شوشان - طنز نگاره ای به قلم حسن خیاطان :
اشاره:
در فضای مجازی و رسانه ای در روز سه شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۱ ،طنز گزنده و تلخی از محمد شریفی، تحت عنوان: *از شدت گرما برشته و بریان شدیم* که در آن نوشتار از بیداد روز سه شنبه به عنوان خرماپزانِ یک هزار و چهارصد یکِ زغالی در خوزستان یاد کرده است.آنچه در پی می آید نقبی است بر آن نوشتار...
در پایان متن محمد شریفی آورده شده است.تا خواننده سردرگم نگردد.
*سلام نفسم*
شنیدم که در طنزیمات دیروزت به کنایت ، متولیان ولایتِ عزراییل را بغایت به قلمِ شکایت نواخته ای و توپِ تشرِ بنی خوز را به حوالی میدان والی انداخته ای و در بند بندِ نیشکرِ کلامت به حبه حبه تلخیّات کارنامه خوزستان سواران پرداخته ای.
نفسم
بدان و دوچندان تامل کن که امیرالحاج (رضی الخلق عنه) نه به خود به خوزستان آمد ؛ نه به خود به بغل خدا در سرزمین وحی شتافت که هر چه کرد و نکرد در شمار *کَرد الله* است و بی شک اسرار بغل را نه من دانم که حسنم نه تو دانی که نفسِ حسنی.
اما بعد
برخی امیران و والیان و خالیان که در ظاهر مناره های جنبانند و دن کیشوتان عمارت سلطانند در باطن غریقان استخر ایمانند و مناصب و مواهب و مکاسبِ قدرت در نگاهشان چون دنبلان بی خاصیت قواطر شیطانند
اینکه می بینی خورشید در خوزستان گردن کلفت تر تیغ می کشد و بجای انکه بتابد ناسزا میگویدمان آزمون الهی است تا به ما بیاموزد آخر الدوا الفحش و هرکس نمیتواند فعلا با فحشی خود را راضی کند تا استان به روزهای خوشش برسد بهتر است زیر ظل ذلیل کننده آفتاب *هرّاق* شود .
اینکه می بینی کارونِ خُلد آشیان و کرخه جنت مکان روز به روز لاغرتر میشوند و چاه ها و چشمه ها و سراب ها کور میشود خواست الهی است تا سیل نانجیبِ و وحشی زمستان تنها گاومیش شیرافشان بیوه زنی را که جز شیرش ممرّی ندارد با خود نبرد و هرکس نمیتواند صبور باشد تا گاونر خوزستان بزاید بهتر است خودش برود عیسایی برای زنده کردن آرزوهایش بزاید
اینکه می بینی فاضلاب ها در اهواز با دریچه های دزدیده خود کاسوره میزنند و خرموش هایِ کیفورِ دُمجُنبان در دستگاه ابوعطا *یا ویلی یا ویلی ، شهردار دوسِت دارم خیلی* میخوانند آزمون الهی است تا به همه ما گوشزد کند هرکس نمیتواند در تشگاه شعب ابیطالب زندگی کند و یاریگر خلیفه الخلیفه باشد تا استان به روزهای خوشش برسد بهتر است بگذارد برود انجا که کارون و کرخه و... رفت.
اینکه می بینی تا آسمان سرفه می کند ؛ تا زمین سینه پهلو می کند ؛ تا آفتاب رم می کند ؛ تا سیم های برق به نفس نفس می افتند خوزستان تعطیل میشود نه از بابت ناتوانی در از مدار خارج کردن بیت کوین و عجز از تولید و بالانس برق است
که این خوزستان باید تنوری تفتیده باشد تا حرارت لازم جهت پختن نطفه ققنوس نو فراهم شود و ایضا انبساط لازم جهت تعویض شفت ققنوس مهیا شود بنابراین گرما خواست خداست چون گرانی و لولشک شدن آسفالت و ما باید صبور باشیم که الصبر مفتاح الفرج
*نفسم*
خدا از آسمان استراتژیک ولایت ما می گذشت تا برود سهم بندگی و جسارت نواندیشی ولایت کفار را بپردازد که نگاهش ناخدا آگاه به خرابه عظیم متروپل افتاد چشم هایش را مالید و و دوباره مالید و هزار عبدالیاغی دید که پیمبر گونه و مومنانه دوش بر دوش با رعایت استحبابات و استصوابات مشغول لمباندن امفطحی کوه پیکر به نام خوزستانند.
