با توجه به ناامیدی سیاسی موجود در جامعه و وجود بحران کرونا که عملا مانع هرگونه کنشگری سیاسی شده است، اصلاحطلبان برای توفیق در انتخابات سال آینده باید چهکار کنند؟
شوشان: بدعهدی آمریکا و شکست برجام، بحرانهای شدید اقتصادی، پیشرفت نهچندان ملموس توسعه سیاسی، اعتراضات خیابانی بخشی از مردم و در نهایت ردصلاحیتهای گسترده نیروهای اصلاحطلبان در انتخابات اسفندماه سال گذشته و حضور حداقلی آنها در مجلس آینده همه نشانگر وضعیت نهچندان مساعد اصلاحطلبان در عرصه سیاسی کشور است؛ زیرا به واسطه مشکلات موجود بخش عمدهای از سرمایه اجتماعی اصلاحات کاهش یافته و به دلیل محدودیتهایی از جمله شیوه بررسی صلاحیتهای نامزدهای انتخابات عملا ورود آنها به عرصه سیاسی با محدودیتهای شدیدتری روبهرو شده است. چنین وضعیتی وقتی سختتر شد که شیوع ویروس کرونا عملا امکان هر کنشگری سیاسی را گرفت و این در حالی است که تا انتخابات ریاستجمهوری سال1400 مدت زیادی باقی نمانده است و به نظر میرسد اگر اصلاحطلبان از همین حالا در پی یافتن راهحلی سیاسی نباشند، هیچ بعید نباشد که سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری سال آینده، مشابه آنچیزی شود که در انتخابات مجلس دیده شد. برای بررسی بحرانها و ظرفیتهای اصلاحطلبان در مقطع کنونی ساعتی را با احمد شیرزاد، فعال سیاسی اصلاحطلب و از نمایندگان مجلس ششم، به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
تا انتخابات ریاستجمهوری 1400 مدت زیادی باقی نمانده است؛ هرچند اگر به بسیاری از فعالان سیاسی این گزاره گفته شود، میگویند فعلا زمان زیادی باقی است و در سیاست یک سیب هزار چرخ میخورد اما به هر حال، اگر بنا بر یک برنامهریزی دقیق است، بهنظر میرسد مدت قابل توجهی وجود ندارد. با توجه به ناامیدی سیاسی موجود در جامعه و وجود بحران کرونا که عملا مانع هرگونه کنشگری سیاسی شده است، اصلاحطلبان برای توفیق در انتخابات سال آینده باید چهکار کنند؟
شرایط اصلاحطلبان قدری وابسته به عملکرد اصولگرایان در مجلس است. اگر عملکرد آنها مقبول نباشد -که احتمالا همینطور خواهد بود- تمام تخریبهای چندمدت اخیر ایشان خنثی میشود. به یاد داریم وقتی احمدینژاد روی کار آمد همه میگفتند دیگر کار اصلاحطلبان تمام است اما او در دو دولتش چنان عملکرد ضعیف و تأسفباری داشت که اصلاحطلبان توانستند با قدرت بیشتری سرمایه اجتماعی خود را افزایش دهند. به نظر میرسد این شیرینی فتح بیرقیب اصولگرایان هم دیری نمیپاید زیرا بار کشور با این اصولگراهایی که در مجلس حضور دارند، بار نمیشود و آنها نمیتوانند کشور را بهدرستی اداره کنند زیرا جریان اصولگرایی کمیتش لنگ میزند و تفکراتشان برای هزاره سوم و قرن 21 ساخته نشده است. تعداد اشتباهات اصولگرایان در تمام این سالها بهقدری بوده است که واقعا نمیتوان گفت در مقطع کنونی متحول میشوند و از این پس با اصول درست مدیریتی و تقنینی به فعالیت میپردازند. در چنین شرایطی سه حالت پیشِروی اصلاحطلبان وجود دارد؛ نخست آنکه آنها بتوانند با جامعه به شکلی بهتر مواجه شوند و جامعه را قانع کنند که از پس عملکرد ضعیف اصولگرایان و مقابله اصلاحطلبان با چالشهای ناشی از حضور اصولگرایان در قدرت، هنوز این اصلاحطلبان هستند که میتوانند پاسخگوی نیازهای مردم باشند یا آنکه نیروهای تازهای به عرصه بیایند و کشور از حالت دوگانه اصلاحطلب-اصولگرا خارج شود و گرایشهای جدیدی جایگزین این دو طیف سنتی شوند یا در سومین حالت به فرض محال، اصولگرایان آنقدر خوب عمل کنند که جامعه پذیرای آنها شود. حالتهای دوم و سوم که محتمل نیست زیرا از یکسو اصولگرایان که رقیب سنتی خود یعنی اصلاحطلبان را تحمل نمیکنند، حتما یک رقیب جدید را برنمیتابند و همهجانبه زمینه حذف هر گرایش جدید سیاسی را ایجاد میکنند؛ از سوی دیگر، اصولگرایان هم با توجه به نوع نگاهی که به جامعه و سیاست داخلی و خارجی دارند، وضع را از آنچه امروز مشاهده میکنیم هم بدتر میکنند. بنابراین تنها راهی که باقی میماند این است که اصلاحطلبان با جامعه سخن بگویند تا بتوانند دوباره در عالم سیاست سر برآورند.
