شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۹۰۸۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۴۰۱ - ۰۱:۲۳
شوشان - سید نشعان آلبوشوکه :
دخترم از دیشب تب ولرز داشت ،  دفترچه بدست راهی مطب دکتر شدم ،  کدام دکتر؟ مطب دکتر یونس شلیش پور, دلیلش هم کاملا واضح است، یونس بخاطر رفاقت و دوستی که با من داشت از من و کل افراد خانواده، هزینه ویزیت نمیگیرد، به همین دلیل من ،دم ودقیقه تو مطب دکتر یونس لنگر می انداختم .
مطب حسابی شلوغ بود، من درست روبروی درب مطب ایستادم تا هر وقت درب باز شد دکتر مرا ببیند، این ترفند بارها جواب داده بود ،دکتر تو معذورات قرار میگیرد وبه منشی میگوید: سید را بفرست تو.
درب باز شد درست روبروی دکتر یونس بودم ، سرش را بالا آورد وفورا پایین انداخت ومشغول نوشتن شد اما مگر من ول کن بودم 
_دکتر... دکتر...دکتر یونس
انگار گوشهای یونس سنگین شده بود،  من حاضر نبودم بیخیال شوم، ایندفعه با حرکات دست و پا به او اشاره میدادم...کم کم این حرکات بقدری شدید شد که انگار وسط مطب دارم یزله می اندازم ، هیچی دیگه دکتر مجبور شد مرا بپذیرد، با ترش خندی مرا به مطب دعوت کرد ومن پیروز مندانه در حالیکه با زبان بی زبانی به حضار میگفتم ببینید دکتر دوست منه ..وارد مطب شدم.
_سلام دکتر
_علیکم السلام سید خوبی ، خیره انشالله
_والله جنان از دیشب تب ولرز داره 
دکتر شروع به معاینه دخترم کرد جنان از گوشی دکتر وحشت میکرد وباجیغ وداد مطب را گذاشت روی سرش
دکتر برای اینکه جنان را آرام کند ظرفی کریستال که حاوی شکلات بود را از کشو در آورد ویکدانه به دخترم داد منم بدون تعارف یک مشت از اون شکلاتها را برداشتم ، دکتر مشغول نوشتن نسخه بود ولی احتمال بسیار زیاد مرا در حین برداشتن شکلات دید چون حس کردم کمی اخم کرد.
نسخه بدست راهی داروخانه شدم از جمله داروها یک عدد سرم ۵۰۰سی سی قندی نمکی بود که دکتر داروساز گفت آقا این این قلم را ندارم منم با صدای بلند گفتم چی سرم ندارین 
مردی دشاشه پوش که انصافا آدم باوقاری بود نزدیکم آمد و گفت عمی رجاء خلی عندک عفت کلام(یعنی خواهشاً عفت کلام داشته باش)من هم تازه متوجه منظورش شدم ، از خجالت سرخ شدم و برای اینکه گندی که زدم را سامان بدهم به داروساز گفتم ببخشید یعنی تغذیه ندارید؟ ایندفعه دکتر داروخانه با تعجب گفت اقاجان مگه من فست فودی دارم ، سرم را بسمت آن مرد با وقار کردم و دوباره به دکتر داروساز ، بیاد جمله قصار شکسپیر علیه الرحمه افتادم که می‌گفت :سرم یا تغذیه مسئله این است.
به داروخانه بعدی رفتم اینبار ، گفتند که فقط سرم ۱۰۰۰سی سی دارند اما توضیح دادند که میشود نصف آنرا تزریق کرد یعنی پانصد سی سی.
با خودم حساب کتاب کردم گفتم هزینه تزریقات یکعد سرم ودو عدد آمپول میشود پنجاه هزار تومان ،خداییش از یارانه یکماه هم بیشتره ،لذا تصمیم گرفتم به درمانگاه شیبان بروم لااقل اونجا دولتیه وارزانتر حساب میکنند
به درمانگاه رسیدم ، جلوی پذیرش مردم از سروکول هم بالا می‌رفتند فردی که ظاهراً ارباب رجوع بود در حالیکه از بقیه فاصله گرفته بود، داد میزد: آقایون ،خانمها لطفاً فاصله اجتماعی را رعایت کنید، اما انگار نه انگار ...صحنه دقیقا عین بازی راگبی(فوتبال آمریکایی) بود، از کنار جمعیت گذشتم وبه سمت اتاق تزریقات رفتم تا وارد اتاق تزریقات شدم مسئول تزریقات با صدای بلندی فریاد زد بیشعووور دست و پا چولفتی ... گفتم آقای محترم مودب باش گفت آقا با شما نبودم با این احمق (اشاره به تلویزیون)هستم تک به تک با دروازبان گل نکرد!!!

ادامه دارد
comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
comment
comment
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۴/۰۴
comment
0
0
comment جالب بید
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار