شوشان - منصور محرابیفرد:
در جامعه ما هم تشویق های افراطی موجود است و هم تخریب های افراطی. ما در هر دو گونه معمولا دچار افراط و تفریط هستیم.
هنوز پس از 4 دهه مفهوم جمهوری را آنچنان که شاید و باید درک نکردیم و متاسفانه هر چه جلوتر می رویم بدتر می شویم. در جمهوری هیچ کسی پایدار و در حاشیه امنیت دائمی نیست، هر کسی اگر پس از 4 سال و نهایتا 8 سال کار کرد و موفق بود مورد تایید مردم و اگر نبود مورد طعن مردم قرار می گیرد و هیچ جریانی نمی تواند کسی را که خوب بود خراب کند و کسی که بد بود را برتری دهد.
هنوز از تعارف بی شمار بسیاری از مطبوعات و همین واتس آپ ها از دکتر غلامرضا شریعتی نمی گذرد که جای آن به تخریبی همه گیر و انتقام جویانه تبدیل شده است.
ما فرعون سازی می کنیم، کلا فرعونیت را دوست داریم، هر گاه کسی را بر صدری می گذاریم آنچنان به بالایش می بریم، که وقتی پایش اندکی بلغزد مخش بر زمین پخش می شود.
وقتی کسی می افتد لگدش می کنیم، و وقتی کسی سواره است حمایتش می کنیم، ما هرگز بالاتر از خود را نقد نمی کنیم، اما پایین تر از خود را بشدت تنبیه می کنیم.
و البته مدیران هم کم بی گناه نیستند، مدیران سفارشی از سوی وکلا، گاها آنچنان بی سواد و ناآگاه به کار بودند که تا انتهای کار هم که رفتند به اصول آن کار واقف نشدند.
اما بیش از مدیران، جامعه مطبوعاتی هم مقصر است، جامعه ای که امروزه، در گرد هر مدیری چند نفری از آنان موجودند، مترصد نشسته اند، اگر مطلبی انتقادی آمد، به انواع مختلف بایکوت می کنند نویسنده را، از راه تهدید، تطمیع و هر راه و روش اشتباه دیگری.
مدیر را تا حد تقدیس بالا می برند، آنچنان که دیگر راه برای انتقاد بسته می شود، معصومیت را در او ترویج می دهند. سخنانش پیامبرانه می شود و منتقدینش ملحد. و حتی از بایکوت کردن تا تهدید به اخراج و یا اخراج کردن هم جلو می روند، زیرا قانون ها هم ضعف خود را دارند راهی پیدا می کنند تا کارش را بسازند.
این وضعیت ماست نه تنها در خوزستان، بلکه در کل کشور، هر مدیری چند صباحی می ماند مثل فرعونی حکومت می کند، در همه چیز خود را صاحب اختیار می داند، سپس ناگهان فرو می ریزد، زیر پا له می شود و اگر خوش شانس باشد ادامه زندگیش در خانه خواهد بود.
بحث شریعتی، استاندار خوزستان، ناگهان مثل یک بمب منفجر شد، در حالیکه شریعتی هم به نوبه خود و شاید بیشتر از بسیاری از استانداران دیگر زحمت کشید، اما همین جریانات که در اطرافش هاله ی نور ایجاد کردند، آنچنان او را بالا بردند، که امروزه، صدای افتادنش از بام بلند شده است.
و این در حالی ا
ست که اتفاقی هنوز نیفتاده است، بجز چند اتهام که هنوز اثباتی آنچنانی صورت نگرفته است. آنچنان بزرگش کردیم که از مرزهای خبری ما گذشت، آنچنان کوس رسوایی زدیم که دیگر جایی برای دفاع نگذاشته ایم، در حالی که هنوز راه بسیاری است.
شریعتی ابتدای به ساکن می تواند محور یک تغییر در نگاه به مدیران باشد، او باید در جایگاهی که دارد منصفانه مورد مواخذه قرار گیرد، و همه اطرافیانش هم همچنین، باید به خطوطی که مدیران خاص به او تحمیل کردند هم نگاه کنیم، همان فشاری که بر بسیاری از مدیران و استانداران هم بود.
جامعه ما باید آزادی اجتماعی را پاس دارد، جامعه خبری باید به منتقد باشد نه مجیزه گو، این احتیاج است که زندگی را درست نگاه کنیم، زاویه نگاه به زندگیمان تغییر کند. جمهوری را بیاد داشته باشیم و اینکه هیچ مدیری جاوادنه نیست، باید پایان هر مدیریتی حساب و کتاب صورت گیرد.
شوالیه های مطبوعاتی جناب استاندار، که امروزه نشسته اند، بی صدا، نه توضیحی، جز سکوت بر قلبی اگر هست، از درد گران دینی که بر سینه دارند:
از صفِ غوغای تماشاییان
العازر
گامزنان راهِ خود گرفت
دستها
در پسِ پُشت
به هم درافکنده،
و جانَش را از آزارِ گرانِ دِینی گزنده
آزاد یافت.