شوشان - عبدالرحمن نیک سرشت :
اکنون از آنچه محمدعلی نجفی در مصاحبه با خبرنگاران گفته و باتوجه به مفاد متن نامه ای که در خانه ی دخترش به جای گذاشت، تقریبا می شود گفت؛ رمز گشایی از پرونده ی قتل میترا استاد همسر دوم ایشان برای دست اندرکاران امر قضا و ضابطین تیزبین آنها نمی تواند امری مشکل و پیچیده باشد.
اما، چنانچه جامعه شناسان بخواهند در راستای یک آسیب شناسی فرهنگی از جامعه مسلمان ایران به این پرونده ورود کنند بدرستی می توانند به یک معضل دوقلو به هم چسبیده پی ببرند که انسان ایرانی در طول تاریخ با آن بعضا، دست و پنجه نرم می کند و از این رهگذر است که او را به اشتباه محق جلوه می دهد تا نسبت به انجام تکالیف شرعی، مدنی و عرفی خود به نوعی خودسرانه عمل کند.
البته این نقیضه ی تاریخی از حیث منطقی چیزی جزء وجود پیش انگاره های لرزانی نیست که به انسان ایرانی بعضا، جسارت می دهد که در بعضی از موارد به پیشداوریهای نادرست و باطل مبادرت ورزد البته تحت سلطه نیرویی بسیار قوی، که به او قدرت خوداجتهادی می بخشد تا به گونه ای اساطیری و حق به جانب برای رهایی خود از شر بلایا و مصائب پیش آمده فاجعه بیافریند و بزنگاه دشواری دست به قتل نفس بزند چه قربانی دیگری باشد و یا خود او!!!
آری، اینچنین است که ما باوجود این نقیضه انسان ایرانی مسلمان را بعضا در طول تاریخ می بینیم که فجیع به کشتن خویش و دیگران بی محابا قیام می کند.
با این توصیف، در پرونده ی قتل میترا استاد صرف نظر از کاراکتر طرفین درگیر و حرف و حدیث های وارده، اگر خوب دقت کنیم خواهیم دید قاتل علاوه بر قتل دیگری قصد خودکشی داشته، یعنی باید دید چه آموزه ی غلطی به او چنین حقی را داده است.
آری، براساس واقعیت های موجود این عارضه تاریخی، انگار دست بردار ما نیست.
به هرحال از این به بعد بهتر است همه ی دوستداران دانایی فارغ از هرنوع گرایشات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و یا تعصبات جنسیتی و طبقاتی از این منظر آسیب شناسانه به پرونده هایی از این قبیل با عینک جامعه شناختی بنگرند.