در آن شرایط خدا صلاح ندانست از قدرت بی نظیر کُن فیکونش استفاده کند چرا که به دست آوردن قسمتِ مفت بندگان را کفور می کند پس حق تعالی بر آن شد تا صادقانه بوفِ باممان را ققنوس کند و او را به قاف مکه دعوت کرد تا ۳۰ روزه ۴۰ واحد سیمرغولوژی پاس کند.
نفسم
به ضرس قاطع طواف خانه خدا شفت مدیریت هر مدیری را تعویض میکند و از او معماری خبره می سازد که بی خشت و گل و آهن دیوار چین کند و اهواز را عجیبه هشتم جهان نماید پس یقین دان بزودی شاهد خواهیم بود که این حاجی ویژه به لطف دوپینگ معنوی ناجی ویژه خوزستان میشود و بیکاری ، امارت پخمگان ، پدر خواندگی طناطله ، تبعیض ، تملق ، قلم به مزدی ، ناشهرداری، نانمایندگی،نابیتی ،ناشورایی گوش خواری سگان ولگرد ، سنت سهم خواری نفت و فولاد و لوله و پتروشیمی و خشک شدن هور و خودکشی دسته جمعی گاومیش ها وآب دزدی را بر خواهد چید
من از هم اکنون در افق سراب صفی ۵ میلیون نفری را میبینم که کمر به *یشکر المخلوق* سفت کرده اند با منادیل
زیاده تر هم عرض هست
خیاطان
از شدت گرما بریان شدیم ....
*نوشتار طنزی به قلم محمد شریفی*
امروز، (سهشنبه ۲۸تیر۱۴۰۱)، خورشید عالمتاب با شدت و حدت با صدها قبضه آتشبار تمام گدازه های سوزانش را به طرف خوزستان نشانه گرفت، دمای هوا از مرز ۵۰ و اندی عبور کرده و با شیب ملایم علی برکت الله همچنان دارد بالا می رود. خدا بده برکت، چشم حاسدان و بدخواهان، خصوصا استکبار جهانی کور...آقا چنان خرما پزانی راه افتاده که از خوشی زیادی داریم غش می کنیم .بازهم دم حضرت والی و جناب بیگلر بیگی گرم که وقوع قبل از حادثه کردند و تمامی ادارات اعم از کارآمد و ناکارآمد را در سراسر خوزستان تعطیل کردند تا برق کفاف روشن کردن کولرهای مردم تپیده و چپیده در خانه ها را بدهد. برایتان از معابر و شوارع بگویم، آسفالت خیابان ها مثل دوغ و دوشاب و ارده و سیلون حسابی شل شدند، انگشت بزنید به آسفالت خیابانها ،قیر مثل عسل خوانسار می چسبه به انگشتات و حی کش میاره، اما حیف که نمیشه لیسش بزنی ،باور کنید اگر چند راس چلپاسه را با میخ طویله در یکی از خیابانها میخکوب بکنیم ، سه سوته بریان و شاید هم جزقاله بشوند. رطوبت و شرجی هم قوز بالاقوز شده،فشار برق هم زیاده تعریفی نیست، شهر ساکت و آرام و خیابان ها خلوت. حال ما خیلی خوب است. خصوصا بابت حجم عظیم تعطیلات، در هفته ۲ تا ۳ روز به برکت ریزگردها تعطیل یا نیمه تعطیل می شویم، یک تا ۲ روز هم به برکت گرمای بالای ۵۰ درجه، زمستانها هم وضع به همین منوال است. ریزگردها که در همه فصول شرف حضور دارند و قدمشان همیشه روی چشممان جا دارند. زمستان گرما کم می شود اما در عوض از خیابان ها و معابر چشمه های فاضلاب می جوشند و چنان فورانی می کنند و ما هم کلی کیف می کنیم چون ادارات تعطیل می شوند. اگر سیل نیاید ما خیلی ناراحت می شویم، سیل خیلی خوب است. چون باعث تعطیلی ادارات می شود.
راستی تا یادم نرفت، به والی به حج رفته عرض تبریک بگویم،
از جناب میرزا مهدی خان دهکردی آجودان ویژه درخواست و تمنا دارم که به نیابت از این بنده بی نوا مراتب تبریک اعیاد اضحی و غدیر و قبولی طاعات و عبادات در سفر بیت الله را به جناب والی ابلاغ بفرمایند.
زیاده عرضی نیست
محمد شریفی