شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۷۳۰۰
تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۴۰۰ - ۰۰:۴۳
شوشان - رحیم قمیشی:

یک بار در جبهه به همراه فرمانده‌ام جایی می‌رفتیم که به راننده گفت ترمز کند. آشنایی را دیده.
ماشین روبرو هم ایستاد، جوانی سفید رو با ریش‌هایی زرد رنگ و با لهجه مشهدی پیاده شد و چندین دقیقه با هم گفتگو کردند. آقای رئوفی که سوار شد پرسیدم که بود، گفت قالیباف بود، فرمانده تیپ جوادالائمه، فرمانده بچه‌های مشهد.

برای اولین بار بود او را می‌دیدم، آنقدر خوش‌تیپ بود که نمی‌شد حدس زد فرمانده تیپ است و چند ماه دیگر هم می‌شود فرمانده لشکر!

اما شد. شهید نشد، و از فرماندهی لشکر هم بالاتر رفت، شد قرمانده نیروی هوایی، شد فرمانده نیروی انتظامی کشور، شد شهردار پایتخت و شد رئیس مجلس و رأس یکی از سه قوه مهم کشور.

طبیعی است الان بسیاری از فرماندهان زمان جنگ، آنها که با پایان جنگ از قاطی شدن با حاکمیت، به‌خاطر حفظ ارزش‌هایشان خودداری کردند، امکان ندارد بتوانند او را ببینند.

او دیگر همه چیز را از بالا می‌بیند و چیزهایی را می‌داند که دیگران نمی‌دانند.

او می‌داند چرا مردم روز به روز فقیرتر می‌شوند و هیچ کاری نمی‌شود کرد.

او دیگر می‌داند آن بالا، بین مقامات چه می‌گذرد.

او دیگر می‌داند این روزها چرا آن بچه‌های مخلص جبهه، همه کنار کشیدند.

چرا اسرایی که ۱۰ سال در زندان دشمن نشکستند حالا یک یک می‌شکنند.

چرا جانبازانی که جان و سلامتی‌شان را می‌دادند و ذره‌ای درد نداشتند، این روزها پُر هستند از درد.

او دیگر در جلسات سران قوا می‌نشیند، مگر می‌شود نداند چه به سر مردم آمده، پول‌شان چقدر  بی‌ارزش شده، چقدر فقیر شده‌اند.

او دیگر می‌دانند سن فحشا به کجا رسیده، می‌دانند چقدر جوان نخبه کشور را ترک می‌کنند، چقدر معتاد داریم، چقدر زندانی داریم، او حتما می‌داند چقدر مردم قهر کرده‌اند از نظام، آنقدری که جرأت نمی‌کنند یک همه‌پرسی برگزار کنند.

او دیگر حتما می‌داند بسیاری نماز خواندن ما را هم مسخره می‌کنند.

یعنی ممکن است نداند چه درصد بالایی از فرزندان ما دیگر هیچ اعتقادی نه به نظام، نه به اسلام، و نه به خدا، ندارند!

نمی‌دانم این آقای قالیباف جدید، گاه یاد بچه‌های شهید هم می‌افتد، یادش می‌آید که هیچ کدام از ما قرار نبود شهید شویم تا دزدی آسان شود، تا به اسم خدا کشور غارت شود، تا دختران و پسران‌مان ما را از خودشان ندانند.

لابد دیگر می‌داند حاکمیت شده طایفه‌ای، نباید راستش را بگویند که بانک‌ها ورشکسته‌اند، بورس از هم پاشیده است، اقتصاد بدون هیچ درآمدی فقط پول چاپ می‌کند، دروغ شده پلکان بالا رفتن...
نمی‌دانم با آن خاطرات جبهه‌اش چه‌کار می‌کند!؟

یادم هست قبل از انتخابات مجلس، قالیباف برای رأی جمع کردن گفته بود رفته خانه یک پیرمرد بازنشسته، یخچال او را باز کرده و دیده هیچ چیزی در آن نیست، و می‌گفت چقدر دلش سوخته!
آن موقع مرغ کیلویی ۱۲ هزار تومان بود، ماست ۶ هزار تومان، نان ۲۰۰ تومان، پراید ۵۰ میلیون، میوه دو سه هزار تومان، حبوبات ۱۰ هزار تومان، برنج ۱۵ هزار تومان...

حالا فرصت کرده به همان پیرمرد سری بزند، پرسیده الان با قیمت‌های جدید دیگر یخچالش پر است؟!

با قیمت‌های جدید مرغ و تخم‌مرغ و ماست و حبوبات، با قیمت‌های جدید اجاره خانه ها چه کار می‌کند؟!

با میوه‌های کیلویی سی و چهل هزار تومان اصلا میوه می‌خورد؟

با زندگی نکبت بار شده در جمهوری اسلامی چه می‌کند...

رفته ببیند همان پیرمرد میوه‌های دور ریختنی را باید به نصف قیمت گرانش بخرد!

حاضر است به او صادقانه بگوید آن حرف‌ها برای گرفتن رأی بوده.


آقای قالیباف حتما می‌داند چرا شهید باکری گفته بود دعا کنید شهید شوید چون بعد از جنگ رزمندگان سه دسته می‌شوند؛ یا از راه‌شان برمی‌گردند، یا بی تفاوت می‌شوند و در دنیا غرق می‌شوند، یا بر ارزش‌ها می‌مانند و از غصه دق می‌کنند.

حالا آقای قالیباف حتما می‌داند جزو کدام دسته است!

من هنوز دلم برای آن جوانی که در جبهه با ریش‌هایی کم پشت و زرد رنگ دیدم، می‌گیرد.
چه کسی می‌دانست ماندن چه مصائبی دارد.

وقتی تنها می‌شویم.

و گاه خودمان از خودمان دلمان زده می‌شود.
وقتی از همان کسانی می‌خوریم که دل‌مان می‌خواست دست‌های ما و دست مردم را بگیرند.
وقتی می‌بینیم دنیا چه آسان همه را عوض می‌کند!
وقتی سردارانی باعث خجالت‌مان می‌شوند.

و به فرزندان‌مان باید بگوییم
قالیباف هم جبهه بود، رضایی هم جبهه بود... 
ولی باکری کجا و آنها کجا
همت کجا و آنها کجا
شهدا کجا و آنها کجا
چطور می‌توانم بگویم هر کس که جبهه بود، هر کس که فرمانده بود، وقتی مقام و موقعیت می‌بیند، وقتی دنیا را می‌بیند، اگر عوض نشود، یک استثناست...

اینطور نیست که آدم‌ها عاشق حکومت نشوند.
عاشق سروری نشوند.
عاشق خانه‌های ویلایی نشوند.
فرزندم!
آن استثناها هم قابل چشم‌پوشی‌اند!!
 
خدا چقدر به شهدا لطف کرد که در اوج پاکی به آنها اجازه سفر و ملاقات داد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار