امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان: شامگاه 19 اسفندماه سال 90 مأموران كلانتري 22 مهرشهر كرج از مرگ مشكوك مرد جواني در يكي از بيمارستانها با خبر شدند. بررسيهاي پليس بعد از حضور در بيمارستان نشان داد مرد جواني به نام شهاب از سوي چند پسر جوان با ضربه چاقو هدف قرار گرفته و فوت شده است. مردي كه مقتول را به بيمارستان منتقل كرده بود، گفت: شهاب در همسايگي ما مغازه گلفروشي داشت. داشتم مغازهام را تعطيل ميكردم كه صداي درگيري شنيدم. بعد هم ديدم كه سه پسر جوان به او حمله كردند. يكي از آنها را ديدم كه با چاقو ضربهاي به شهاب زد. بعد هم هر سه فرار كردند. من هم به سرعت او را به بيمارستان منتقل كردم اما پزشكان بعد از معاينهاش گفتند كه او فوت شده است.
مأموران بعد از آن از شاگرد گلفروش كه شاهد ماجرا بود تحقيق كردند. كيوان گفت: بعد از پايان كار مغازه را تعطيل كرديم تا به خانه برويم، همان لحظه ديديم كه سه پسر جوان ميخواهند از پسر نوجواني زورگيري كنند. شهاب به آن سه نفر اعتراض كرد و خواست كاري با پسر نوجوان نداشته باشند. سه پسر زورگير عصباني شدند كه چرا شهاب مانع كار آنها شده است. يكي از آنها به طرف من آمد و يك نفر ديگر كه چاقو داشت و از همه عصبانيتر بود، به طرف شهاب رفت. من ترسيدم و فرار كردم. لحظاتي بعد فهميدم كه او را با چاقو زدهاند.
مأموران سپس تحقيقات خود را براي شناسايي متهمان آغاز كردند اما هيچ ردي از آنها پيدا نكردند تا اينكه چند روز بعد از حادثه راننده يك اتوبوس سرنخ ماجرا را در اختيار پليس گذاشت. او از ترمينال مسافربري با پليس تماس گرفت و گفت سه نفر از مسافران اهواز درباره قتل مرد گلفروشي با هم حرف ميزنند. آنها مضطرب هستند و تصور ميكنم مرتكب جنايتي شدهاند. مأموران بلافاصله راهي ترمينال شدند و هر سه پسر جوان را دستگير كردند. بررسيهاي اوليه پليس نشان داد پژمان - ۲۱ ساله، اميد - ۲۳ ساله و رضا - ۱۸ ساله از مجرمان سابقهدار هستند كه بارها به اتهام سرقت و زورگيري دستگير و روانه زندان شدهاند. متهمان در اولين بازجوييها اتهام قتل را انكار كردند و گفتند قتل كار آنها نبوده است، اما وقتي با شاهدان رو به رو شدند به جرم خودشان اقرار كردند. پژمان در توضيح شب حادثه گفت: آن شب داشتم در خيابان پرسه ميزدم كه رضا و اميد را ديدم. قرار شد به سفرهخانه برويم و قليان بكشيم اما هيچ كدام پول نداشتيم. به هر حال سفرهخانه رفتيم و مشغول كشيدن قليان شديم. همان لحظه سه پسر نوجوان آمدند و قليان كشيدند. خواستيم آنها را همانجا خفت كنيم تا پول قليان را تهيه كنيم كه اميد به طرفشان رفت و قليان آنها را برداشت و شروع به كشيدن كرد. پسران نوجوان واكنشي نشان ندادند يكي از آنها برخاست و از سفرهخانه بيرون رفت. ما هم دنبالش رفتيم تا او را خفت كنيم. به جاي خلوتي كه رسيد، خواستيم با او درگير شويم كه ديديم دو جوان ما را زير نظر گرفتهاند. يكي از آنها كه شهاب نام داشت به ما اعتراض كرد و خواست تا كاري با آن پسر نوجوان نداشته باشيم. من با آن مرد درگير شدم و او را با چاقو زدم و بعد هر سه نفر فرار كرديم. اميد و رضا هم اظهارات پژمان را تأييد كردند. پژمان، اميد و رضا در جريان تحقيقات و بازجوييها به ۱۶ فقره سرقت و همچنين شربخمر در شب حادثه اعتراف كردند. سرانجام بعد از انجام تحقيقات پرونده با صدور كيفرخواست عليه پژمان به اتهام مباشرت در قتل، شركت در نزاع دستهجمعي منتهي به قتل، سرقت و شرب خمر و همچنين براي اميد و رضا به اتهام شركت در نزاع دستهجمعي به شعبه اول دادگاه كيفري استان البرز به رياست قاضي رنجبر فرستاده شد.
هفته گذشته سه متهم مقابل هيئت قضات پاي ميز محاكمه قرار گرفتند. ابتدا نماينده دادستان كرج در جايگاه حاضر شد و گفت: بررسي اوراق پرونده نشان ميدهد كه متهمان گناهكار هستند و من به نمايندگي از سوي دادستان برايشان درخواست صدور مجازات قانوني دارم. سپس اولياي دم گفتند كه خواستهشان قصاص است. بعد از آن قاضي، پژمان را به جايگاه دعوت كرد. او اتهام خودش را انكار كرد و گفت: من نقشي در قتل نداشتم. شب حادثه مقداري مشروب مصرف كرده بودم و دوستانم قتل را به گردن من انداختهاند. شب حادثه مقتول چاقويي دستش بود كه با هم درگير شديم. وقتي دعوا بالا گرفت، چاقو از دستش افتاد و من آن را برداشتم اما بعد بدون اينكه به او ضربهاي بزنم آن را روي زمين انداختم و نميدانم چه كسي به او ضربه زد.
متهم ادامه داد: من و دوستانم سوار بر ماشين در خيابانها پرسه ميزديم و بيشتر كيف زنان را سرقت ميكرديم. بعد از آن دو متهم ديگر در جايگاه قرار گرفتند و گفتند اتهام شركت در سرقت و نزاع را قبول دارند اما پژمان مرتكب قتل شده است. هيئت قضات بعد از شنيدن آخرين دفاع متهمان وارد شور شدند و پژمان را به خاطر قتل به قصاص، به خاطر سرقت به حبس و به خاطر شرب خمر به شلاق محكوم كردند. دو متهم ديگر هم به حبس و تحمل شلاق محكوم شدند.