شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۹۰۵۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۶
شوشان - عبدالرحیم سوار نژاد :
بخش زیادی از خاطرات شیرین مردم خوزستان به رودخانه کارون و شنا کردن و در ساحل نشستن آن و ماجراهای بسیاری که در موردش شنیده اند یا خود دیده اند اختصاص دارد .  حرکت از خانه تا رودخانه و بی خیالی از خشم خورشید در ظهر تابستان و آنچه در مسیر اتفاق می افتاد و در جستجوی سایه  برای رهایی از  تیغ بُرنده گرمای تیر که بر جسم ها می نشست تا تن بر آب سپردن و لبخند بر لب آوردن در هم آغوشی با آب که  ترانه زندگی را زمزمه می کرد حکایت های بسیاری در سینه ها  نهفته است که اگربازگو شوند نسل امروز آنها را افسانه می پندارد زیرا با دیدن حجم آب و فیزیک ساحل کنونی هیچ سنخیت و ارتباطی را با خاطرات قدیم نمی بیند !
در خاطره ها می گویند کارون آب زلالی داشت و می خروشید و کوسه ها خود نمایی می کردند و  با یک نگاه خود را در پهنه رود گم می کردند ! بلمرون پارو می زد و دور از غمها تصنیف می خواند و دلداران در لب کارون با همخوانی نغمه خوش می سرودند و در موسم غروب دوبیتی های بابا طاهر را زمزمه می کردند و چقدر با زیبایی نواها به گوش می رسیدند  ! و جوانانی نیز در میان موج ها چون دلفین ها جست و خیز می کردند و امواج را می شکستند و از میان آنها پر غرور عبور می کردند و موجها را پشت سر می گذاشتند تا رسم زندگی را بیاموزند و اسیر موج نشوند  . حالا باور آن روزهایی که گذشتند برای نسل امروز خیلی سخت می شود و من میان همه نبودنها فقط دوست دارم کسی مرثیه ای بخواند و بر یتیمی رود گریه کنم و در جایی که چمنزارش خشکیده است بر روی غبارهای فرونشسته از آسمان دیارم بنشینم و با مصراع های بر جای مانده همراه با مضراب غمگینانه عود، مویه کنم . در خبرها خواندم رود دز در حوالی شعیبیه خشکیده است یعنی غربت کارون مضاعف گردید و رفاقیش به تدریج در حال جان دادن هستند ، دیگر توقف کارون در بندقیر و در انتظار ماندن جهت در آغوش گرفتن دز رفیق قدیمی اش و بعد ازمصافحه گرم ،  از بندقیر تا اهواز باهم قدم بزنند و بخندند یک رویا شده است  و من  از تنهایی کارون و لاغری اندامش در فراق دز نگران می شوم  او همان است که در پهنه زلالش  شیر مردانی  پرورش یافتند که هشت سال کتاب حماسه نوشتتند و آن را بی پیرایه در معرض نگاه دیگران قرار دادند تا بخوانند و یاد بگیرند و خود بی ادعا رفتند و بی ادعایی را از کارون یاد گرفته بودند ! حال باید گریه کرد برای آن روزها که تکرار نمی شوند . 
 و همان شیرمردان که وضویشان را برای نماز با کارون گرفتند و قداست این آب را می دانستند از درون قاب خیره مانده اند و نظاره می کنند بر حال نزار رفیق دور که موسیقی دلنشینی داشت ! 
بعد از دز ، شاید نوبت کارون  باشد ! بیایید او را دریابید . حیات بسیاری از انسانها در گرو حیات اوست نگذارید بمیرد و او در فراق دز سوگوار است اما هنوزبه تولد لبخندهایش امید هست . دلم با مرور خاطرات می گیرد
بیچاره دل که با همه امید و اشتیاق
بشکست و شد به دست تو زندان عشق من

در شط خویش رفتی و رفتی از این دیار
ای شاخه شکسته ز طوفان عشق من
comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
comment
comment
خبازی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۳/۲۸
comment
0
0
comment درود برجناب سوارنژاد .مثل همیشه زیبا و پرمحتوا
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار