شوشان - مهری کیانوش راد :
بسیار حقایق پشت پرده ، چهره نهان کرده اند.
بسیار پنهان ها که چون چهره نشان دهند ، با ادراک آدمی فرسنگ ها فاصله دارند.
آیا راه فقط به کمک دلیل و پیر ، چهره نشان می دهد ؟
آیا بی خضر ، در ظلمات زندگی گم خواهیم شد و روشنای راه بر ما ، حرام خواهد گشت؟
دنبا پر از همهمه ی آشنایانی است ، که چون نزدیک می شوند، بیگانه تر از آن ها نمی بابی.
دنیا پر از بیگانگانی است ، که چون نزدیک می شوند ، دوست تر از آن ها نمی یابی.
دنیا پر از عجایب شگفت است و آدمی کاوشگری که زندگیش ، کشف حقایق است .
این راه دشوار را با یار طی کنیم یا بی یار؟
مولانا می گوید :
پیر را بگزین که بی پیر این سفر/
هست بس پر آفت و خوف و خطر
مولانا مشفقانه از مسافری که تجربه ی سفر به راه های ناشناخته را ندارد ، می خواهد با پیر و دلیل راه
همراه باشد ، تا راه را از او بیاموزد ، تا راه را گم نکند.
زندگی مولانا سرشار از این تجارب است ، گاه برهان الدین ترمذی ، گاه صلاح الدین فریدون قونوی معروف به صلاح الدین زرکوب ، گاه شمس تبریزی ، گاه زرکوب ، گاه حسام الدین چلپی .
اما بی یار سفر کردن ، مسافر راه های ناشناخته شدن ، هیچگاه بی رهرو نیست.
مسافران این راه اندک ، قهرمانانی بی بدیل هستند .
تجربه ی خطر می کنند و از شکست هراسی به دل ندارند و روزی با مقصد خویش روبرو خواهند شد ، و گاه راه و رفتن مقصد همیشگی آنان است.
مولانا بعد از توصیه به داشتن پیر و دلیل راه در دفتر اول مثنوی ، به حدیثی از پیامبر (ص) استناد
می کنند.
مولانا استاد دخل و تصرف در منابع تاریخی و گاه احادیث است. از تاریخ، روایات ، داستان ها به عنوان مواد خام استفاده کرده و به کمک ذوق خود، به عنوان رسانه ای برای اندیشه های خود به مخاطب استفاده می کند.
شاید داستان"موسی و شبان" ، از معدود داستان هایی باشد که ابداع خود مولاناست.
گاه تغییری کوچک در ساختار یک واقعیت تاریخی ، باعث منازعات بسیار می شود.
در کتاب معراج نامه ی ابن سینا ص ۹۴ ، روایتی ذکر شده است ، که :
یا علی اذا رایت الناس یقربون الی خالقهم بانواع البر تقرب الیه بانواع العقل تسبقهم .
ای علی چون مردمان در کثرت عبادت رنج می برند ، تو در ادراک معقولات رنج بر ، تا بر همه سبقت گیری.
همین روایت از زبان ابراهیم ابرقویی ، در ص۱۳۴ ،۱۳۳این گونه آمده است:
" یا علی اذا رایت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع البر تقرب الیه بانواع العقل .
ای علی چون مردم در کثرت عبادت رنج برند ، تو در ادراک معقولات مجتهد شو تا بر همه سایق شوی .
علی علیه السلام لاجرم چون این سخن پیامبر (ص) را به گوش جان شنید، به حسب استعداد اجتهاد نمود ، تا به دیده ی بصیرت مدرک اسرار گشت و حقایق اشیا را دریافت و تمام معقولات را ادراک کرد و گفت : لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا .
و به حقیقت هیچ سعادت آدمی را زیاده از ادراک معقولات نیست."
دیگران با تفاوت های اندکی به همین صورت ، روایت را نقل کرده اند .
مولانا در مثنوی از این روایت استفاده کرده است ، اما با تغییری به ظاهر جزئی، که ساختار کلی معنا را تغییر می دهد.
مولانا عقل در روایت را عاقل در نظر گرفته و باعث دور شدن از معنای روایت و اثبات نظریه مولانا و دیگر عرفا می شود .
گفت پیغمبر علی را کای علی
شیر حقی پهلوانی پر دلی.
لیک بر شیری مکن هم اعتمید
اندر آور سایه ی نخل امید
تو تقرب جو به عقل و سر خویش
نی چو ایشان بر کمال و بر خویش
دنباله ی ابیات نظر مولاناست و ارتباطی به روایت ندارد.
اندر آ در سایه ی آن عاقلی
کش نداند برد از ره ناقلی
تو برو در سایه ی عاقل گریز
تا رهی ز آن دشمن پنهان ستیز
چون گرفتی پیر ، هین تسلیم شو
همچو موسی زیر حکم خضر رو
یار باید ، راه را تنها مرو
از سر خود اندرین صحرا مرو
مناقشه براین است ، که به نظر مولانا پیری که باید علی علیه السلام از آن تبعیت کند ، چه کسی است ؟
باید به صراحت گفت :
ابیات مولانا با دستور پیامبر (ص) به علی علیه السلام ، هیچ گونه ارتباط منطقی ندارد.
در ابیات مولانا، عاقل به جای عقل نشسته و از ساختار معنایی روایت بسیار دور است.
به همین دلیل ، سخنی که تطابق با روایت ندارد ، قابل قبول نیست .
ابیات مولانا دقیقا تفسیر دیدگاه او است ، که:
پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست بس پر آفت و خوف و خطر
هر که او بی مرشدی در راه شد
او ز غولان گمره و در چاه شد.
این ابیات یاد آور سخن حافظ شیرازی است ، که :
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گم راهی .