شوشان / رحیم قمیشی:
تصمیمگیری برای دیگران خیلی ساده است ولی برای خود، بسیار مشکل.
بعد از عملیات والفجر هشت و تصرف فاو شدت بمبارانهای شیمیایی عراق ناگهان افزایش یافت. اوایل، شیمیایی شدن را شوخی میگرفتیم. یادم هست اولین باری که بوی شیمیایی، که چیزی شبیه بوی سیر یا موسیر بود از دور به مشامم خورد بهخاطر سرماخوردگی بینیام گرفته بود، احساس کردم ناگهان بینیام باز شد! وچه لذتی بردم که راه تنفسم باز شده.
به نظرم شیمیایی که آن روز عراق زده بود در مبارزه با بازکردن بینیام، انرژیاش تمام شد و اثر دیگری بر من نگذاشت!
به جز ماسکهای سیاه و زشت یکسری تجهیزات هم به ما داده بودند، یکی از آنها آمپولی بود که حالت فنری داشت.
آنرا باید به ران میکوبیدیم، سوزن آن در یک لحظه بیرون آمده و مادهای را به ما تزریق میکرد که ظاهرا عوارض شیمیایی را کم میکرد. من حاضر بودم با شیمیایی تلف بشوم اما خودم به خودم آمپول نزنم. یعنی جرأتش را نداشتم.
اما در مورد ماسک؛
ابلاغ کرده بودند ماسک را نمیشود با ریش استفاده کرد. درست هم گفته بودند، از لابلای ریش بهراحتی مواد شیمیایی وارد مجرای تنفسی میشد. بعضی دوستان در جبهه هم به ریششان خیلی علاقه داشتند، یعنی ریش مشخصه صورتشان بود و بدون آن شناخته نمیشدند.
وقتی ابلاغ کردند مراسمی داشتیم برای آنها!
روی صندلی مینشاندیمشان، پارچهای دور گردنشان، و همه جمع میشدیم به ماشین شدن ریشهای بلند و زیبای آن دوستان. او به شوخی گریه میکرد که ریشهای نازنینم را نزنید، و ما کلی سربه سرش میگذاشتیم که مثلا دیگر نمیتواند الکی بخاطر ریش بلندش پیشنمازمان شود!!
این از خندهها و شوخیها در جبهه بود. گر چه بدون ریش هم آخرش شیمیایی بهداخل آن ماسکهای پلاستیکی سیاه نفوذ میکرد، گاه دو روز بعد، گاه دو ماه بعد و بعضی دوستانم سالها بعد از جنگ متوجه شدند شیمیایی شدهاند، و تاولهای چرکین، و ریههایی که هوا را عبور نمیداد، و بنیادی که قبول نمیکرد عوارض شیمیایی تا سالها باقی میماند.
بسیاری از دوستانم که بعد از جنگ با عارضههای شیمیایی شهید شدند، بنیاد به عنوان شهید برایشان پروند درست نکرد و هیچ خدمتی به خانوادههایشان نداد، چون مدعی بود بودجهاش محدود است و میگفت این عارضه (تنگی نفس) ممکن است به دلایل دیگر هم اتفاق افتاده باشد.
بگذریم که بنیاد شهید بعدها صد نفر صد نفر کشته شدگان حوادث دیگر را تحت پوشش خود قرار داد و دیگر مشکل کمبود بودجه نداشت.
اما در مورد ماسک، نکته اش را نگفتم.
یا زدن ماسک در شرایط امروز ضروری است یا نیست، اگر هست خدمت دوستان و مقاماتی که ریش بلند دارند عرض کنم؛ بنا به همان تحقیقات زمان جنگ زدن ماسک با ریش بلند هیچ اثری ندارد، و ویروسها و میکربها و مواد شیمیایی بسیار ریز، بهراحتی و از لابلای ریش و زیر ماسک وارد ریه میشوند.
خدا که از ظاهر انسانها بهشت و جهنم را تعیین نمیکند، گاهی افراد بدون ریش خوشتیپتر هم میشوند! اصلا دنیا و مظاهرش همهاش فریبنده است و هیچکس نباید دلش را به مظاهر دنیا خوش کند.
مظاهر دنیا که همهاش قصر و پول نیست!
گاهی ریش است.
چرا آقایان ریششان را نمیتراشند؟
و چرا آن موقع ما مجبور میکردیم بچههای جبهه را تا همه ریشهایشان را بتراشند؟
چون آن تصمیم برای دیگران بود و آسان
و این تصمیم برای خودمان است و دشوار!