شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۹۳۵۷
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۲:۴۰
ما کودکان همیشه ی تاریخ
شوشان - مهری کیانوش راد :
خبر این بود :
تصویر سوسیس به جای پروکسیما قنطورس ، نزدیک ترین ستاره به خورشید.
ظاهرا خنده دار است ، اما اگر خنده ای باشد ، تلخ و گزنده است. 
باور کنید، ما کودکان همیشه ی تاریخ هستیم.
هنوز دوران بلوغ  نرسیده است.
کودکانه دوست داریم ، زنگ در خانه ی دیگران را به صدا درآوریم ، شیشه ی همسایه را بشکنیم از دور نگاه کنیم و بخندیم.
هنوز مانند کودکان ، دروغ های شاخدار را می پذیریم ، با این که می دانیم درست نیستند ، اما با شنیدن آنها رخوت ملایمی را تجربه می کنیم.
گاهی با این که ادعای دوستی حقیقت را داریم ، از شنیدن حقیقت، وحشت زده پا به فرار می گذاریم.
البته نگرانی به خود راه ندهید، 
زندگی کودکانه قلمرو وسیعی دارد، دانشمند و افراد معمولی را دربرمی گیرد.
گاهی در جامعه  معدود  افرادی به بلوغ می رسند و تصور می کنیم، در این بلوغ همگی سهیم هستیم، اما واقعیت این است که ما ، مردم ، اکثریت ما مردم ، فقط مصرف کننده ی دانش هستیم . 
شگفتی انسان در این است که با وجود مصرف کننده بودن گاه ، دچار توهم و خودبزرگ بینی می شود .
و پیشرفت ها را از خود می داند .
گاه بزرگان تلنگری بر جهل ما می زنند،  شاید به هوش آمده، از غرور کاذب خود دست برداریم. 
به سه نمونه از کودک آزمایی اشاره می شود .

الف : مورد اول ، سال ۲۰۲۲ میلادی مطابق با سال ۱۴۰۱ شمسی  
در ۹ مرداد ۱۴۰۱  دانشمند فرانسوی ، اتین کلاین 
در توتیتر خود ، تصویری را به اشتراک گذاشته و نوشت : 
" تصویر پروکسیما قنطورس،  نزدیک ترین ستاره به خورشید با فاصله ی 4.2 سال نوری از ما فاصله دارد  .
این تصویر با این جزئیات توسط
" تلسکوپ جیمز وب " گرفته شده است. "

این پیام به سرعت در حدود ۲۰۰۰۰لایک داشت که باعث حیرت اتین کلاین شد. 
بعد از مدتی این دانشمند اعلام می کند : 
این تصویر مربوط به نوعی کالباس اسپانیایی به نام " چوریزو" است و انجام این آزمایش برای سنجش 
هوشیاری مردم بوده است.
نتیجه : 
مردم کودکانه باور کردند و دانشمند ۶۰ ساله که کودکانه ،  شیشه خانه ی ذهن مردم را شکسته بود ، به خود آمد و برای توجیه خطای خود  اعلام کرد: 
" مردم باید هوشیار باشند ، قصدم از این حقه ی کوچک،  این بوده که مردم هوشیار باشند ، هنگام برخورد با اطلاعات کیهانی دقیق باشند."
آیا اتین کلان ۶۰ ساله می داند ، با بازی کودکانه ی خود، چه ضربه ی مهلکی بر اعتماد مردم وارد کرده است؟ 

ب : مورد دوم ، مربوط به سال ۱۹۹۶ 
در نشریه social text ، از آقایان آلن سوکال و ژان برک مونت ، مقاله ای به نام " گذر از مرزها، به سوی هرمنوتیک دگرسانی کننده ی گرانش کوانتومی"  به چاپ رسید. 
در این مقاله ی به ظاهر علمی،  با تیتری پر طمطراق و دهان پرکن،  از جملات بزرگان  بسیاری مانند : ژاک لکان ، ژاک دریدا ، میشل سزر و ... استفاده شده است . 
این مقاله در اندک زمانی مورد توجه دانشمندان واقع شد .
هیچ کس متوجه ی بی معنایی مفاهیم نشد. 
بر آن نقد نوشته و مورد تقدیر قرار گرفت.

