شوشان - دکتر فاضل خمیسی :
آموزش و پرورش چه زمانی میخواهد از چنبره ی کاغذ و بخشنامه های غیرضرور و دستورات منقضی شده از قرن ۱۹ دست بکشد!؟
برای معلّم نمونه شدن باید یک خروار کاغذ و نامه ومدرک که غالباً تنها بر کمّیت اشاره می کندداشت، و هر که مکتوباتش بیشتر، قلّه ی بزرگداشت و تقدیر نزدیکتر!
چه بسیار معلمان خلاق ومبتکر و تاثیر گذاری که پرونده های آنان مملو از تذکر و ابراز تاسف! و چه بیشمار افرادی که نبض ناکارمدی سیستم را دانسته و تنها فکر و ذکرشان جمع آوری تقدیر و دوره های شبهه انگیز و بی خاصیت ضمن خدمت و .. است تا سربزنگاه آنها را ارائه و روز به روز دستگاه آموزش و پرورش را در ورطه ی تظاهر و ظاهر سازی غوطه ور نمایند .
حالا هم بارگذاری مدارک جهت رتبه بندی معلمان ...
قانونی که باید سالها پیش عملیاتی و چه بسا اجرای مؤخر آن باعث آسیب های روانی و اقتصادی برای فرهنگیان شده اکنون با وقت کُشی به بهانه ی ارائه مدارک مستند ، نگرانی دیگری بر مشکلات معلمان افزوده است.
بدلیل وسعت و اهمیت و انتظام بخشی به رفتارهای شغلی، تقریباً بعد از سازمانهای نظامی ، نظام تعلیم و تربیت،
بوروکراسی ترین سیستم اداری هر کشور بشمار میآید و به این دلیل
پرونده های پرسنلی کارکنان این دو
فرانهاد دارای قطورترین پرونده ها میان سایر کارکنان دولتی و حاکمیتی است! خوشبختانه بعد از الکترونیکی شدن درج مشخصات و سوابق، میتوان با فشردن دکمه ای به تمام اطلاعات کارکنان دسترسی پیدا کرد!
اینکه از معلمان بخواهیم برای حداقل حق شان ( رتبه بندی) تمامی مدارک
مثبته ی خویش را از بدو استخدام تاکنون را گشته! پیدا! جمع آوری و آنها را بارگذاری کنند به جز دلیل چنبره ی کاغذ بازی و معطل کردن نباید هدفی مترتب باشد .. اما چی شد که این تیتر را انتخاب کردم:
«معلمانی در معرض تماشا»
برای موضوعی به کافی نت محل مراجعه کردم ، مردی میانسال با سه پوشه پُراز کاغذ قبل از من کنار متصدی ایستاده بود، گویا معلمی خسته از روزگاری بود که منتظر بود مدارکش بارگذاری و به گفته ی خودش بهانه را از دست حضرات بگیرد!
کافی نت ها اینروزها نمایشگر بزرگی را روی دیوار در معرض دید مشتری میگذارند تا او را در جریان کم کیف کار قرار دهند ..
مدارک آقامعلّم در حال بارگذاری و مشخصات و مدارک روی صفحه به نمایش درآمدند، دو نوجوان مشتری هم به صفحه ی نمایشگر خیره و شروع به مسخره بازی کردند!
بخاطر یک عمر کلاس داری معمولا معلمان شوخی یا تمسخر بچه ها را تشخیص میدهند ، صدای خنده و تکه انداختن بچه ها الان جدی تر میشد !
آقامعلّم ، یهویی فکر کرد کلاس درس است! با صورت برافروخته به سمت دونوجوان برگشت و فریادزد:
بسه دیگه ! مسخره نکنید! روزگار به قدر کافی مسخره ام کرده !
بعد از دادی که کشید ، مثل اینکه پشیمان شد ، رو به متصدی کافی نت کرد و آهسته گفت من فوق لیسانس فیزیک ۳۰ سال پیشم، اینهم از اصل مدرکم!
بعد شروع کرد به گشتن در پوشه ها...