شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۵۹۹۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۴:۲۸
در فقدان مدیریت اجرایی توانمند در استان خوزستان
شوشان - شهرام گراوندی/ارشد علوم ارتباطات و مدیرمسوول پیوند ایرانیان :
چرا یک موضوع ساده   مانند چند متر جابجایی یک تابلوی  شهری  میان مردم دو شهر دزفول و اندیمشک در خوزستان تبدیل به یک بحران یک ماهه می شود؟! چرا یک بحران یک ماه به طول می انجامد و نمی شود آن را رفع و رجوع کرد ؟! چرا باید این مساله منجر به نزاعی شدید و صدمات جانی و مالی فراوان برای دو شهرستان بشود؟! آیا پدیده ای مانند لشکرکشی میان اهالی دو شهر قابل تصور است و در دنیای امروز  وجاهت و جایگاهی دارد؟! دزفول و اندیمشک دو شهر که از دیرباز بستر مناسبات عاطفی و تاریخی و به ویژه در سال های جنگ تحمیلی ، مردم هر دو شهر میراث دار  مقاومت ها و رشادت های بسیار بوده اند، چرا و به چه دلیل و در خلاء کدام پای افزارهای زیست متمدنانه و رعایت حقوق شهروندی و مراعات عواطف و حفظ یکپارچگی  و وحدتی که قرن های متمادی  است میان مردم این خطه برقرار است ، اکنون دچار چنین چالش تاسف باری  می شوند؟! 
 سیاست  مدرن چیست؟! 
 سیاست  مدرن، فرایند بلوغ عقلانیت سیاسی، رشد خرد جمعی و توسعه ی مدیریت بروکراتیک است که در یک حوزه ی کاملن مشخص و دوسویه ی  "دولت ـ ملت" به تکامل می رسد. رفتاری که در فرایند این امتزاج، صورت و شکل و ماهیت می پذیرد را شاید بتوان سیاست مدرن نامید. 
عوامل و موانع فرهنگی، اجتماعی، ساختاری، زیست محیطی و اقتصادی فراوانی وجود دارد که فرصت تکوین دولت مدرن و در نهایت سیاست مدرن را در ایران و به ویژه در خوزستان که از بسیاری جهات ( منجمله: کشف نفت و آواردگاه مدرنیته و صنعت و فرهنگ نفت و فرهنگ مدرن _ گیریم واراداتی صرف ؛ که به مرور ، بخش اعظم آن وطنی شده و تغییر بافت داده _ و توسعه ی جهان بینی عمومی  هر آن که در خوزستان زیست فردی  داشته و نشو و نمو کرده ) پیشقراول توسعه و پیشرفت و پذیرش سیاست مدرن معرفی می نماید را  با ناهمواری و ناشکفتگی دچار ساخته است. 
قطع به یقین  بازشناخت علت ها و بازتعریف فلسفه ی چالش ها می تواند تصویر روشنی از چاره جویی ها و فهم درستی از فهم رهیافت های آینده نگرانه را  ارائه کند.

درک ما از دولت مدرن و مدرنیته، درکی ناقص و فهمی ناصواب است. تا زمانی که زیرساخت های بنیادین جامعه، دولت و اندیشه و فلسفه ی سیاسی ما، "نو" و مستحکم نشود، با زیر ساخت های فرسوده و کهنه نمی توان ساختارهای مدرن، شیک و با دوام بنا کنیم. دولت مدرن محصول فرایند مدرنیته است. پروسه مدرنیته مبتنی بر نوسازی تمامی بنیادهای سخت افزار و نرم افزار جوامعی بوده است که هویت و ماهیت ساختاری، ذهنی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و فکری شان از بنیاد دگرگون شده است. 
واقعیت این است ما با تحصیلاتی ناقص و با امکاناتی الکن، به زور داریم بر یک پیکره ی خشن و هنوز بدوی ، لباسی حریر و شیک می پوشانیم و انتظار داریم این پیکره ، برای ما رفتار و کرداری  مدرن به تماشا بگذارد. 
یک جامعه ی متکثر  برای داشتن و بهره گیری از امکان مترقی و ضروری مانند دولت مدرن در جهان امروز و برای یک زیست مبتنی بر احترام همه ی افراد یک جامعه و زیر یک چتر واحد بودن همه ی افراد ، صرفنظر از تفاوت های قومی و فرهنگی و نژادی و دینی و مذهبی و غیره و غیره به پیش نیازهای زیر نیاز دارد:

 1. رشد عقلانی شهروندان، با ترویج آموزه های شهروندی و ارائه ی الگوهای تعامل خرد ورزانه؛

2. کارکردهای فرهنگی، با فراهم آوری زمینه های رشد آموزشی، فرهنگی و فکری جامعه با بهره گیری از ابزارهای مدرن مانند سیستم آموزش و پرورش، تولیدات فکری ـ آموزشی و پژوهشی و توسعه رسانه های جمعی؛

3. کارکردهای مدنی، با حمایت و توسعه ی نهادهای مدنی، تضمین حقوق شهروندی و تسهیل فرایند عرفی شدن نهادها و روابط اجتماعی؛

4. کارکردهای اقتصادی، با تنظیم روابط اقتصادی جامعه، مدیریت اقتصاد ملی، سیاست گذاری های تولیدی و صنعتی، تنظیم بازار کار و تجارت و برنامه ریزی ملی رفاه اجتماعی؛

5. انضباط هدفمند با فراهم آوردن امنیت فردی و جمعی، حمایت از وفاق ملی، ترویج و تمکین روح جمعی، نظارت، حفظ و سلاست نُرم ها و ارزش های مشترک اجتماعی و...؛

6. نظم مدنی، با حمایت از آزادی های فردی، مجال فرصت های برابر، تضمین آزادی بیان، تأمین ضمانت های قانونی برای فعالیت های سیاسی، مطبوعاتی و فرهنگی و توسعه و ترویج نهادهای صنفی، اجتماعی و تخصصی؛

7. کارکردهای سیاسی، با توسعه ی احزاب، تقویت بینش سیاسی، ترویج مسوولیت پذیری سیاسی و تعهد شهروندی، خلق انگیزه ی پرسشگری و نقد، ایجاد فضای اطمینان و اعتماد نسبت به سرنوشت جمعی و ملی و...

