شوشان - اردشیر ثابت:
کسی نفهمید از سر ایران چه خطری گذشت!
سال ۱۴۰۰ سالی بود که کلید نابودی ایران باید فشرده میشد و فشرده هم شد، اما (به خواست خدا) عمل نکرد!
سناریو به اندازه ای ماهرانه چیدمان شده بود که کسی شک نکرد ماجراهای شرق ایران کلید آغاز ماجراهای شمال غرب آن است.!
گاهی شعبده باز به اندازه ای سریع حرکتش را انجام می دهد تا فرصت فکر کردن را از تماشاگر بگیرد!
مردم ایران ناگاه دیدند در شرق کشورشان یک مشت طالب وحشی از پشت کوه ها و از دل غارها با چهار تا کلاشینکف زنگ زده و دمپایی به پا و عبا بر دوش یک کشور پهناور به گسترهٔ افغانستان را تسخیر کردند بسیاری از تحلیلگران ایرانی نفهمیدند چی شد!
چطور شد که اشرف غنی و آمریکا افغانستان را دودستی پیشکش طالبان پابرهنه کردند.؟!
باید بچه گانه فکر کنیم که یک گروه پابرهنه که تنها سلاح سنگین آنها کلاشینکف و نهایتا تیربار است بتواند به سادگی و بدون تبانی با دولت مرکزی ، شهر به شهر یک کشور و ارتش آن را تسخیر کنند!
فردای سقوط کابل ، احمد مسعود پیدا می شود و از مقابل دوربین ها به پنجشیر میرود تا جبهه مقاومت ملی را تشکیل دهد.
از این جای سناریو مهم است
خوب دقت کنید تا بفهمید تمام سناریوی طالبان برای ایران طراحی شده بود.
احمد مسعود توانست یک محور پان پارسیس تی (نه پان ایرانیستی) را شکل دهد!!
این نکته بسیار مهم است که بدانید پان پارسیسم ضد ایرانشهری است و دقیقا ( در راستای طرح لوئیس) حرکت می کند، محدود کردن ایران به قوم پارس و نام گذاری این کشور به نام پرشیا بخش مهم طرح لوییس است!
احمد از اتحاد پارس سخن میگفت و این خوشایند ملی گرایانی آمد که پشت پرده را نتوانستند ببینند.
ناگاه درمیان ایرانیان شور و هیاهویی افتاد که ایران باید به افغانستان لشگرکشی کند و به احمد مسعود برای نابودی طالبان کمک کند!
در نما خواسته قشنگ و ملی ای بود برای همین هم ، ناگاه احمد مسعود تبدیل به یک قهرمان ملی شد و فشار برای دخالت ایران در افغانستان فزونی یافت تا جایی که مردم حکومت را به خیانت در ماجرای افغانستان و همدستی باطالبان متهم کردند.
اگر فهیم دشتی سخنگوی جبهه مقاومت ملی افغانستان آن سخنان گاف دار مبنی بر پشتیبانی از تجزیه طلبان کرد را بر زبان نمی آورد چه بسا نقاب ازچهرهٔ ایشان حالا حالاها نمی افتاد.
تنها چندی از ماجراهای شرق ایران نگذشته بود که ماجراهای شمال غرب ایران در قفقاز کلید خورد!
جمهوری باکو نقاب از رخ ایران ستیز خود برداشت و آشکارا ادعاهای خاکی علیه آذرپایگان اصیل و ایران را مطرح کرد!!
رانندگان ایرانی درجاده های ترانزیت ارمنستان بازداشت و مرز ارمنستان با ایران با خطر جدی مواجه شد ...
زمانی که حجم انبوهی از نیروهای مسلح و ارتش کشور جهت انجام رزمایش اقتدار به مرز گسیل شدند ناگاه همه چیز بسان یک مکاشفه یوحنا آشکار شد!
و ترفند پلید شعبده بازان
آشکار گشت!
سناریو کشاندن ارتش ایران در باتلاق افغانستان برای خالی شدن مرزهای شمالغرب از نیروهای مسلح و پدافند کشور بود.
آن ها قصد داشتند با یک سناریوی بسیار طبیعی و ماهرانه ایرانیان را به باتلاق افغانستان بکشانند تا در پدافند از شمالغرب ناتوان بمانند.
گمان نمی کردند ایرانیها فریب شان را نخورند.
شاید اگر هر ملتی بود به سادگی فریب این سناریوی بی نقص را می خورد.
خطری که از زیر گوش ایران گذشت را بسیاری هنوز متوجه رخ دادن آن نشده اند.
بی تردید ایران ر ا دست خدا در این توطئه پاس داشت.
نسخه نابودی این کشور بسیار پیشتر در اتاق های فکر اتحادیه ایران ستیزان نوشته شده است، بسیاری هم فریب این نسخه را خوردند اما نهایتا این ایران بود که پیروز شد.