شوشان : عبدالرحمن نیک سرشت :
با بالا رفتن تب اپوزیسیون گری، شوربختانه جامعه ادبی کشور نیز بشدت دستخوش سیاست زدگی شده به گونه ای که امروز شعر را به عنوان هنر ارتباط و وصلت از ریل اصلی خود خارج و تهی از کارکردهای اصلی اش نمودند.
البته، اشتباه نکنیم شعر می تواند در بیان فلسفه، منطق، سیاست و تدبیر منزل فعال باشد اما، همانگونه که تمام شاعران بزرگ در سبک های ادبی کلاسیک خود این بیان ها را داشتند ولی هدف همه ی آن بزرگواران، تعلیم، تعلم و بالا بردن سطح شعور اجتماعی بوده و به هیچوجه به مانند بعضی از ادیبان امروزی، شعر را ابزار تنفر پراکنی و یا تحریک مردم به شورش و خشونت برای حل مشکلات بی حد وحصر اجتماعی قرار نمی دادند. بلکه بیشترین اشعار دوره ی کلاسیک در باب نصیحت الملوک و تنظیم رفتار اجتماعی با لحنی فاخر و نیز سویه های حسامیزی های تغزلی سروده می شدند و آن بزرگواران به کارکرد مثبت اثر هنری خود در محکم سازی پیوندهای اجتماعی و ایجاد وصلت های جدید در بین آحاد جامعه مبادرت می ورزیدند.
به هرحال ادیبان عزیز باید توجه داشته باشند که کارکردهای محصولات هنری بصورت بسیار نرم، بعنوان اعمال حاکمیت فرهنگی در کشور ثمراتش از اتوریته ی دولتی در ایجاد نظم، آرامش نیل بر توسعه پایدار در همه ی زمینه ها بالاخص در بسط پروسه ی ملت سازی افزون تر است و پیوسته تجربه نشان داده است وقتی شعر رادیکال و سیاست زده عرضه می گردد بطور خودکار در جامعه تنفر پراکنی، واگرایی و حتی تجزیه طلبی اوج می گیرند.
الغرض، وقتی عده ای از دوستداران یکی از شاعران مطرح معاصر او را غلوآمیز بعنوان شاعر ملی معرفی کردند خود آن شاعر، این معنا را باور نداشت و شاید یک دلیلش این بوده که یک شاعر ملی هرگز خارج از کارکردهای اصلی شعر در دیگر مسایل حاشیه ای ورود نمی کند.