یکی از دوستانم که در کار تجارت نیمه دولتی است، برای خرید محصولی از یک کشور اروپایی با توجه به تحریمهای بینالمللی دچار مشکل شده بود.
شوشان - رحیم قمیشی:
یکی از دوستانم که در کار تجارت نیمه دولتی است، برای خرید محصولی از یک کشور اروپایی با توجه به تحریمهای بینالمللی دچار مشکل شده بود.
آنها مجبور بودند این محصول چند میلیون یورویی را به عنوان یک شرکت ثبت شده در خارج بخرند، و چون فروش آن محصول حتی از طریق همان شرکت ثبت شده در خارج به ایران باز هم ممنوع بود باید سه دست میگشت تا از ردگیری فروشنده اروپایی خارج شود.
یعنی یک شرکت دیگر مثلا سوئدی آن را میخرید، بعد میفروخت به یک شرکت آلمانی و آن شرکت آلمانی میفروخت به همان شرکت سوم ظاهرا خارجی، و نهایتا جنس در امارات تحویل میشد.
از امارات هم بوسیله کشتیهای ایرانی به کشور حمل میشد.
شرکتی خصوصی قبول کرده بود همه مراحل را خودش انجام دهد، یعنی آن شرکت جدید، خودش چند شرکت خارجی با اسامی مختلف در نقاط مختلف جهان داشت.
فقط بعد از همه عملیات، آن دستگاه را با قیمت خودش میفروخت!
خلاصهاش اینکه آن دستگاه ۲۵ میلیون یورویی حدود ۴۰ میلیون یورو تحویل ایران میشد.
شرکتی که حاضر بود این محموله را تنها با ۱۵ میلیون یورو دستمزد تا ایران دور زده و حمل کند، شرکتی بود فداکار، ایثارگر، انقلابی، رئیسش هم انسانی وارسته، اهل عبادت، دلسوز انقلاب!
به قول خودش خطر میکند و هر آن ممکن است کل سرمایهای را که میگذارد، ناگهان با ردگیری آمریکا محو شود!
اتفاقا صاحب آن شرکت خصوصی را که کارش دور زدن تحریمهاست را از دور میشناسم. ایشان تا ۱۵ سال پیش تجارت کوچکی داشت در یکی از شهرهای جنوبی کشور و خانهای معمولی، حالا حداقل فقط دهها خانه بسیار گرانقیمت دارد به نام فرزند خردسالش.
دهها شرکت ثبت شده در داخل و خارج از کشور، دهها خانه در خارج، دهها ویلا و هکتارها زمین در بهترین نقاط کشور.
و همه این اموال را هم از همین طریق به دست آورده؛ "دور زدن مقدس تحریمها و دستمزد ناقابل میلیون یورویی که بابت هر انتقالش میگیرد."
هر توافقی بین ایران و اروپا، هر توافقی بین ایران و آمریکا، برای او مرگ است!
بدبخت میشود.
هر رسیدگی دقیق به اموال و هر گونه شفافیت مالی مانند FATF برای او مرگ است!
بیچاره میشود.
هر اقدامی برای تمام شدن شرایط حاد و پر خطر ایران، برای او اتمام عمر است!
نابود میشود.
او تمام سرمایهاش همین شرایط است...
خیلی سادهانگارانه من فکر میکردم اگر یک رئیسجمهور شجاع، مدبر، دلسوز و خودی پیدا شود توافقی با جهان خواهد کرد و ایران را از این مصیبت بیرون خواهد آورد!
فکر میکردم مقامات ایران بزودی و بهواسطه فشار شدیدی که به مردم وارد میشود به توافقی ولو ناقص تن میدهند!
نمیدانستم آن شرکتهای بزرگ قدرتشان از هر رئیس جمهوری بیشتر است، وزیر که عددی برای آنها نیست...
مجلس و شورای اعتبار و بانک مرکزی و مجمع و شورایعالی برای آنها بازیچههایی هستند.
و کشور در مشتشان است!
به بهای بدبختی تک تک مردم ایران.
مبارزه با آمریکا، مبارزه با انگلیس، با اروپا، و دخالت در هر کشوری از سوی ایران، برای آنها رحمت و برکت است، خوراک است. عمر است، زندگی است.
امکان ندارد اجازه دهند توافقی از سوی هر کسی ایجاد شود. آنها شبکه بزرگ و قوی دارند. شک ندارم کارگزارانی دارند بسیار قدرتمند.
و البته
همه ما عروسکهایی خیمهشب بازی.
دعا میکنیم برای تغییر شرایط، آنها میخندند.
تقاضا میکنیم کاری شود، پوزخند میزنند.
کمر مردم میشکند، لبخند میزنند.
میگوییم کشور به مرز انفجار رسیده.
میگوییم مقامات عالی لطفا برسید به این وضع
و نمیدانیم همه چیز، جای دیگری رقم میخورد!
یقین دارم خود آمریکا، خود انگلیس، فرانسه، روسیه و چین، همه میدانند چه میگذرد، و چطور برنامههایشان موبهمو اجرا میشود. چطور ایران از درون تهی میشود!
نمیخواهم ناامید باشم...
اما وضع خرابتر از ان چیزی است که تصور میکردم.
مافیایی بزرگ سیاست را میگرداند.
اکثر مقامات در مشت عدهای هستند که اصلا دیده نمیشوند.
هیچ توافقی در پیش نیست.
هیچ بهبود شرایط اقتصادی در پیش نیست!
نباید امید واهی داشت.
ایران با ادامه این روند در مسیر ویرانی است.
اگر کاری نشود.
اگر تغییری ایجاد نشود
همه چیز از دست خواهد رفت.
این یک واقعیت تلخ است
باید بپذیریمش...