شوشان - دکتر فاضل خمیسی :
در کافه کتاب نشسته و مشغول صحبت با دوستان بودیم که صدای هیاهو و داد و بیداد بیرون کافه ما را به تماشای حادثه ی پیش آمده در خیابان کشاند ، خیابان امام خمینی (ره) که در قبل از انقلاب به پهلوی معروف و تقریباً مرکزی ترین خیابان شهر بشمار می رود، این خیابان که بوسیله خط مرزی چهارراه آبادان به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم و قسمت شرقی آن که محل رویداد این نوشتار است از پرُترددترین و پر ترافیک ترین خیابانها محسوب میشود ، بافت قدیمی، وفور مغازه ها ،باریک بودن خیابان و ازدحام اتومبیل ها ، تصادف و درگیری و توهین را به امری عادی برای رهگذران و یک موضوع سرگرمی و حتی خوشگذرانی برای ساکنان درآورده است.
غروب دوشنبه ، اول اردیبهشت ۹۹ است ، راننده ها آخرین ورژن فحش های ناموسی و عمومی را نثار هم میکنند ، راننده جوانتر ، که گویا ماشینش امانتی است ، دشنامهایش بی پرواتر است ، اما کمی که آرامتر میشود گریه های پر صدایش ، قلب راننده مقابل را نرمتر ساخته و با اینکه چراغ عقب ماشینش شکسته و سپر آسیب دیده اما بدون اخذ هیچ خسارتی میرود ، تقصیر راننده جوان است زیرا از عقب ،محکم به ماشین جلویی زده است ! اینرا یک موتوری که در حال عبور بود با صدای بلند گفت ؛ بقیه هم تصدیق کردند! چند دقیقه ای طول کشید که ترافیک مجدداً روان شد...
هوا فوق العاده خوب بود ، صحبت های توی کافه را با ایستادن در پیاده رو ، ادامه دادیم ، چراغ قرمز باعث توقف و ایست اتومبیل ها شد ، به فاصله شاید ۵ متریمان جوانی از ترک موتورسیکلتی پایین پرید و به سرعت به آن لاین خیابان دوید ، یهو فکر کردم حتماً بین راننده ای و آن دو موتور سوار حرفی ردو بدل شده و آن جوان برای درگیر شدن از ترک موتور پریده است !
اما حدسم غلط بود ! موبایل راننده ی پژو ۲۰۶ اینبار در دست آقا دزده بود ، مثل برق بر ترک موتور پرید و در هیاهو گم شد ... قبلاً اگر همچو اتفاقی میافتاد ، مردم با دزد ، دزد گفتن و حتی دویدن بدنبال سارق یک تشریک مساعی کرده و معمولاً کسی جرأت سرقت در جاهای پُرازدحام را نداشت ، اما حالا بیشتر ترجیح میدهند نظاره گر باشند ...
خلاصه راننده ۲۰۶ چند قدمی بدنبال موبایل قاپها دوید ، اما مأیوس به سمت اتومبیلش برگشت و رفتن بر ماندن را ترجیح داد ، حتی از کسی نخواست به ۱۱۰ زنگ بزند ...
یکی از دوستان که در کنارم ایستاده و او هم شاهد قضایا بود راننده ۲۰۶ را مقصر به سرقت رفتن تلفن همراهش میدانست ، استدلالش جالب بود : «وقتی که شیشه ماشین پایین است ، راننده نباید با دست چپ تلفن همراهش را روی گوشش بگیرد زیرا احتمال دزدی و قاپیدن آن زیاد است» !!
او ادامه میداد وقتی در اتومبیلش مینشیند ، شیشه ها را بالا و از داخل
درب ها را قفل میکند زیرا تا کنون چندین اتفاق مشابه برایش رخ داده است...
بدلیل کرونا و تعطیلی مساجد نماز را در کافه کتاب خوانده و سپس به یک دورهمی کوچک و با رعایت پروتکل بهداشتی برگشته و مشغول مباحثه و دردشه بودیم که اینبار صدای شلیک گلوله و فریادهای ایست ! مجلسمان را بهم زد ، باز هم دقیقاً در همان مکانِ تصادف و سرقت ! اینبار درگیری پلیس با سارقین که تا ساعتی و بازداشت مجرمان و توقیف پرایدی که جای گلوله پلیس روی بدنه اش نقش بسته بود به پایان رسید ، بدبختی و رنج و بیچارگی از قیافه ی مجرمان میبارید
گویا سارقان تحت تعقیب بوده و الان گرفتار و دستگیر شده اند ...
هر سه اتفاق فقط در کمتر از دو ساعت و در یک محدوده ۲۰ الی ۳۰ متری رخ داد ،
راستی در بقیه شهر چه خبر است ....