امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ حسین دلیر:
تلخترین حقیقت عصر کنونی اطلاعات، «مرگ خبر» در رسانههای نوشتاری است. خبر بر مخاطب، هرچند آنی ولی تاثیری سطحی میگذارد. «خبر»، این روزها دمدستیترین کالای جامعهی اطلاعاتی است و برای مخاطب دیگر ارزشمندی گذشته را ندارد. مخاطب به کار خبرنگار بهعنوان کاری ویژه و مهم نمینگرد؛ خودش در دل رویدادها، تولید محتوا و خبر میکند؛ نشر داده و در جایگاه دروازهبان (گزینشگر)، خبر و محتوای دیگران را بازنشر میدهد. بر هم خوردن نظم عرضه و تقاضا در این دهکدهی کوچک ارتباطی، بارزترین ویژگی عصر کنونی اطلاعات است.
خبر و فعالیت خبرنگاری این روزها بیش از آنکه به سود مخاطب رفتار کند؛ دروازهی بازتاب رویدادهای مدیران و گزارشهای نهادی است. در دورهای که شهروندان، رویدادها را بهمثابه محتوا در فضای مجازی به اشتراک میگذارند؛ خواندن خبرهای سختِ مدیران جاذبهای ندارد!
در چنین وضعی، «خبرنگار» دیگر نمیتواند و نباید بر ایفای نقش انتقالدهنده پیام و خبر همچون سنت همیشگی این حرفه اصرار ورزد. چنین رویهای او را به ماشین انتقال گفتههای مسئولان تبدیل میکند. خط تولید گونهای ملالآور از محتوا که با «وی گفت» و «وی افزود» ممزوج میشود.
دیدگاههای نوین ارتباطی به کارایی «اخبار» بر بهبود مردمسالاری و حقوق بشر با تردید مینگرد. خبرنگاری امروز بهعنوان رایجترین کار رسانهای با همهی ضعفهای فنی در خبرنویسی؛ تنها به سود منابع خبری رسمی -مدیران و دارندگان قدرت- تمام میشود. اساساً خبر به محتوایی متکی به منبع رسمی تبدیل شده است. با شابلون همیشگی «هرم وارونه»! مگر مجالی دست دهد تا خبرنگار حوصله کرده و از «نرمخبر»، الگوی تازهای برای ارائه بسازد.
مخاطب و جامعه در انبوه خبرهای سخت و رسمی، کمترین سهم را داراست. غول «سایبر اسپیس» و پدیدهی «شهروند خبرنگار» بیدرنگ و پرتوان در کوشش برای غلبه بر خبرنگاران تنبل، روزنامهنگاران بدسلیقه و رسانههای معطل است. نبرد متعصبانه با پدیدهها و مفاهیم نوظهور ارتباطی بدون تغییر نگرشها و رویههای حرفهای، نمیتواند ضامن بقای روزنامهنگاری باشد. چنین نبردی بهویژه در رسانهنگاری بومی کاری ناشدنی و تلاشی بیهوده است.
در اقلیم روزنامهنگاری بومی کم نیستند کسانی که با لقبهای خود خوانده و برساخته خودشان، در جایگاهی غصبی نشستهاند. فراوانی اینهمه خبرنگار، پژوهشگر، روزنامهنگار، مطالبهگر، تحلیلگر، فعال اجتماعی، فعال سیاسی و... بیآنکه کوششی در راستای وظایف حرفهای از سوی ایشان صورت گیرد، وضع بد رسانههای محلی را گواهی میدهد.
شمار خبرنگارها -خبرنگارنماها- امروز بیش از هر زمان دیگری شده است. رویش قارچگونه جمعیت موصوف به خبرنگار، فعال فضای مجازی و مطالبهگر با توجه به مسئولیتهای حرفهای؛ باید به بهبود شاخصهایی چون عدالت، شفافیت و قانونمداری بینجامد. در زیستبوم ارتباطی؛ اگر رسانه و مخاطب هر دو به مسئولیتهای خویش عمل نمایند، میتوان به بهبود مردمسالاری و حقوق بشر و تحقق توسعهی اجتماعی-سیاسی امیدوارتر بود. نوشتن از این مفاهیم و انگارهها برای بسیاری افراد فعال در رسانه، نامفهوم و انتزاعی به شمار میروند. فقر دانش تخصصی و مطالعهی اندک؛ آنان را فرسنگها از چیستی حقیقی رسانه و ارتباطات دور کرده است.
