شوشان - مهری کیانوش راد:
شعر کلامی فاخر و زیباترین سخنی است که در ادیبات متولد شده است .
این مولود خجسته با رشد خود ، کم کم به عنوان هنری مستقل راه خود را از ادبیات رسمی جدا کرده و به عنوان نوعی سخن گفتن ویژه ، به هنردوستان ارایه می شود.
این کلام فاخر و خالق واژگان جدید ، در لحظه ای ناگهانی بر احساس و ذهن شاعر جرقه می زند .
البته به ظاهر شعر ناگهانی است ؛ اما شاعر آن گونه شعر می سراید ، که می اندیشد ، آن گونه می اندیشد که تجارب ذهنی او شکل گرفته اند و تجارب ذهنی شاعر ، حاصل تعامل او با هستی است ، تعاملی با هستی درون و هستی بیرون.
شعر هر شاعری مخلوق تمامی عوامل محیطی ، زیستی و همه ی دانسته های اوست و با خود بار همه ی تجارب شاعر را به همراه دارد.
شاعران در هر سنی نیازمند اَن هستند ، که بر تعامل آگاهانه ی خود با محیط بیفزایند ، نقش تجارب ذهنی در استمرار شاعرانی تا به جایی است که با پایان پویایی این تجارب ، مرگ شاعرانگی شاعر نیز فرا می رسد .
به تعبیری دقیق تر ، جوانی ، کهن سالی و مرگ شاعر ، به سن شناسنامه ای او بستگی ندارد .
بسیار شاعرانی که در میانسالی متولد می شوند و بسیار شاعرانی که در جوانی می میرند.
از اَبَر شاعرانی که میانسالی شعر را تجربه کرد، مولانا جلال الدین ، شاعر و عارف بزرگ ایرانی است ، که در ۵۴ سالگی سرودن مثنوی کبیر خود را شروع کرد و قبل از مرگ جسمانی خود ، متوجه پایان پویایی تصاویر ذهنی خود شده و بعد از ادراک این مهم ، »داستان سه شاهزاده یا قصه ی ذات الصور » را پایان نرسانده ، رها کرد .
از ویژگی های دیگر شاعران این است ، که به وسعت زبان کمک می کنند ، تا به جایی که می گویند : کلام شاعران به صورت «فرازبان »عمل می کند و با شعر خود ، به خلق واژگان تازه در زبان
کمک می کنند.
شاید هیچ کس چون شاعران به وسعت زبان و معنای تازه کمک نکند.
بندرت شعری در شکل نهایی متولد می شود ، بسیاری از اشعار بعد از نوشته شدن ، باید چون الماسی خام صیقل داده بشود .
استفاده از هر تکنیک ادبی ، تراشه ای است که به شعر زیبایی و طراوت می بخشد.
تسلط بر قواعد و تکنیک های شعری ، باعث تولد شعر نمی شود ؛ اما آن کس که دارای ذوق شاعری است ، با تسلط بر این قواعد ، هنر خویش را زیباتر به مخاطب خواهد کرد .
محتوا هسته و محور اصلی شعر است ، شعر بی محتوا ، احساسی بیش نیست .
آنچه به یک محتوا در شعر والایی می بخشد ، قالب خاص شعری یا جامه ای است که شاعر از واژه ها بر تن محتوای شعر خود می پوشاند.
هر شعر پیامی است ، که شاعر با مخاطب خویش در میان می گذارد ، بنابراین مسیولیت آن پیام با اوست .
باید اقرار کرد : خیال انگیزترین شعر ، که همه ی صور خیال را به خدمت گرفته باشد ، دارای هسته ای مرکزی به نام حقیقت است ، گوهری که هدیه ی شاعر به مخاطب خویش است .
اگر این هسته ی مرکزی در شعری یافت نشود، پوسته ای بدون مغز است و هیچ انسانی پوسته ی بی مغز را نمی پذیرد ، مگر کسی که از خردِ فهم بی نصیب باشد.
# از کتاب:
رویایت را ناگفته رها کن .
با سپاس فراوان