" بیژن عبدالکریمی " درباره ی " احمد فردید " بر این باور است که : " به اعتقاد من فردید به واسطه ی کربن است که هم با هایدگر آشنا می شود و هم تحت تاثیر این پروژه قرار می گیرد که هایدگر را در افق حکمت - ایرانی تفسیر کند.
در واقع فردید همان پروژه ای را دنبال کرد که کربن می خواست انجام دهد و کربن در کتاب از هایدگر تا سهروردی ، صراحتا این مسیر فکری و پروژه خودش را اعلام کرده ، شرح می دهد( سایت مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی ، هایدگر فردید هایدگر کربن است : تاریخ مراجعه 1400 / 9 / 9 ) اگر این تحلیل " بیژن عبدالکریمی " را بپذیریم ، دلیل علاقه ی عجیب " فردید " به " فقه اللغه " و " اتیمولوژی " را که به زعم من تحت تاثیر " ترمینولوژی " رمزی " سهروردی " است ، در خواهیم یافت.
همان طوری که می دانیم پس از وضع اصطلاح " غربزدگی " ، آل احمد آن را برگرفته ، بسط داده و نظریات خویش را علیه روزگاران ورود به دلارهای سرشار نفتی و پا گرفتن صنایع مونتاژی و مدرنیزاسیون شتابناک ، به نفع سنت تئوریزه کرده است.
اما پیش از این دو کتاب در نقد " غربزدگی " نگاشته شده بودند.پیش از آن که به این دو کتاب بپردازم که در " تبارشناسی " نقد " غربزدگی " شناخت آنها مهم است باید به این مساله اشاره کنم که در عرفان ایرانی اثری از " سهروردی" به نام " قصه الغربه الغربیه " موجود است که شرح جدا افتادگی دو برادر به زبان رمزی و سمبولیک از موطن مالوف خویش در شرق ( یمن ) و افتادن به غربت غرب ( قیروان ) است و نشان از تلاش برای رهایی از عالم ماده برای رسیدن به عوالم نور و اشراق دارد.
گرچه " آل احمد " غربزدگی را پلی برای به کرسی نشاندن " سنت گرایی " کرد که بعدها شاخه یی از آن تحت عنوان " بازگشت به خویشتن " در کار کسانی چون " شریعتی " نمود یافت اما " فردید " از منظری هایدگری - کربنی به تعبیر " عبدالکریمی " به جهان غرب نگاه می کرد.
نگاهی که بعدها در نویسنده ی " آسیا در برابر غرب " ، " شایگان " که نخست نوعی تاسی از " سنت گرایی " بود با انتخاب ترجمه ی " کتاب " کربن " ، " آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی " نزدیکی خود را به تفکر فردید نشان داد.
اکنون به دو کتابی که در " تبارشناسی " طرح مساله ی " غربزدگی " ، جایگاه مهمی دارند بپردازیم.
نخستین کتاب " رساله ی مجدیه " نوشته ی " مجدالملک " است که در عهد " ناصرالدین شاه " به نگارش در آمده و علاوه بر انتقاد اجتماعی به طرح " غربزدگی " می پردازد.دومین کتاب " تسخیر تمدن فرنگی " به قلم " فخرالدین شادمان " است.
شگفت آن که این دو دولتمرد که یکی در عصر " قاجار " و دیگری در دوران " پهلوی " می زیستند ؛ در برهه یی از زندگی شان در " تولیت آستان قدس رضوی " نقش داشته اند.آن چه این دو اثر را ممتاز می کند علاوه بر نثر پیراسته ، پیشاهنگی آنها در نقد " غربزدگی " است.
کشاکش ها پیرامون " غربزدگی " در انقلاب 57 به غرب ستیزی در میان هیات حاکمه ی ایران و ترویج " اسلام هراسی " میان غربیان منجر شد.
انقلابی که فیلسوف غربی " پست مدرن " یعنی " فوکو " با شور و شوق مقاله ای در مورد آن نوشته بود و به ایران سفر کرده بود.جالب این جاست که سنت گرایی و نقد " غربزدگی " در قصه نویسی و شعر معاصر هم نمود می یابد.
