شوشان - دکتر لفته منصوری:
دیروز دوست گرامی من مهندس احمد مطیعی در بارهی این سخن ارسطو که: «از میان جانداران، تنها انسان قادر به خنده است.» این پرسش را مطرح کرد که برخی از میمونسانان قادر به خندیدن و بعضی از پرندگان سخنگو، توانایی خنداندن دارند!
در توضیح این سخن مشائیان باید گفت لازمهی خنده، دریافتی عمیق، فراحسی و عقلانی از رویدادهاست و تیزهوشی و قدرت درک پیچیدگیها، کلید آن است. برخلاف برخی دیگر از رفتارهای آدمی که تنها عواطف و احساسات موجد آن است.[۱]
سه نظریه معروف در باب خنده مطرح است. این سه نظریه عبارتند از:
۱- نظریهی تفوق: کسی که به موضوعی میخندد در خود بهنوعی احساس تفوق یا برتری نسبت به آن پدیدهی مورد نظر احساس میکند. در حقیقت شخص خود را فراتر از درگیر شدن با آن موضوع میبیند و به خنده میافتد.
۲- نظریهی ناهماهنگی: براساس این نظریه، پیبردن به تناقض و ناهماهنگی بین آنچه هست و آنچه باید باشد، انسان را به خنده میاندازد.
۳- نظریهی آرامش: این نظریه در قرن نوزدهم و در آرای اسپنسر مطرح شد. اسپنسر معتقد بود که خنده، آزاد شدن انرژی عصبی پسرانده شده است.[۲] اسپنسر خنده را نشان کوششی میداند که ناگاه به خلاصی میانجامد.[۳]
سید نعمتالله جزایری در کتاب زهرُ الربیع خود، لطیفهای که به مثابه شوخی با خدا هست، ذکر میکند: «اعرابی در روز عید شتری قربانی كرده بود و در هر مجلسی كه میرسید میگفت كه من شتری در راه خدا قربانی كردهام. به او گفتند: «چه معنی دارد كه هر جا میرسی ذكر قربانی كردن شتر میكنی؟ قربانی كردن در راه خدا كه این همه گفتن ندارد!» اعرابی گفت: «سبحان الله! خدای تعالی خودش یك گوسفند فدای پیغمبرش اسماعیل كرد، در چند جای قرآن آن را ذكر كرده، آن وقت من شتری به این بزرگی قربانی كردم هیچ جا نگویم؟!»[۴] بیمناسبت نیست در ادامه این لطیفهی خندهدار، نظر مقام معظم رهبری در باره این کتاب که متضمن نگاه حضرت ایشان به شوخی هست را ذکر کنم:
«حالا كتاب زَهرُ الرّبیع هم با اینكه یك كتابی است كه در حوزههای علمیّه به عنوان یك كتاب فكاهی و اینها معروف شده، لكن نشاندهندهی این است كه فقهای ما، بزرگان ما، علمای ما، در عین كارهای عمیق علمی و فقهی به این جور مسائل هم توجّه داشتند.
یعنی ایشان در اوّل زهر الرّبیع - ما شاید پنجاه شصت سال قبل از این زهر الرّبیع را نگاه میكردیم – میگوید كه دیدم طلبهها احتیاج دارند به یك تفنّنی و تفكّهی، این كتاب را برای آنها نوشتم؛ یعنی كتابی است كه ایشان نوشته برای اینكه طلبهای كه حالا غرق در كارهای علمی در مدرسه و در حجره و اینها است، یك وسیلهای برای تفكّه داشته باشد؛ یعنی غافل از این چیزها نبودند.
حالا ما اینجا خشك بنشینیم، تا یك كسی آن طرف یك شوخیای كرد فوراً به ما بربخورد! اینجوری نبودند علمای ما؛ آن هم عالمی مثل سیّد نعمتاللّه كه اخباری و متصلّب و اینها است دیگر؛ امّا این چیزها را هم داشتند. به نظر من این تفنّن علمای گذشتهی ما خیلی مهم است.»[۵]
در ادامه به برخی از شوخیها که منتصب به رسول خدا (ص) و امامان علیهم السلام است، اشاره میکنم:
نقل است روزی پیامبر اکرم (ص) با حضرت علی (ع) خرما میخوردند، هر خرما که حضرت رسول (ص) میخوردند، بهطور پنهانی دانهاش را نزد حضرت علی (ع) مینهادند، تا تمام شد. نزد حضرت رسول (ص) هیچ دانه خرمایی نبود و همه نزد حضرت علی (ع) بود.