دیری نیست شاهرگ «روزنامهنگاری سنتی» به تیغ «روزنامهنگاری جایگزین» زده شود و از بیملالی جان سپرد. چنین آیندهی نزدیکی، بدترین کابوس روزنامهنگاران حرفهای بهحساب میآید؛ روزگاری که مخاطبان بینیاز از روزنامهنگار و رسانهی حرفهای شوند. راهحل رستگاری روزنامهنگاری؛ مراجعه به «فرایندمداری» و دوریگزینی از «رویدادمحوری» است.
روزنامهنگاری اگرچه با مفهوم عام و تعریف سنتی، به خط پایان نزدیک شده اما مهارتهای آن میتواند بر کل جریان ارتباطات و گردش اطلاعات همچنان و برای سالهای آینده مؤثر باشد. خواه در ساحتی جز نشریه چاپی یا وبگاه خبری تعریف شود! با این همه آنچه از زوال زودهنگام روزنامهنگاری پیشگیری میکند، اهمیت دادن به «فرایندمداری» و عبور بیچون و چرا از «رویدادمداری» است.
دادهکاوی، دادهورزی و دادهپردازی سه مرحله فرایندمدار کردن محتوای رسانهها به شمار میروند. این به معنای دوریگزینی از اتکای صرف به خبرنویسیهای رایج است. بهتقریب میتوان هشدار داد همهی خبرنگاران خبرگزاریها و بیشتر فعالان رسانهای در مطبوعات محلی تمام انرژی و مهارتشان، مصروف «رویدادمداری» میشود. بیآنکه چنین رویکردی جامعه را بهسوی توسعه رهنمون سازد.
رسانهی نوگرا به تولید فرآورده مشغول است؛ همچون کارخانهای که عملکردش با کیفیت محصول آن سنجیده میشود نه وضعیت نیروی انسانی یا خط تولید! رسانه با سوژهیابی؛ پردازش داده و بهکارگیری مهارتهای تولید محتوا به شکلی صحیح، شفاف و عینی؛ باید فرآوردهای در اختیار مخاطب –مشتری- قرار دهد که نوآور و رقابتی باشد. و همهی مسئولیت مخاطب در این مرحله به داوری او از این فرآوردهی رسانهای مرتبط است. دریغا بسیاری رسانههای ما بدون سند و داده؛ اطلاعاتی ناقص به مخاطب میدهند. رنج پژوهش میدانی و کتابخانهای، تحلیل و پردازش داده و هزینهای که بر تحریریهها تحمیل میشود، امکان روزنامهنگاری فرایندمدار مبتنی بر دادهمحوری را از چنین رسانهای گرفته و صرفاً او را به روزنامهنگاری بر پایهی رویداد متکی میسازد.
دردهای فراوان خوزستان با تمرکز صرف بر خبرنگاری رویدادمدار نه درمان و نه تسکین مییابند. هرساله هزاران خبر از این استان منتشر میشود. بیآنکه بخواهم به نقد تکنیکهای خبرنویسی بپردازم بهواقع اینهمه خبر رویدادمدار چه اندازه توانسته به حال خوزستان پرچالش مفید باشد؟!
خبرنگاری و مقولهی «خبر» جایگاهی محفوظ و تکریم شده در روزنامهنگاری دارد؛ ولی خبر دیگر نمیتواند بهتنهایی رسانه را در عمل به مسئولیت اجتماعی یاری رساند. در روزگاری که مخاطب، مصرفکننده محتوا بود، «خبر» ارزشی بهمراتب بیشتر داشت. او امروز دیگر مصرفکننده نیست و خودش داعیهی تولید و نشر محتوا دارد. رسانههای نوظهور و جایگزین؛ روزنامهنگاری را از انحصار خبرنگاران و روزنامهنگاران حرفهای خارج ساختهاند. در این شرایط شهروندان –مخاطبان- هم عضوی از جامعهی تفسیری در رسانه بهحساب میآیند. بیآنکه هنجارها و ارزشهای حرفهای و اخلاقی یکسانی داشته باشند. اندیشهی راهبردی ایجاب میکند برای این مخاطب، محتوایی تولید کنیم که خود یا توان علمی و تخصصی؛ یا ابزار، بودجه و زمان لازم برای تولید این محتوا ندارد. همچون انواع محتوا در ژانر روزنامهنگاری پژوهشی و فرایندمدار!