اصلاحطلبان در چند سال اخیر با انتقادهای جدی از سوی مردم مواجه شدند؛ بهنحوی که بخشی از مردم باور داشتند مسئولیت مشکلاتی که در دوران ریاستجمهوری روحانی ایجاد شد، با اصلاحطلبان است زیرا ایشان حامی او در سالهای 92 و 96 بودند. با توجه به پیشنهاد شما مبنی بر گفتوگوی اجتماعی آیا این امکان وجود دارد که تا انتخابات سال آینده گفتوگو با مردم بتواند منجر به ترمیم سرمایه اجتماعی شود؟
خیر؛ تا سال1400 چنین امکانی وجود ندارد اما در طول زمان خیلی چیزها دگرگون میشود. گرچه در حال حاضر چشمانداز روشنی پیشِروی اصلاحطلبان وجود ندارد و جامعه تا سال 1400 اقبال خوبی به آنها نشان نمیدهد اما میشود با برنامهای بلندمدت بازهم سرمایه اجتماعی را بازسازی کرد. البته بازسازی سرمایه اجتماعی کار راحتی نیست و به دلیل محدودیتهایی که جناح رقیب یعنی اصولگرایان ایجاد میکنند، این مهم زمان میبرد اما شدنی است. وقتی یک جناح با هر ابزاری که در اختیار دارد جناح مقابل را سرکوب کند، زمان نیاز دارد تا جناح آسیبدیده بازهم بالا بیاید و به عالم سیاسی برگردد. از یاد نمیبریم که با روی کارآمدن احمدینژاد همه تصور میکردند کار اصلاحطلبان تمام است اما دیدیم جریان اصلاحات در انتخاب آقای روحانی و تعیین مجلس دهم چقدر نقشآفرین بود. نقطه امیدبخش این موضوع تغییر مناسبات و تحولات اجتماعی است. بشر در عصر کنونی بهسرعت در حال پیشرفت است و جامعه ایران هم از این قاعده مستثنا نیست؛ به همین دلیل، اداره چنین جامعهای برای هر جناحی طاقتفرساست و رجال سیاسی و مجموعههای حاکمیتی باید بسیار تلاش کنند تا خود را همگام با مردم پیش ببرند. اکنون دولت آقای روحانی با تمام نوگراییهایی که دارد، نمیتواند پاسخگوی نیازهای مردم باشد چه رسد به کسانی که میخواهند جامعه را با روشهای سنتی اداره کنند.