پیامبر (ص) فرمودند: «من کثر نواه فهو اکول» هر کس دانهی او بیشتر باشد، پرخور است. حضرت علی (ع) فرمودند: «من اکل نواه فهو اکول» هر که خرما را با دانه خورده، پرخور است. پیامبر (ص) تبسم نموده، فرمان دادند تا هزار درهم به آن حضرت انعام دهند.[۶] حضرت در این موقعیت با گذاشتن دانهی خرما بر بشقاب مقابل امام (ع) با ایشان شوخی کردند.
شوخی کردن یکی از راههای ایجاد انس و اظهار محبت است. اهل بیت علیهم السلام نیز از این روش برای جلب محبت و تألیف قلوب استفاده کردهاند.
برای نمونه، علقمه از ابومسلمه روایت کرده است که پیامبر خدا (ص) زبانشان را برای حسین بن علی (ع) بیرون میآورد. آن کودک زبان پیامبر را میدید و شادی میکرد.
عیینه بن بدر فزاری گفت: به خدا پسری دارم که مردی شده و ازدواج کرده و مو بر صورتش روییده و هرگز او را نبوسیدهام.
پیامبر (ص) فرمود: «هرکس رحم نکند، به او رحم نکنند.»[۷] و در جایی دیگر همین روایت با اندکی تفاوت ذکر شده که پیامبر (ص) برای امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) چنین کردند.[۸] شکی نیست که حضرت محمد (ص) برای برقراری ارتباط عاطفی با نوههای عزیزشان و ابراز علاقه با آنها شوخی میکردند.
همچنین حضرت رسول (ص) برخی خردسالان را به شوخی «یا ذالاذنین» ای صاحب دو گوش، خطاب میکردند.[۹]
در تاریخ یعقوبی، روایتی از حضرت زهرا (س) آورده است که حضرت فاطمه (س) فرزند ارشدش حسن بن علی (علیهما السلام) را بازی میداد و به زبان شعر میگفت: «بأبی، شبیه بأبی / غیر شبیه بعلی»[۱۰] به پدرم، او [حسن (ع)] به پدرم شبیه است و شبیه علی نیست.
(نیز نگاه کنید به ابن شهر آشوب و در اینجا این نکته در روایت تصریح شده که حضرت علی (ع) با شنیدن این شعر لبخند میزدند.)[۱۱]
اینکه حضرت فاطمه (س) با تاکید بر شبیه بودن امام حسن (ع) به پیامبر (ص) را بیان میکنند، رگههایی از شوخی در آن دیده میشود؛ زیرا این حقیقت وجود دارد که پدر و مادر بعد از تولد نوزدادشان – بهویژه فرزند اول – علاقه دارند که ببینند کودک به چه کسی شباهت دارد و هر یک دوست دارد که نوزاد به خودش شباهت داشته باشد.
در نتیجه به نظر میرسد لحن سخن ایشان آمیخته با شوخی است. گویی حضرت با این سخن با همسر خود شوخی میکردند و برای همسر عزیزشان دلبری میفرمودند و با این کار رابطهی عاطفی خویش را با همسر خود هرچه بیشتر تحکیم میبخشیدند.
شادی و نشاط یک ضرورت و نیاز است. چه کسی را میتوان یافت که مدعی باشد نیازمند شادی نیست؟ اساس جهان هستی و پدیدههای آن بهگونهای طراحی شده است که در آدمی شادی ایجاد کند.
بهار با طراوت، صبح با لطافت، طبیعت با ظرافت، آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، دیدار دوستان، ازدواج و پیوند دو انسان؛ همه شادیآور و سرورانگیز هستند.
پیام دین به انسانها این است که راه نجات از غم و اندوه، ایمان به خدا و ذکر اوست که به انسان آرامش، شادی و نشاط میبخشد.
قرآن کریم، شادی و نشاط را که نیاز فطری بشر است، تایید کرده و جهت میدهد و راهنماییهای لازم را برای بهرهگیری از شادی و نشاط ارائه میکند. باشد تا از این فرصت سرورانگیز و بهجتآور در محضر خالق میزبانمان بهره گیریم. رمضان مبارک.