مفهوم روزنامهنگاری پژوهشی (Investigative Journalism) در روزنامهنگاری بومی ما آنقدر بیگانه است که بسیاری از همکاران نیز شناخت کاملی از آن ندارند. زیستبوم فضای مجازی مشوق و مروج سطحینگری و پرهیز از پرداخت عمقی به جستارها میباشد. باور رایج بر این است که فضای مجازی حصارهای سنتی کنترل رسانهها و افکار عمومی را شکسته درحالیکه پیش کشیدن انبوهی از سوژهها بیآنکه اجازه دهیم مخاطب از لایههای پنهانیتر -زیرمتن و فرامتن- رویدادها آگاه شود؛ بهترین مصداق سانسور نرم و کنترل روشمند افکار عمومی محسوب میشود.
نقطهی مقابل چنین نگرشی؛ پرداختن به روزنامهنگاری پژوهشی است. گونهای دشوارتر که نیازمند هوش، پشتکار، شکیبایی و جسارت بیشتر است. این شیوه، نقطهی اوج روزنامهنگاری بهحساب میآید. به عبارتی روزنامهنگاری پژوهشی میتواند گونهای روزنامهنگاری عمقی، افشاگرانه و چالشی باشد.
به تعبیر توماس وایتساید (Thomas Whiteside) پدر روزنامهنگاری پژوهشی؛ «این نقش روزنامهنگاران پژوهشی است که برای محافظت از بیصدایان، مظلومان و مردمسالاری به افشای مافیای سیاسی اقدام کنند.»
با آنکه از منظر حرفهای هیچ تعریف قراردادی برای روزنامهنگاری پژوهشی وجود ندارد؛ ولی وفاداری به حقیقت، قانون، عدالت و اخلاق با تلاش برای دستیابی به واقعیت پنهان، گرانمایهترین ارکان آن به شمار میروند.
برخلاف آنکه عدهای روزنامهنگاری پژوهشی را گونهای مبارزه، پلیس مخفی و حتی سگ نگهبان میدانند که پیوسته باید به دنبال خرابکاران، تبهکاران و خطاکاران باشد، این سبک از روزنامهنگاری ماموریت و تعریفی فراتر از چنین برداشتهای سطحی دارد.
دکتر «محمدمهدی فرقانی» در کتاب «گزارشنویسی، چشم عقاب روزنامهنگاری» مینویسد: «روزنامهنگاری پژوهشی نوعی ژورنالیسم افشاگرانه و ناظر بر عملکردها، سوءاستفادهها، فسادها، سوء مدیریتها و انحرافها است. این سبک روزنامهنگاری در همه جای دنیا شرایط خاص خود را دارد. چرا که نوعی نگهداشتن آینه جلوی قدرتمندان است و طبیعی است که خوشایند آنها نیز نباشد.»
در جمعبندی کلی باید گفت؛ روزنامهنگاری پژوهشی چه بهصورت برخط و چه سنتی، ارتباط مستقیمی با حقوق بشر، آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی عقیده، آگاهسازی جامعه و دفاع از حقوق شهروندی در برابر تجاوز و ستمگریهای احتمالی دارد. پیشدرآمد روزنامهنگاری پژوهشی دوریگزینی از اغراق، افراط، تفریط و تحریف حقیقت است. روزنامهنگاری پژوهشی، کاری تبلیغاتی و ابزاری برای بزرگنمایی یا کوچکسازی نیست. این روزنامهنگاری در جستوجوی راستی و احیای شرافت و وجدان رسانه است.
در این سبک، روزنامهنگار پا به ورای پاراگرافهای خبری میگذارد. او به دنیای ناشناختههای پنهان و شناختههای خطرناک قدم میگذارد تا پرده از رازهای رویدادها بردارد.
از زمانی که سلسله گزارشهای «کارل برنشتاین» و «باب وودوارد» دربارهی رسوایی «واترگیت» در «واشنگتنپست» چاپ و منجر به کنارهگیری «ریچارد نیکسون» از ریاست جمهوری امریکا شد؛ روزنامهنگاران با قدرت روزنامهنگاری پژوهشی بهخوبی آشنا شدند. از آن زمان روزنامهنگاری پژوهشی یا افشاگرانه بهعنوان یک سبک روزنامهنگاری موردتوجه رسانهها و روزنامهنگارانی قرار گرفت که دغدغه و مسئولیتهای اجتماعی داشتند. در تعریف سبکشناسی روزنامهنگاری پژوهشی، روزنامهنگار بهجای بازتاب رویدادها در جستوجوی ماهیت و واقعیت پنهان در لابهلای آنها میگردد. میتوان گفت این سبک بیشتر بهعنوان یک شیوهی تأثیرگذار روزنامهنگاری در خدمت بهبود کیفیت زندگی مردم قرار دارد.
