شوشان - شاپور زندی:
وقتی در دوره راهنمایی علوم اجتماعی تدریس می کردم ، در کتاب جغرافی چنین نوشته بود:
جلگه به سرزمین حاصلخیزی می گویند که از دوطرف به دریا ختم می شود.
خوزستان ، در جنوبغربی ایران است که از هزاران سال پیش مردم در آنجا ساکن شدند.
مهمترین رود ایران یعنی کارون ، پس از پیچ و خم های فراوان به خلیج فارس می ریزد.
بخشی از کارون قابل کشتیرانی است .
به اینجا که می رسیدم ، بچه ها می پرسیدند :
آقا ، کجای کارون قابل کشتیرانی است ؟!
و من با اینکه می دانستم ! نمی دانستم چه بگویم !.
از دهه هشتاد به این طرف و با گسترش جمعیت شهری ، گویی سیاست های عمرانی و آباد سازی شهرها ، موجب فراموش شدن روستاها شد.
کارون با پیچ وخم های خود از کنار دهدز و ایذه می خروشد و با غرور از کنار اهواز می گذرد!
اهواز مرکز خوزستانِ زر خیز ، تشنه و روستاهای پیرامونش خسته از اهمالکاری مدیران باید تاوان آن را بدهد .
امروز در خبرها آمده بود که پس از محقق نشدن وعده ی مدیران خوزستان در آبرسانی به غیزانیه ، مردم آن منطقه راه را بر دیگران بستند !
غیزانیه را زیاد دیدم و گشتم و باور اینکه برای آب ، این ابتدایی ترین نیاز هر موجودی ؛ می جنگند خنده دار که نه ، گریه دار و خجالت آور است .
چرا مردم غیزانیه را برای ابتدایی ترین نیازشان تنها بگذاریم !؟
اینجا خشم و قهر نه برای دموکراسی و حقوق بشر ، که برای آب است ! آب.
اگر کارون به خود نمی پیچید ، خلیج فارس را باخود می برد !