شوشان ـ عبدالرحمن نیک سرشت:
دلار که مرتب بالا می کشید به تناسب یک به پنج قیمت اجناس هم در هاپیرمارکت ها، سوپری ها، مغازه ها و دکاکین شهرها و حتی ده کوره ها، گران و گران تر می شدند.البته، ناگفته نماند شاید بعضی استان ها نسبت به بعضی دیگر، فقط اندکی جفایشان کمتر می بود با این وصف همه کشور به همین روال عمل می شد و در عوض حقوق بگیران، روستائیان و کارگران روز مزد که کالای آن چنانی برای عرضه در بازار نداشتند بشدت احساس ورشکستگی و فقری مفرط سراسر وجودشان را فرا می گرفت. یعنی همان طبقات اجتماعی که قربانی اقتصاد دستوری تورم زا می شوند و چاره ای جز استثمار شدن ندارند.
به هرحال وقتی خبرهای خوشی مبنی بر توافق ایران و عربستان به گوش مردم رسید و با توجه به این که یک هفته قبل از تحویل سال ۱۴۰۲، دلار افسار گسیخته به مرز ۶۰ هزارتومان رسیده بود و با انتشار این خبر، دلار همین طور داشت ریزش می کرد و به کانال ۳۰ هزار تومان نزدیک می شد در نتیجه مردم انتظار داشتند که قیمت کالاها هم به تبع ریزش نرخ دلار سقوط کنند ولی علاوه بر آنکه این اتفاق میمون نیفتاد بلکه احتکار و گرانفروشی در دم دمای عید نوروز بازارش کساد نشد و ملت فهمیدند عیب در جای دیگری است و گرانی ها ربطی با بالا و پائین بودن نرخ دلار ندارد بلکه این گرانی ها در عدم نظارت و فقدان سیاست های تنظیم بازار و ولنگاری داد و ستد در بنگاه های کلان اقتصادی اتفاق می افتد که دولت به معنی حاکمیت، اصلا در آن شبکه های اقتصادی، هیچی توانی برای اعمال اقتدار ندارد.
براستی ضعف دولت سیزدهم در مقابله با این همه شرارت و عزم ناموجه در بی ثباتی بازار مبنی بر گران کردن کالاها، از کجا نشات می گیرد !؟ و نیز در کشف این حقیقت در پاسخ به چرائی های وضع موجود بازار، که متولیان با کدام برنامه ریزی خاصی قادر به حل این مشکلات مزمن اقتصادی می شوند.