درحالیکه روزنامهنگاری پژوهشی به یکی از بخشهای جدی در دیگر کشورها تبدیل شده؛ در ایران بهخصوص در رسانههای بومی هیچ سهمی برای این گونهی روزنامهنگاری وجود ندارد! اگر بخواهیم واقعبینانه در تحلیل هزینه و فایده محتوای رسانهها درصدی قائل شویم، باید معترف بود کمتر از 10 درصد محتوای تولید شده، فرصت آنی یا آتی برای مخاطب فراهم میسازد. این درصد در انواع رسانههای محلی بهمراتب کمتر است. فراوانی خبرهای مسئولان و گزارشهای دولتی؛ رسانهها را در قوارهی بولتنهای اداری کرده است.
متاسفانه بسیاری روزنامهنگاران و خبرنگاران بومی ما، بیآنکه دغدغه اینگونهی روزنامهنگاری را داشته باشند تنها در جستوجوی رویدادهایی چون افتتاحیه، نشست خبری و همایش هستند. چشم و گوش ایشان به دست و دهان مدیران است که هر حرکت و گفتهی آنان را به «خبر» تبدیل کنند. هنگامیکه میبینیم خبر جایگاه گذشته خود را از دست داده؛ هنگامیکه جامعه و شهروندان از خبرها سودی حاصل نمیکنند بهتر است بهجای خبرنگاری رویدادمدار به روزنامهنگاری فرایندمدار با رویکرد پژوهشی مشغول شویم.
ماموریت روزنامهنگاری پژوهشی؛ برانداختن پرده و حجاب از حقایق پنهان و رسیدن به چراییها و چگونههاست. فعل رسانهای معطوف و معطل مانده به مدیر دولتی؛ نمیتواند در راستای کشف حقیقت و سودمند برای جامعه باشد. خبرنگاری که منتظر رویدادهای دولتی است، بیآنکه دلواپس جامعه باشد؛ بیشتر به بهبود وضع اقتصادی خویش میاندیشد. وانگهی انگیزهی روزنامهنگار واقعی، ارائه خدمت اجتماعی است.
روزنامهنگار کاوشگر؛ فردی جسور، ریسکپذیر، منظم، اخلاقمدار، شکیبا، دقیق، منصف، باوجدان، پیگیر و باپشتکار، قانونگرا، صادق، متعادل و بدون جهتگیری سیاسی است. برای پاسداری از حریم جامعه و جلوگیری از مرگ روزنامهنگاری؛ نیازمند شناخت، درک و تمرین فرایندمداری و روزنامهنگاری پژوهشی هستیم. روزنامهنگاران از دید حرفهای و اخلاقی مسئولاند تا ورای آنچه را بر عهده آنان گذارده شده را مورد بررسی قرار دهند. به عبارتی، روزنامهنگاران حرفهای پاسبانان آگاهی عمومی و دیدهبانان تیزبین جامعه به شمار میروند.
چیزهای بسیار با ارزشی وجود دارند که مخاطبان باید از آنها بیاطلاع باشند در عوض چیزهای بسیار کمارزشی تولید میشوند تا مردم گمان کنند همهچیز را میدانند! وظیفه کاوشگران رسانهای آن است که با ارائه واقعیتهای ورای رویدادها، چنین نظمی را برهم زده و به سلطهی هژمونیک رسانههای جانبدار پایان دهند.
وابستگی روزافزون رسانهها به منابع قدرت و گره خوردن منافع آنها به یکدیگر؛ تجاری شدن بیشتر رسانهها؛ سطحینگری؛ هزینه و ریسک بالای فعالیت رسانهای، موانع پیش روی روزنامهنگاری پژوهشی به شمار میروند. برای آنکه بتوان از فعالیت رسانهای در خدمت توسعه، کاهش فساد اداری و تحقق حقوق شهروندی سود حاصل کرد، باید به چنین مواردی توجه جدی نمود.