اما مدتی بعد آلن سوکال اعتراف کرد.
اعتراف سوکال در ص ۲۸۴   کتاب" یاوه های مد روز" ، خواندنی است : 
" دریغ که حقیقت ماجرا آشکار شد ، مقاله ی من " گذر از مرزها به سوی هرمنوتیک دگرسانی کننده ی گرانش کوانتومی " یک هجویه است .
مقاله ی من مانند نوشته هایی که هجو می کنند ، و نمونه های فراوان آن در فهرست ارجاع های مقاله یافت می شود - معجون حقیقت و نیمه حقیقت و ربع حقیقت و کذب و نتیجه گیری نادرست و نیز جمله هایی که ساختار دستوری درست دارند، اما حامل هیچ معنایی نیستند." 
ظاهرا بازی کودکانه ی خود با مردم را ، واکنش به پست مدرن گرایی در جامعه اعلام کرد.
باز هم ، شیطنت کودکانه ی  دانایان،  باور  کودکانه و زود باور مردم را نشانه گرفت .

مهم ترین پرسش این است : 
۱- تا به حال چند بار فریب سخنانی با لعاب دانش دانشمندان را خورده ایم ؟ 
۲- از نظر اخلاقی چه پاسخی به این رویکردهای کودکانه وجود دارد؟ 
۳- چند بار خودمان ، بزرگ کودکان را با این حیله ها  فریب داده ایم ؟  
باید اقرار کرد : 
ماجرای سوکال ، شمشیر دوسویه ای بود، 
رو به شنونده دارد و دقت شنونده را طلب می کن یک طرف آن به سوی گوینده ، که چه بگوید ، چگونه بنویسد که قابل فهم مخاطب خود باشد و اصلا آیا مخاطب حق فهم دارد؟
سوی دیگر ، رو به شنونده داشت و دقت شنونده را طلب می کرد ، که برای رد و اثبات هر سخنی ،  باید به مفهوم در کلام دست یافت. 
وقتی این  بازی های کودکانه در اقلیم دانش اتفاق می افتد ، بازی های فریب کارانه ی مردم در سطح جهانی و در امور فرهنگی ، سیاسی ، اعتقادی ، شبکه ی وسیع تری را به خود اختصاص خواهد داد.

این بازی اختصاص به دیروز و امروز ندارد.

در عصر رسانه ای امروز ، گاه به سرعت متوجه ی این بازی های کریه می شویم،  گاه قرن ها باید بگذرد تا هوشیاری بعد از مستی به سراغ ما بیاید. 
قرن ها باید بگذرد ، تا گالیله ای به دفاع از کپرنیک ها  قیام کند ، تا بازی های کودکانه ارسطو و هیئت  بطلمیوس را در بازی های  کیهانی به تصویر بکشاند، 
اما افسوس باز گرفتار بازی کودکانه ی کودکان خودسر زمانه  خود می شود و به ناچار حقیقت را کتمان می شود. 
شرمسار از روح حقیقت اعلام می کند : 
" من گالیله یو گالیله یی ، استاد ریاضیات و فیزیک در فلورانس ، از همه ی تعالیم خود در باره ی اینکه "خورشید مرکز جهانست و از جای خود نمی جنبد و زمین مرکز جهان نیست و می جنبد ، توبه می کنم.
من از سر صدق و با ایمانی که از شائبه ی ریا مبراست ، همه ی این خطاها و عقاید کفرآمیز و نیز هرگونه خطا و عقیده ی دیگری را که مخالف آیین کلیسای مقدس باشد ، طرد و لعن می کنم و به دور می افکنم." 
و بعدها با صداقت اعلام می کند: 
اعتراف به دلیل ترس از شکنجه ی جسمانی بوده است.
به دهی در فلورانس پناه می برد تا به دور از مزاحمت شیطنت های کودکانه تا زمان مرگ،  تحت نظر کلیسا به کار علمی خود ادامه دهد.
زیرا گالیله به عقل انسان اعتماد داشت و باور داشت که روزی انسان به درستی اعتقاد او پی خواهد برد.
ر.ک به نمایشنامه ی گالیله،  برتولت برشت

در پایان باید گفت : 
آیا روزی می رسد که بلوغ انسان را شاهد باشیم،
عقل و ره آوردهای عقلی انسان  را فدای شیطنت کودکانه ی خود نکنیم؟ 

برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به : 
۱- یاوه های مد روز ، آلن سوکال، ژان برک مونت ، ترجمه جلال حسینی 
۲- اخلاق و یاوه های مد روز، مهری کیانوش راد
۳: نمایشنامه ی گالیله ، برتولت برشت
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار