شوشان - دکتر فاضل خمیسی :
یادم نمی رود کلاس دوم ابتدایی که بودم بهمراه پدرو عمو و زن عمو به منزل خانوادهی عروس عمویم که گویا بصورت «قهر» به منزلشان برگشته ! بود، رفتیم .
مادر ِعروس شروع به گِله گذاری کرد که دخترم صبح علی الطلوع تا شب در منزل عمو کار میکند ، رخت تمام اعضا خانواده را می شورد، غذا میپزد و با اینکه هنوز ۱۷ سالش تمام نشده دستانش مثل زنهای
۵۰ ساله است ، تازه علاوه بر اینها شوهرش دست بزن دارد و بدلایل مختلف دخترک را به باد کتک می گیرد . من در گوشه ای که نشسته بودم از لای در نیمه باز اتاق،
«عروس بیچاره » را میدیدم که چطور گوشش را نزدیک در ِاتاق کرده و به مذاکراتی که در خصوص آینده اش و بدون حضورش رد و بدل میشود گوش میداد .
وقتی عمویم با بیان اینکه دخترتان نه برهنه مانده و نه گرسنه و هر مردی ممکن است زن خود را بزند شروع به صحبت کرد ، حس کردم دلایلش با کمی انعطاف و سختگیری مورد پذیرش حاضرین واقع شد . در آن جلسه مقرر شد که با پسره صحبت بشه که دیگه زنشو نزنه و دختره هم فقط کارهای خود و شوهرش را انجام بده و مسوولیتی در برابر دیگران ندارد ....
ادامه مذاکرات به خنده و صلح گذشت ، در این حین قرار شد مادر خانواده، دختر را برای برگشت به خانه ی همسر آماده کند و بهمراه ما برگرداند .
وقت خداحافظی عروس همراه ما بود ، پدرم و من او را تا دم درب خانه ی عمو همراهی کردیم .
از این خاطره خیلی سالها میگذرد ، عروس قصه ، دو سال پیش سکته کرد و مــُرد !
بعد از آن مراسم آشتی کنان هیچوقت فرصت نشد از او بپرسم زندگی را چگونه میگذرانی ... تا اینکه دیروز در خبرها خواندم که با نگرانی از آمار بالای «مجردها» سخن به میان آمده است.
گفته میشود در کشور بیش از ۱۳ میلیون جوان مجرد ۲۰ تا ۳۹ ساله وجود دارد، که ۵میلیون آنها در دامنه ی سنی ۳۹ــ۳۰ سال قرار داشته و در آستانه ی ورود به دهه ی چهارم زندگی خود هستند، با استناد به این آمار نسبی ، بنظر میرسد در آینده زندگی تجردی میلیونها جوان اعم از دختر یا پسر امری عادی برای جامعه تلقی و تابوی تنها زندگی کردن مثل سایر تابوهای گذشته گرا می شکند .
هر چند عوامل عدم ازدواج یا ازدواج در سنین بالا متعدد و برخی از آنها به باورهای شخصی و فردی مربوط میشوند اما بنظر میرسد ، بجای اینکه بدنبال علت های «ازدواج نکردنها» باشیم باید بدنبال آن شویم که چرا جوانان باید «ازدواج کنند»!
شلوغی دادگاههای خانواده، طلاقهای عاطفی و بیزاری همسران از یکدیگر ، گستردگی روابط خارج از دایره زناشویی و دهها دلیل دیگر که کنون اجتماع ما را درگیر خود کرده است بجای اینکه یک جوان را بیشتر از مشکلات اقتصادی و فقر بترساند ، از عواقب یک زندگی ناسازگار به وحشت میاندازد ، او همه ی اینها را میبیند ، میخواند و چه بسا لمس میکند و از این میترسد نکند خودش نیز قربانی یک وصلت اشتباه شود .
اگر مقوله ی ازدواج و همسر داری را به حضور همخانه ای و به داشتن اتاق و تلویزیون و کولری نازل کردیم و برای درمان نیازهای جوان امروزی مثل نیازهای پدر و مادرش نسخه پیچیدیم باید گفت که سخت در اشتباهیم.
جوانان امروز «خودشان» هستند با ارزش هایی خاص خود و حتی گفتمان و ادبیاتی که شاید برای ما غریبانه است ، ما حق نداریم خویش و تمنای خود را به آنها تحمیل و آنها را خمیر بازی خویش بدانیم که براساس علایق و خواستمان شکل میگیرند .
بنده از اینکه جامعه شناسی ایرانی برای انسانها ، سن تجردقطعی ( فردی که تا۴۰ سالگی ازدواج ننماید) محدوده تعیین میکند ایراد جدی دارم . مگر میشود عواطف و بالندگی و عشق و علاقه را در دامنه ی «عدد و سن» تعریف و بر اساس آن قضاوت و پیش بینی کرد .
باید دانست داشتن مهارتهای همسرداری و پیدا کردن شریک خوب زندگی که بر بستر شناخت ، علاقه و تفاهم بنا شود بر خیلی از عوامل جانبی دیگر ارجحیت داشته و برای یک زندگی سعادتمند ضرورت تامه بشمار میآید ...