امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
عبدالرحیم سوارنژاد: استاندار سلام ، خوش آمدی... دوباره به خوزستان آمدی! حالا که آمده ای خاطره ای را از خودت بیاد آوردم که روزی در جمع فرهنگیان فرمودید که : نوجوان که بودم روزی با پدرم به خیابان رفتم ، همه جارا آبپاشی کرده بودند و خیابان ها جارو کشیده بود. با تعجب از پدر علت را پرسیدم گفت: می خواهد استاندار بیای. و من به فکر رفتم که آیا روزی می شود من هم استاندار شوم!
حالا دوباره استاندار شده ای و ماشاالله پلاکاردهای بسیاری هم برایتان نصب کرده اند و شور و ولوله زیادی نیز ایجاد شده است و همه پشتیبانی کرده اند از اینکه فرزندی از جنس خودشان را بر این مسند می بینند من با خوش بینی و امید فقط می خواهم برای شما حکایتی بگویم جهت یادآوری و براساس رسالت معلمی هشداری برای روزهای بعد داده باشم که هم خود از جایگاهم فاصله نگیرم و هم به بی تفاوتی نیفتم
سال 1264 قمرى که بیماری آبله شیوع یافته بود، امیرکبیر دستورداد تابرای نخستین بار واکسیناسیون سراسری اجراگردد و کودکان و نوجوانان مایه کوبی شوند . چند روز پس از آغاز آبلهکوبى به امیر کبیر خبررسید بخشی از مردم از زدن واکسن خودداری میکنند . ضمن اینکه چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان مىشود ! هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باختهاند، امیر بىدرنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مىکوبند. اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانى عوام بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند.
شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مىشدند یا از شهر بیرون مىرفتند روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همهى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سىصد و سى نفر آبله کوبی نمودهاند. همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم چرا انجام ندادی؟. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیرِِ؛ به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مىشود. امیر فریادکشید: واى از جهل و نادانى، حالا، گذشته از اینکه فرزندت را از دست دادهاى باید پنج تومان هم جریمه بدهی.. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم.. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمىگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.چند دقیقه دیگر، بقالى راآوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند و روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد...
در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مردهاند.
میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مىکردم که فرزند امیر، مرده است که او این چنین هاىهاى مىگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچهى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.
میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند ،امیر با صداى رسا گفت: مسئول جهلشان نیز ما هستیم.. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع مىکنند. تمام ایرانىها اولاد حقیقى من هستند و من از این مىگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.در این روایت دونوع مدیریت و شیوه حکومتداری توضیح داده می شود یکی روش امیر کبیر که مبتنی بر نوآوری و رسیدگی به امور مردم و توجه به آموزش و پرورش به عنوان یک اصل مبنایی در حکومت است و دیگری روش میرزا آقاخانی که مشکل هر کس را مربوط به خودش می داند و به فرهنگ بی توجه وشیوه بهره گیری از مکانیزمهای آمرانه بدون شناخت ذهنی مخاطب را مبنا قرار می دهد .
فرهنگ سازی برای استفاده درست و اصولی از منابع و توجه به ظرفیتها و قابلیتها، وظیفه دولتهاست . اگر حاکمان بدرستی به وظایف قانونی خودعمل کنند توده مردم اعتماد می نمایند و از حاد شدن مشکلات و نارساییها کاسته خواهد شد و چالش در مسائل اجتماعی به حداقل می رسد . دلیل عمده هرزرفتن امکانات و اتلاف فرصتها ناشی از عدم کارآیی مدیریتها و اطلاع رسانی مطلوب جهت نگهداشت یا بهره برداری از سرمایه ها و توجه به نیروی انسانی جامعه ست متاسفانه ندانم کاریها و بی توجهی به بهره وری وبی تفاوتی در مقابل ازدست دادن سرمایه ها اپیدمی دردناکی ست که هرروز بیشتر خودرا عیان می کند و در آنجایی که باید با یک عذرخواهی کوچک بستر را برای بازگرداندن منابع و یا متوقف کردن زیانها فراهم آوریم با لجاجت و تقصیر به گردن دیگران انداختن زمینه جبران خسارات را از بین می بریم و از پاسخگویی حذر می کنیم و با همین رویه از مشارکت و همراهی مردم برای دستیابی به اهداف برنامه ها محروم می شویم! روش مدیریتی امیرکبیر همراهی و همگامی با توده های مردم بود و در همگام بودن انسانها ست که عواطف خویش را متاثر از هر فعل و انفعالاتی که برای همنوع می افتد، می بینیم . مبارزه اردوگاه های خرافی (دعانویس و رمال وفالگیر) و تقابل آنان با اندیشه انسان مدارانه و یک پروسه مستمر و جاری در بستر تاریخ است و نبردی اعتقادی و در حوزه اندیشه است و اگر از این حوزه غفلت کرد ،تحقق برنامه در ابعاد دیگر به دلیل عدم پایه ریزی بر باورهای فرهنگی و تقویت آنان امکان پذیر نخواهد شد!زیرا که با ظهور هر پدیده نو و اقدام جدید ، نیروها و جریانهای قدیم برحسب عادت یا رفاه در مقابل تحقق اقدامات جدید به مقاومت برمی خیزند و سنگ اندازی می کنند زیرا منافع و پایگاه فکری آنان به خطر می افتد و وجهه خودرا میان عموم از دست رفته خواهند دید و واکنشی که بدون پشتوانه فرهنگ باشد در مقابل کارساز نمی شود.
مشکل عمده مدیران امروزی تبعیت از روش میرزا آقاخانی ست که بود و نبودشان برای مردم حساسیتی ندارد و با ترک جایگاه مدیریتی نامی از آنها برده نمی شود آنان هرگز ازمرگ دیگران گریان نمی شوند و با همین رویکرد به فرهنگ سازی اعتنا نمی کنند و در این راستا گام برنمی دارند و چنین مدیریتی از بدترین هاست که با سیره و مشی دینی اندک سازگاری ، ندارد ! ولی انسانهایی که با تلاشی مضاعف ضمن هدف گذاری در اجرای برنامه ها راه را از بیراه جهت رهروان با علامتگذاریهای اطمینان بخش و تابلوهای استانداردبازشناسی می کنند و ملکه ذهنی شان آرامش و آسایش همنوعان و مصون سازی اجتماعی ست چه روزهایی که با دیدگان اشکبار سر بر بالین می گذارند و می گویند: همه انسانها در قبال جان انسانها مسئولندیقینا" در تاریخ ماندگارند در دوره ما متاسفانه روش میرزا آقاخانی مدیران در برخورد با مسائل اجتماعی رنج جامعه کنونی شده است و تکرار هایی که بسیارندو باید برایش چاره اندیشی نمود! شما در قبال همه مسئول هستید .