شوشان - احمد شریفی:
انسان نه یک موجود طبیعی صرف است ،نه یک موجوداجتماعی صرف.جنبه طبیعی وجنبه اجتماعی حیات انسانی در وحدتی تفکیک ناپذیر از هم قراردارند.یعنی هم همدیگر را مشروط می سازند،هم مستثنی .
اما نقش تعیین کننده در این داربست طبیعی -اجتماعی ،از آن قطب اجتماعی است.انسان بدون تغذیه از طبیعت ،برای لحظه ای حتی نمی توانست زنده بماند.انسان اما فقط مصرف کننده مواد در طبیعت نیست.
انسان پرورنده نبات وجانوران نیز است.موجودات جاندار(از گل وگیاه تا سگ وگربه وخر وگاومیش وشتر دوکوهانه وبوفالو وابوشلمبو) ، به رغم اینکه برای بقاء خود استراتژیها و ترفندهای شگفت انگیزی به خدمت گرفته اند وبه خدمت می گیرند تا نسل خود را نگه دارند.
چه بسا اما اگر انسان به یاری طبیعت نمی شتافت نسل بسیاری از گونه های جانوران و نباتات منقرض می گشت. در حقیقت انسان پرورنده است و نه نسل بر انداز .
جامعه انسانی در هارمونی با طبیعت است. رستاخیز طبیعت است. به این دلیل که انساندوستی متکامل در طبیعت متکامل میسر است.
امروز به برکت رشد علوم وتکامل جامعه ای ،هزاران گل وگیاه تولید وتکثیر می شود،صدها نوع گندم ،صدها نوع گربه وسگ تولید ونگه داری می شود.نمایندگی احشام یک طنزنیست ،بلکه انسانیت متکامل است.
مدال طنز نشعان در این عبارت نهفته است "نمایندگی شتر دوکوهانه و بوفالو و بوشلمبو ست" وی از انقراض و در شرف منقرض شدن گونه ها ی جانوری با زبان طنز سخن می گوید.طنزی که از هر تراژدی دیگر غم بار وفاجعه بار تر است.
انقراض جانوران و تالاب ها امر محتوم طبیعت وجامعه بشری نیست. بواسطه سودائی و سود جویی طبقه حاکم و عقب افتادگی جوامع ابتدایی این فجایع ،امر طبیعی قلمداد می شوند.
حاکمان جوامع طبقاتی به حکم قضا وسرنوشت یا به مدد قانونمندیهای اجتماعی ، خود مربیان جامعه اند. شعور حاکم شعور طبقات حاکم است.
چه حاکمان جوامع ابتدایی ان دوران چه این دوران ،در ادوار تاریخی حاکمیت خود چه امروز و چه دیروز، همیشه چون سدی در برابر توسعه (طبیعت -جامعه وتفکر) ایستاده اند.
بله طنز نشعان و نوشته های داستان گونه بعضی از دوستان ،آیینه تمام نمای جامعه اند ، در رابطه با نوشته دکتر سماوی این جمله را نگاشته بودیم اینجا نیز دوباره تکرار می کنیم که "هنر تلاء لوء بخشی از واقعیت عینی در ضمیر آدمی است".
طنز وشعر و داستان چه کمیک چه تراژدی ، فرمی از فرمهای مبارزه است. چه فرم مبارزه ازجانب طبقات بالادست ،چه فرم مبارزه از جانب طبقات پایین دست.
در حقیقت هرسخنی ،نوشته ای ،حتی رقص وآواز وموسیقی نیز فرمی از مبارزه اند.در جهنم جوامع طبقاتی ، هرکسی عزیز کسی است!یکی به طبقات بالا دست تعلق ارگانیک دارد یکی به طبقات پایین دست ، چه بداند چه نداند.