شوشان - دکتر حسن دادخواه:
کنشگران سیاسی و اقتصادی، متخصصان امور اجتماعی، فرهنگی و محیط زیستی، هر از گاه بلکه در همه روزها، در رسانه های نوشتاری و مجازی با تشریح وضعیت کنونی ایران در جنبه ها و موضوع های گوناگون، تصویر های ناگوار و ناخوشایندی را برای خوانندگان ترسیم می کنند و به استناد عدد و رقم، آینده و چشم انداز فاجعه آمیزی را با زنگ بلند خطر، جلو چشمان و اذهان خوانندگان هویدا می کنند.
این متخصصان و کنشگران که در دلسوزی و نیت خیر آنان نمی توان شک و شبهه ای آورد، نزدیک به دو دهه است که روشن تر و شفاف تر از قبل، به مسیرها و سیاست ها و برنامه های اشتباه و نادرست در عرصه های تخصص خویش اشاره می کنند و مستقیما هشدارهای قابل تاملی را به مقامات عالی کشور می رسانند.
در این میان، دولت های هشت ساله یکی پس از دیگری و با هدف رفع مشکلات و بیرون آوردن کشور از بحران، می آیند و می روند و هر کدام در ابتدای کار می گوید که از دولت قبل شرایط بدی را تحویل گرفته ایم و با دو دوره ریاست، به حول و قوه الهی، آینده روشنی را خواهند ساخت ولی مردم ایران هر باز با امید بستن به این آمدن و رفتن ها، چشم به انتظار آینده ای مبهم می دوزند که دستی بیرون آید و آنان را به شرایط و وضعیت بهتری برساند.
در همین دو سه روز اخیر، یادداشت های ناامیدکننده و با هشدارهای بلند در رسانه های نوشتاری و مجازی دیده شد که اگر همه آنها را در کنار هم قرار دهیم جز یاس و ناخرسندی آگاهی بخش، هیچ احساس دیگری به خواننده منتقل نمی کنند.
به یاد دارم که در سنوات پیش، اصطلاح سیاه نمایی و مانند آن، در مخالفت با همین یاداشت ها و هشدارها به ادبیات سیاسی ما وارد شد. گویی در کشور، گروهی از روشنفکران و دانشگاهیان و کنشگران با اهداف منفی و زیان بخش به حال ایران و با قصدی نا میمون به نوشتن این هشدارها می پردازند.
در کنار همین اصطلاح سیاه نمایی و با اعلام قصد و نیت این متخصصان به بدبین کردن مردم و مایوس کردن آنان از ادامه راه انقلاب، گاهی هم واژگانی چون اطلاق نفوذی و یا جاسوس به تعدادی از این جماعت زده می شد که هدفشان دلسرد کردن مردم و بازداشتن کشور از حرکت در مسیر به زانو درآوردن استکبار جهانی است.
آن سال ها به سرعت برق گذشت و به رغم آن هشدارها، نه تنها اصلاح و تجدید نظری در سیاست های کلان اداره کشور دیده نشد بلکه با هدف خاموش کردن صدا ها و ایجاد اختلال در فرآیند آگاهی رسانی و بیان واقعیات کشور، روز به روز و سال به سال ، دریچه های تنفس دلسوزان و متخصصان تنگ تر گردید.
به نظر می رسد که مقامات عالی کشور همچنان به دیده تردید و شک به این هشدارها و نیات نویسندگان آن یادداشت ها می نگرند و یا اینکه همچنان شهامت و جسارت قبول و پذیرفتن آن هشدارها را در خویش نمی بینند.
واقعیت هر چه باشد، به نظر می رسد که فرصت های طلایی و غیر قابل بازگشتی را از دست داده ایم و دولت جناب آقای ابراهیم رئیسی چه بسا آخرین شانس و فرصت نظام جمهوری اسلامی و ایران عزیز برای انتخاب راه آینده و تجدیدنظر در سیاست های کلان باشد!