8. تعمد و اهتمام دولت و نظام برای عبور از سنت و پای افزارهای سنتی و عشیره ای و قومی و بی اعتنایی به روابط پیشامدرنیته در ساحت کارکردهای  سیاسی کلان یک جامعه ؛ 

که مورد هشتم را بیش از دیگر موارد  مایلم به عنوان شاه کلید منازعات و مشکلاتی مانند اختلاف مردم دو شهر مانند اندیمشک و دزفول برشمارم و تشریح کنم.


اختلاف فرهنگی عمیقی میان مردم اندیمشک که لر محسوب می شوند و به طور عمده ، دنباله ی لرهای لرستان و تلفیقی از بختیاری های ساکن خوزستان هستند و ساکنین دزفول که ریشه ای قرینه ی سابقه و مطابق با قدمت خوزستان  دارند و به نوعی  پیشینه ی خوزستان هستند ، وجود ندارد . به دلیل قرابت این دو شهر  تبادل تجاری و مالی  و نیز مسافرت های کوتاه  کاری  میان دو شهر و نیز ازدواج ها و پیمان های عرفی ، ماهیتی ناهمگن را بین دو شهر  معرفی نمی کند. چنانکه در بخش نخست مطلب هم تقریر شد ، به ویژه در سال های  جنگ ، تهاجم ارتش عراق و رژیم بعثی و شهادت تعداد زیادی  از شهروندان این دو شهر و آسیبی که به پیکره ی سازه های  شهری  این دو شهر وارد شد نیز ، یک همگنی و هم ماهیتی تازه را نیز به دیگر تجانس های بین دو شهر  افزوده است . 

ولی برگردیم به پرسش های آغازین این متن . 
آیا جز این است که مدیریت  کلان استان  با افراط در ضعف مدیریتی خود و ناتوانی  مفرط در برگزیدن و انتصاب مدیرانی  کاربلد و کاریزمایتک و قوی و توانمند ، نتوانسته یک ثبات قابل اتکا را در این دو شهر رقم بزند؟!  انتصاب فرماندارانی ضعیف در شهرهای دزفول و اندیمشک در دوره ی استاندار فعلی  یکی از پاشنه های آشیل حادثه آفرین در این دو شهر شده است . در فضایی که نهاد آموزش و پرورش در تامین نیازهای دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی  در اندیمشک  و از طرفی نظارت و عدم تقویت بنیان امور عشایر در این شهر که بافتی  عشایری  نیز دارد ، در دیگر ضعف های بنیادی که بیش از نود درصد آنها  ناشی از ضعف مدیریت است ، چه انتظاری و چه توقعی  وجود دارد که ما با یک سیاست مدرن و با یک موقعیت و وضعیتی ناشی از حضور دولتی  مدرن در این دو شهر مواجه باشیم؟!   نمایندگان  مجلس نیز در چنین شرایطی ، نمایندگان  قومی و لابی هایی هستند که نمی توانند ادعا کنند  نماینده ی عموم مردم این دو شهر هستند ؛ چرا که تصور عام و ذهنی آنها این است که می توانند و می شود  با ریش سپیدی و این را و آن را دیدن می شود و می توان از پس منازعه هایی خسارت آفرین  مشابه آن چه که در یک ماه پیش و متاسفانه در آستانه ی تحویل سال 1398 نیز شاهد بودیم، بر آیند!   
فقدان تفکر مدرن سیاسی و نبود سواد و معلومات و آگاهی  سیاسی و احاطه نبودن بر شرایط و ساز و کارها و بافتار فرهنگی اجتماعی شهرهای خوزستان در مجموعه ی اجرایی استانداری و انتصابات قومی و سفارشی و غیرمنطقی و جهت دار! منجر به چنین فجایعی می‌شود که نمونه‌های دیگر آن را سابق بر این نیز در ایذه و رامهرمز و آبادان و خرمشهر و در  اهواز هم دیده‌ایم.
بی گمان راه برای عرصه ی نقادی  و پرسشگری  در این رابطه گشوده است.  
امیدواریم با یک انقلاب مدیریتی در سطح استان  و  نیز تهیه ی پای افزارهای  عبور  از سنت و مراحل پیشامدرنیته در استان خوزستان ، دیگر باره شاهد  چنین وقایع تلخ و غمباری نباشیم.
comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
comment
comment
سعید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۲ - ۱۳۹۸/۰۱/۱۲
comment
0
0
comment شکی وجود ندارد که هر عقل سلیمی خشونت را قبول ندارد.درگیری اندیمشک و دزفول بر سر چند متر زمین نیست بر سر امتیازات گسترده بین دو شهر هست که یک شهر همه روبرده ودیگری هیچ.اقای کارشناس ما بر سر حرف مان هستیم و تا تقسیم عادلانه امتیازات عقب نشینی نمیکنیم حتی اگر بمیریم
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار