شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۹۱۵۹
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۱
شوشان - عبدالرحیم سوار نژاد :
دوباره ریزگردها آمده اند ، درب اطاقها را که ببندیم از پنجره می آیند، هیچ زبانی حالیش نمی شود ، رحم هم ندارد ، برایش مهم نیست کسی بیمار است و مشکل تنفسی دارد و یا کودکان جسم نحیف و ظریف آنها تاب مقاومت ندارد آنها می آیند و کار خودشان را می کنند . یکبار که طاقتم طاق شده بود از فرط مشکل تنفسی در بیمارستان بستری شده بودم که به ناگاه شبانه به طور مخفی به سراغم آمد و با خنده ای از سر تبختر حالم را پرسید !
 به او گفتم تو حالی برایم نگذاشته ای و التماس کردم که دست از سرما بر دارد و قهقهه می خندید و گفت : وقتی شما دنبال نفت هستید و با خشک کردن تالابها شروع به حفاری می کنید و نیزارها را از بین می برید و مسیر مرا هموار می سازید تا بیایم و از مهمان نوازی تان خوشم می آید ! 
به او گفتم : مرد ناحسابی مشکل تالاب ها از وقوع پدیده خشکسالی همراه با کاهش رطوبت نسبی محیط و کاهش قابل توجه بارندگي طي سالهاي اخيربوجود آمده است
 با تشر جواب داد :  چرا برای مقابله با من ،  بيابان زدايي را توسعه نمی دهید ؟  چرا درخت نمی کارید ؟  كاهش سطح آب تالاب‌هاي استان به دليل کم بارشی نیست بلکه فعاليت‌هاي سد سازی و حفر تونل در بالادست بدون توجه به ميزان حق آبه تالاب ها و تخريب گسترده آنها ،اولویت بخشی به فعالیت اقتصادی در بی توجهی به محیط زیست مرا تشویق به آمدن نموده است و محیط زیست تان را تا آنجا که دلم بخواهد تهدید می کنم تا یاد بگیرید به طبیعت احترام بگذارید ، قطعا من مولود رفتار و اقدامات انسانی هستم  ! کمی به ریزگرد نگاه کردم و دیدم خیلی معلومات دارد و به سادگی حریفش نمی شوم ! 
عصبانی شدم و به او گفتم: تو اجنبی هستی و نمی خواهی ما پیشرفت کنیم خندید و گفت : اتفاقا من خودی هستم و همان خاکی هستم که وقتی بی عرضه ها نمی توانستند کاری را انجام دهند والدین آنها مرا بر سرشان می ریختند !
 به او گفتم : ما بزرگتر از تو را سر جایش نشاندیم تو که عددی نیستی ! گفت : فعلا که تو را در بیمارستان بستری کرده ام تا قیافه نگیری و در جماعت نروی و اغراق کنی و چه کنم و  چه می کنم سر دهی فعلا بای بای من رفتم گشتی بزنم در شهر و کنار ساحل ، توهم بخواب  روی همین تخت تا بعد .
 مجبور شدم به او التماس کنم که ای ریزگرد جان؛ قربانت بروم از من گذشت به بچه ها رحم کن تو را خدا کوتاه بیا ،بله ؛درست میگی من بی عرضه هستم و هرچه می خواهی خاک بر سرم بریز ولی بر سر بچه ها نریز آن طفلان معصوم گناهی ندارند که تاوان بی عرضگی مرا بدهند  بزار بزرگ بشن تا بعد ! نیشخندی زد و گفت : آها بزارم بزرگ بشن تا دمار از روزگارم دربیارند ؟ تا دمار از روزگارتان در نیارم دست برنمی دارم ، دست تان درد نکنه که تونل می زنید  که چاه می زنید که درختها را قطع می کنید که سرانه فضای سبز را کم می کنید و نسل مرا زیاد می کنید و می توانیم زاد و ولد کنیم .
 از فرط وراجی ها و شاخ و شانه کشیدن هایش پرستار متوجه شد  و سریع کپسول اکسیژن را بازکرد وماسک را به شیلنگش وصل نمود و جلوی دهانم گذاشت تا بتوانم نفس بکشم تا این وضعیت را دید فرار کرد و رفت به طرف ساحل تا روی صندلی های کنار چمن بنشیند مبادا جوانی بتواند جای او را روی صندلی ها بگیرد . اصلا این ریزگرد وجدان نداشت و زبان آدمیزاد حالیش نمی شد فقط باید آب را باز کرد تا او را آب ببرد و گورش را گم کند خیلی پررو بود واقعا پر رو تر از ریزگرد ندیدم که در همه کارها که ما انجام می دهیم دخالت می کند و با کمال پرروئی درمورد اقدامات ما اظهار نظر هم می کند ! ای ریزگرد ؛ خاک بر سر خودت ، زبان نفهم. بی عرضه هم خودتی . بزار از بیمارستان مرخص بشم حسابت را می رسم . من به خاطر بچه ها به تو التماس کردم رو دار شدی ؟ چون رفته این حرفا را می زنم ، 
ولی خودمونیم  ، راست می گفت نمی دونست هر راستی را نباید گفت .
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار