شوشان - عبدالرحمن نیک سرشت :
حجاریان در مقاله سیل و سیاست نوشت:جمعیت تودهوار و آنارشیست بهجای منتقدان با هویت مینشیند و در نهایت، سیاست نرمال و تحولخواهی و اصلاحطلبی و گذارهای مسالمتآمیز ناممکن میشود.
دقیقا، ما در خوزستان با این نقیصه مواجه شدیم، یعنی؛ بدلیل پیروی متولیان امر از سیاست های پوپولیستی جامعه هدف خود را به سمت و سوی انارشیست اجرایی شیفت داده که این عارضه منجر به مهجور شدن هرچه بیشتر منتقدین با هویت شده است و این خطری است که بیشتر از سیل و ریزگردها محیط زیست انسانی خوزستان را به مخاطره می اندازد.
پیشتازان دموکراسی، اکتشافات، ابداعات و کارهای خارق العاده در همجواری با اندیشمندان ، مبتکران، نوابغ مراکز علمی و در توضیح ریاضی پدیدها ، توانستند خود را متمایز و مهم، نسبت به سایر ملل عقب مانده مطرح کنند و تنها از طریق خصلت های امپریالیستی نبوده که توانستند امروز به اقتصاد و بازارهای سرمایه دست یازند.
در جریان بحران ناشی از فرصت ترآبی سال گذشته تا به این سو، کشور بطور اعم و خوزستان بطور اخص در فقدان یک چنین سازکاری بشدت آسیب دیده و کماکان مدیران اجرایی در رفتار رقابتی همیشه بازندگان عرصه ی کارآمدی هستند و نسبت به تخیلات آگاه و استنباطات عمیق نخبگان و نوابغ بی توجه هستند و آنان را شوربختانه برسمیت نمی شناسند.
آری، در یک فضای اینچنینی است که نگارنده برخلاف حجاریان سیل و سیاست را از منظر جامعه شناختی نهاد دولت مطالعه می کند که رابطه ی واقعی خود را شیزو فرن با زندگی سیاسی جامعه از دست داده است و بیمار گونه در حال و هوای آریستوکراسی خود در ارتباط با مردم بسر می برد .