آیا اصلاحطلبان برای تبیین درست نوع مناسبات خود با جامعه میتوانند به یک مانیفست روشن سیاسی برسند؟
بضاعت اصلاحطلبان بسیار پایینتر از این توقعات است. ما نباید انتظاری از مجموعه افرادی داشته باشیم که زیر بار آن انتظار بشکنند. این توقع در مقاطع مختلف مطرح شده اما واقعیت این است که اصلاحطلبان با چنین امری فاصله بسیاری دارند. آنها نمیتوانند برنامههای دقیق کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت داشته باشند یا آنکه استراتژی روشن بلندمدتی را تبیین کنند. اصلاحطلبان بیشتر عملگرا هستند و با معیار عملگرایی از انعطاف بالایی هم برخوردارند. برای مثال، چنین منشی باعث شد آقای هاشمی مورد پذیرش اصلاحطلبان قرار گیرد یا حتی اخیرا آقای ناطق هم دور از اصلاحطلبان فرض نمیشود که البته این انعطاف اصلا بد نیست و حتی میتواند ضامن بقای سیاسی یک جریان شود. بنابراین اصلاحطلبان در این حوزه قویتر از نظریهپردازی و برنامهریزی هستند با دانستن این مختصات نباید تخمین نادرست بزنیم و از اصلاحطلبان انتظاراتی داشته باشیم که در بضاعت آنها نیست اما قبول دارم برای استمرار تأثیرگذاری در دهه آینده باید از حالا برنامهریزی در دستور کار تمام نیروهای اصلاحطلب قرار گیرد.
چه انتظاری میتوان از اصلاحطلبان داشت؟
باید انتظار داشت از خود تحرک بیشتری نشان دهند که این تحرک میتواند پتانسیلهای اجتماعی را برای جریان اصلاحات حفظ کند. باید توقع داشت نیروهای متخصص را در صنوف مختلف فعال کنند تا دوباره به قطب سیاسی کشور تبدیل شوند.
اصلاحطلبان در مواجهه با نهادهای رسمی باید چگونه عمل کنند؟
من شخصا خیلی روی مذاکره با نهادهای رسمی حساب باز نمیکنم. ممکن است ماهها برای تأیید صلاحیت نامزدها مذاکره انجام شود اما ناگهان نتیجه بررسی صلاحیتها حکایت از حذف تعداد کثیری از نیروهای اصلاحطلب باشد. تجربه انتخابات مجلس ششم نشان داد اگر پتانسیلهای اجتماعی در اختیار اصلاحطلبان باشد، ردصلاحیت آنها آسان نخواهد بود و دیدیم در سال 78 مجلس به طور کامل در اختیار جریان اصلاحات بود. ردصلاحیت میتواند مانند انتخابات مجلس یازدهم هیچ هزینهای نداشته باشد و میتواند دارای هزینه باشد که حالت دوم بسته به میزان اقبال اصلاحطلبان در جامعه است و در آن صورت به طور طبیعی از میزان ردصلاحیتها کاسته میشود.
بهعنوان بحث پایانی بفرمایید اگر سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان بازآفرینی نشود و بحران کرونا هم تا مدتی اجازه کنشگری و برنامهریزی سیاسی را به نیروهای اصلاحطلب ندهد، ممکن است در انتخابات 1400 اصلاحطلبان باز هم به سیاست ائتلافی روی آورند؟
سیاست ائتلافی که هنوز جواب میدهد و احتمالی را که شما دادید، تأیید میکنم زیرا اگر منصفانه قضاوت کنیم، سیاست ائتلافی اصلاحطلبان با آقای روحانی شکست نخورد.
شاید اکنون که در اوج بحرانها قرار داریم، چیزی جز انتقاد به آقای روحانی و اصلاحطلبانی که از او حمایت کردند به ذهنمان نرسد اما پس از این دولت و در شرایطی که از این بحرانها دور شده باشیم، میتوانیم داوری دقیقتری انجام دهیم. واقعیت این است که سیاست اصلاحطلبان در سالهای 92 و 96 هم خودشان و هم روحانی و هم مردم را منتفع کرد زیرا اگر روحانی رئیسجمهور نمیشد، یک نیروی تندروی اصولگرا بر کرسی ریاستجمهوری مینشست و معلوم نبود متعاقب سیاستهای چنان فردی در تمام این سالها چه بر سر ایران میآمد.
هنر یک جبهه سیاسی بازی با ممکنات است نه غرقشدن در آرزوها؛ پس اگر اصلاحطلبان در سال1400 بازهم سیاست ائتلاف را در پیش بگیرند، چندان عجیب نخواهد بود.