شوشان ـ منصور کاووسی:این روزها همه ی ما صدای شکسته شدن استخوان های اقشار مردم از صنوف مختلف را به وضوح می شنویم ، اقشاری که قادر نیستند کمر زیر بار گرانی و تورم راست کرده به سمت ناامیدی ، افسردگی و درماندگی آموخته شده سوق داده می شوند.
برخورداری از امتیازهای اجتماعی ، خدمات و رفاه با کمترین دغدغه حق طبیعی هر شهروند است ،زیرا گسترش خدمات و رفاه اجتماعی ضمن افزایش رضایت مندی شهروندی منجر به ایجاد عدالت و انسجام اجتماعی در سطوح مختلف جامعه گردیده و نوعی همنوایی ، وحدت ، اتحاد و...... را بین مردم ، دولت ها و حکومت ایجاد می کند، چون ایجاد عدالت و افزایش سطح خدمات انسانی -زیستی نوعی تعادل و بالانس بوجود آورده که حس مسولیت پذیری ، تعهد و قانون مداری در ارکان قدرت ، مدیران ارشد و مسئولین دولتی و حکومتی را افزایش داده و از سوی دیگر ضربآهنگ همنوایی ملی بین آحاد مردم را سرعت می بخشد.
اگر به هر دلیل یا دلایلی( سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و......) تعادل و بالانس اجتماعی بهم بخورد یا مخدوش شود ، توازن جامعه از بین رفته و دچار نوعی بی اعتمادی گسترده شده و سرمایه سوزی های زیادی را به دنبال خواهد داشت .
شرایط اقتصادی و اجتماعی کنونی کشور بیانگر این است که با گسترش فقر و افزایش فاصله ی طبقاتی ، تعادل و بالانس اجتماعی در حال تبدیل شدن به یک معضل فراگیر و فرسایشی است که اگر به زودی و سرعت بالا درمانجویی نشود ، چالش های زیادی را ایجاد نموده که خطرات غیرقابل جبرانی را بوجود خواهد آورد، که حاصل همین چالش ها منجر به شکل گیری بحران های متعددی خواهد شد.
یکی از عواملی که فاصله ی طبقاتی در یک جامعه را افزایش و باعت برهم خوردن تعادل و بالانس اجتماعی می شود انحصاری شدن مزایای اجتماعی برای قشری خاص از طریق مطلق گرایی گروهی ، رانت خواری ، فساد اداری و سیستمی ، رشوه گیری ، باند و جناح بازی و...... است ، وقتی قشری محدود و چند درصدی مزایای اجتماعی زیادی را به خویش ، فرزندان، بستگان ، اطرافیان و..... اختصاص دهند چند برابر این برخورداری حداقلی، از طریق عدم برخورداری دیگر اقشار جامعه از مزایای اجتماعی تاوان پس خواهند داد.
در همه ی جوامع فقر( در این نوشتار تاکید بر فقر اقتصادی است ) به دو صورت؛ فقر نسبی و فقر مطلق نمود پیدا می کند و سه سطح ( برخوردار ، متوسط و ضعیف یا همان فقیر غیر برخوردار) ایجاد می کند.
جامعه ای متعادل محسوب می شود که تعداد افراد غیربرخودار یا فقیر آن روز به روز کاهش یافته ،قشر متوسط آن فاصله ی کم نسبی با قشر برخوردار داشته و به سمت توانگری سوق داده شوند، اما اگر در جامعه ای هر روز تعداد افراد کم برخوردار افزایش سرعتی داشته ، قشر متوسط بجای روند صعودی ، روندی نزولی و قهقرایی یافته و بر دهک های فقیران می افزاید و انحصار برخوردار را محدود تر می کند ، بیانگر این است که اقتصاد آن بیمار و در وضعیت بغرنج قرار گرفته و به سمت فرو پاشی اقتصادی طی طریق می کند ، زیرا فقر مطلق ( عدم توانایی در درآمدزایی و برآورده کردن نیازهای اساسی و زیستی ) رواج بیشتری یافته و جامعه را به سمت دو قطبی شدن با اکثریت قشر فقیر و کم برخوردار یا حتی عدم برخوردار و اقلیت برخوردار با رفاهیات بیشمار، پیش می برد، از طرف دیگر در فقر نسبی ، افراد جامعه از حداقل درآمد ، اشتعال ، برآورده کردن نیازهای اولیه و زیستی برخوردار می باشند ( شکل گیری قشر متوسط جامعه، در بین دو قشر دارا و ندار ) ، حال اگر تورم افسار گسیخته با افزایش روزانه اجناس بخصوص کالا های اساسی همراه شود، بخش اعظم آحاد جامعه که در قشر متوسط قرار گرفته اند با از دست دادن توان مالی و اقتصادی خویش عملا به قشر ضعیف و کم برخوردار تنزل موقعیت داده در این بی عدالتی اقتصادی نیست و نابود شده ، جامعه بصورت دو قطب برخوردار با جمعیت حداقلی و راضی از وضعیت کنونی و قطب غیر برخوردار ( قشری که فقط زنده اند بدون بهره مندی کیفی از مزایای اجتماعی) با جمعیت اکثریت و ناراضی و حتی معترض تقسیم خواهد شد.
لذا می طلبد دولت و حاکمیت با روند علمی ، منطقی و ساختاری با تغییر سبک های اقتصادی ناکارآمد کنونی ، با ضربآهنگ معین و مشخص قبل از فراگیر شدن بحران اقتصادی ، ایجاد فاصله طبقاتی عمیق و نابودی اقشار متوسط و ضعیف اقدامات واقعی، عینی و ملموس را انجام دهند.