند که هر ملتی لیاقت همان حکومتی را دارد که دارد. از قضا نکته اصلی در همین فرمایش است. ملت ما در سال ۵۷ بهدنبال استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی رفت و خونبهای آن را هم بچههای خوبتر از ما با شهادت و جانبازی در جبهههای جنگی ناعادلانه پرداختند و هنوز آنچه میبینیم ثمره همان انقلاب و تغییر و مردانگی آنها است.
اگر ما راه را جاهایی کج رفتهایم باید مردم، علیوار با شمشیر دو سر، راه خطا را اصلاح و راه درست را نشان میدادند.
گرانی و تبدیلشدن مردان و زنانی که باید خرجآور خانه باشند به خروسهایی که باید تخم دوزرده بگذارند و نمیتوانند، نتیجه تصویری است از یک پازل بزرگ که هر کس چند تکه آن را در دست گرفته و فقط آن را بزرگنمایی میکند.
یاد قصه فیل مولانا بیفتید و یکبار دیگر بخوانید؛ داستان از این قرار است که فیلی را به شهری آورده و در خانهای تاریک نگاه داشتهاند و مردم که تابهحال فیل ندیدهاند در تاریکی خانه دست بر او میکشند و هر کس به تصور خود تصویری از فیل در ذهن میسازد؛ بهطور مثال آن کس که دست به خرطوم میکشد فیل را به شکل ناودان میبیند. کسی دیگر دست بر گوش فیل میکشد و او را چون بادبزن مجسم میکند. دیگری چون دست بر پای فیل میساید، او را چون ستونی محکم میبیند. مردی دیگر دست بر کمر فیل میکشد و میگوید این یک تخت است؛ حال آنکه همه به بیراهه میروند و اگر شمعی در آنجا میدرخشید، و نور بهجای تاریکی بود، شکل حقیقی فیل نمایان میشد و اختلافنظرها برطرف میشد و هیچ کس راه به افسانه نمیبرد. حافظ چه شیرین گفت:
جنگ هفتادودوملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
حکایت فیل حکایت امروز ماست؛ هر کس دستی به بخش از بدن فیل در تاریکی میزند و تفسیر خودش را میکند.
وقتی دزد به خانه میزند نمیتوان سکوت کرد. اگر سکوت کنید و مقاومت نکنید و خودتان را به خواب بزنید تا ببینید آخرش چه میشود، میشود همان ضربالمثل قدیمی و فرش زیر پایتان را هم میبرد. مردم باید مثل همیشه در صحنه باشند و اظهارنظر کنند، مقاومت کنند، گران نخرند، از دولت طلب حق کنند. وزیران پاسخگو باشند، وزارتخانههای صنعت، معدن و تجارت و نفت و بانک مرکزی نمیتوانند سکوت کنند و سر را در گریبان ببرند.
وزارت ارشاد باید فوری تکلیف کاغذ مطبوعات را روشن کند.
وزارت کشاورزی پاسخ وضعیت بازار گوشت، کاهو و گنجاله را بدهد.
وزارت راه از وضع جادهها و گرانی بلیت هواپیما، قطار و اتوبوس در این شب عید بگوید؟
وزارت بهداشت باید از وضعیت دارو و نگرانی مردم حرف بزند.
هر وزارتخانهای وزیر، معاون، مدیرکل و کارشناس دارد که باید پاسخگو باشند.
گرانی دلار به تحریم، نرخ نفت، بیتدبیری بانک مرکزی، دخالت سودجویان، دستهای بیگانه، عوامل خودی و نخودی و بهطورحتم دهها موضوع دیگر بهعنوان قطعات پازل بستگی دارد.
اما آقای رئیسجمهوری
برخلاف فرمایش حضرتعالی، مهمترین گزینه، شرایط نقدینگی کشور و لجامگسیختگی نظام بانکی است؛ به میزانی که رشد نقدینگی در ایران بیشتر از بقیه کشورهای جهان شود تورم در ایران بیشتر از بقیه کشورها خواهد شد و اگر تورم در ایران بیشتر از جهان باشد پول ملی ایران در مقابل پول ملی دیگر کشورها سقوط میکند؛ موضوع به همین سادگی است اما حل آن بسیار پیچیده است.
رشد سنگین نقدینگی، حتی اگر تحریم نبود باعث افزایش نرخ دلار در ایران میشد؛ تحریم فقط به آن سرعت بخشید. اگر رشد نقدینگی مهار نشود، سیل نقدینگی پس از مدتی از ارز به سمت بخشهای دیگر خواهد رفت؛ همچنان که در مسکن و اتومبیل شروع شده است.
آقای رئیسجمهوری
رشد نقدینگی را بیاهمیت و طبیعی ندانید و عامل سفتهبازی را رشد بالای نقدینگی بدانید. بانکها در ایران خودسر هستند و شاید ایران تنها کشور جهان است که بانک مرکزی آن قادر به مدیریت بانکها نیست و اعضای اکثریت هیاتمدیرهها براساس روابط انتخاب شدهاند.
بیدر و دروازه شدن حوزه ارز به سود هیچکس نیست. خرد جمعی در دولت محترم و رسیدن به یک راهکار برای تنظیم بازار ارز ضروری است. بعید میدانم بعضی از اعضای دولت بدانند تفاوت ارز با عرض چیست؟
آقای رئیسجمهوری
از تاخیر در وارد کردن ارز صادراتی به چرخه اقتصاد کشور گلایه کردهاید، آیا مجموعه بانک مرکزی دلایل تاخیر در بازگشت ارز حاصل از صادرات را بررسی کرده است؟ آیا نهاد ناظری سرانجام گزارش دریافت دلارهای ۴۲۰۰ تومانی را به مردم و رسانهها میدهد؟
آقای رئیسجمهوری
حل بسیاری از مشکلات ارزی به لابیگری سیاسی نیاز دارد که در دایره فعالیتهای مردم نیست. حکایت فیل مولانا را یکبار دیگر در خلوت بخوانید.