" غلامحسین ساعدی " در مجموعه داستان " دندیل " ( 1345 ه. ش ) به نقد غربزدگی می پردازد ، " سپهری " ، " صدای پای آب " را می سراید که سرشار از علاقه به سنت است و" شاملو " که پیشتر به روایات و قصص مسیحی علاقه نشان داده بود در شعری از " بار امانت " ( ن.ک : قرآن مجید ، سوره ی احزاب ، آیه ی 72 ) که مضمونی عرفانی - سنتی و اسلامی است می گوید :
توان جلیل به دوش بردن بار امانت ( ن.ک: مجموعه آثار ، انتشارات نگاه : 974 )
اکنون سال هاست از غوغای " سنت گرایی " و وضع ترم " غربزدگی " گذشته است و دیروزیان " سنت گرایی " چون " آل احمد " گاه دست به " دامان " نیهیلیسم " شدند ( ن.ک : عبور از خط ، ارنست یونگر ، تقریر دکتر محمود هومن ، تحریر آل احمد ) و گاه کردار " خلیل ملکی " را در کنش " مصطفی شعاعیان " - که پیرو چپ مستقل بود - جست و جو می کردند.
" شایگان " در سال های آخر زندگی اش همه چیز را منجمد شده در قرن هشتم هجری قمری و عصر " حافظ " می دید.
( ن.ک : شایگان و بحران معنویت سنتی ، علی اصغر حقدار ) " داریوش آشوری هم از " آل احمد " که " غربزدگی اش را " عرب زدگی " خطاب کرده بود بریده بود و هم از " فردید "، " سروش " ، " کارگزار سابق انقلاب فرهنگی " به " تئولوژیست معتزلی " و " عقل گرا تغییر رویه داده بود؛ " سید حسین نصر " ، " رئیس دفتر شهبانو فرح پهلوی " ، ذوب در ولایت " فریتهوف شوآن " شده است و " فرج سرکوهی " در کابوس سفر ناکرده به آلمان در " دویچه وله " و " بی بی سی " از " فرهنگی کاران امنیتی " می گوید.و " مهاجرانی " در " انگلیس " ادای " یقه ی سفید " وزارتش " در دوران " اصلاحات " را در می آورد.
" اشپنگلر " در آغاز قرن بیستم از " انحطاط غرب " گفته بود و " ولادیمیر پوزنر " در " ایالات نامتحد " ، سال ها پیش از بحران مادی و روحی در آمریکا سخن گفته بود.( ن.ک : ایالات نامتحد : ولادیمیر پوزنر ، ترجمه ی محمد قاضی ) بحرانی که در عصر " آپوکالیپسی " بیماری کرونا ، بخشی از آن را در اشغال " کاخ کنگره " توسط طرفداران " ترامپ " مشاهده کردیم.من همگان را خصم خانگی نمی پندارم؛ اما " شادمان " در " تسخیر تمدن فرنگی " ، با خلق تیپ " فکلی " می نویسد : در جواب کسی که بپرسد چرا فکلی بزرگ ترین خصم ایران است می گویم به این علت که در هنگام حمله ی تمدن فرنگی به ایران این دشمن خانگی همدست بیگانه است و برای ماهی گرفتن دیگران آب را گل آلود می کندو به امید آن که تمدن فرنگی ما را زودتر بگیرد از خیانت به فکر و زبان و آداب و رسوم ما روگردان نیست." ( تسخیر تمدن فرنگی ، شادمان : 22 و 23 )
این خصم ها ممکن است در کسوت های گوناگون ظاهر شوند: " دو تابعیتی های وابسته به اندیشکده های سیاسی بیگانه ، مروجان " اسلام هراسی " ، و مدافعان " غرب ستیزی " دروغین و...
روزگاری " احسان طبری " متن گفت وگویی را منتشر کرد که نامش را گذاشته بود : " روشنفکر مایوس " .اما " روشنفکر مایوس ما " که گویا " صادق هدایت " است ؛ با نگاه تیزبین خود چقدر دقیق و صریح قضایای " روشنفکری " عصر خود را تحلیل می کند.
او در نامه یی به " حسن شهید نورایی " می نویسد : مرداد 1326 : شرح ملاقات با فردید را نوشته بودید .خانلری می گفت با هیدگر ملاقات کرده و هویدا می گفت هیچ فرقی نکرده .
او هم موجودی است بدبخت با وسواس های مخصوص به خودش اما روی هم رفته نسبت به موجودات میهنی دیگر استحقاقش بیشتر است.
مطلبی که واضح است هیچکدام از آقایان چه فرنگ بروند و چه نروند هیچ غلطی نخواهند کرد فقط برای شکم و زیر شکم خودشان است... ( نامه های صادق هدایت به رضا شهید نورایی )