شوشان ـ خداداد ابراهیمی :
این را تاریخ دفاع مقدس می گوید که صدای تیر وتفنگ جبهه ها از رادیو ایلام زودتر از رادیوهای دیگر به گوش میرسید. آن زمان که دفتر کار دکترهمتی مدیرکل وقت صدا وسیمای مرکزایلام، داخل سنگر محوطه مرکز بود چرا که کلاغ های آهنی دشمن روزی چند بار در دونوبت صبح وعصر با قارچ های سمی شهرایلام را بمباران هوایی می کردند، همتی بااهالی فرهنگ و قلم میانه خوبی داشت همه بانوشتن و ایده پردازی کمکش کردیم که رادیو ایلام سرآمدباشد وشد. نویسندگان رادیویی انگشت شماربودیم. تلویزیون ایلام که شبکه خاص و برنامه های متعدد مستقل نداشت. ما بودیم و رادیو ایلام وباید باهمت وحمیت سرپا نگهش میداشتیم .
نگارنده تکس ایلام درجنگ و سلام صبح به خیر را می نوشت . نه پشت میز، نه در اتاق های مجهز، بی مدد موبایل و اینترنت و کامپیوتر ....
تکس ها را و خاصه ویژه برنامه ها را درخود سنگرهای جبهه تحریر می کردیم
یک روز راهی خط "شهید مامی" مهران می شدیم و روزی دیگر عازم "چنگوله" و "قلاویزان".
عکس وفیلمبرداری و نگارش وضعیت خط مقدم. و مصاحبه با رزمندگان، دست پخت یک برنامه رادیویی ما می شد. بی حق مأموریت و بدون اضافه کار، فقط برای هرتکس 700 تومان حق التحریر برای ما لحاظ می شد.
تکس های" ایلام درجنگ" را باغرور وعشق به وطن می نوشتم؛
"درچکاچک سر نیزه های شب عملیات، درنبردهای تن به تن، وطنم یا علی بگو !"
"درکنار هزاهز پرچم خونرنگ ایران، درکنار کله قندی و قلاویزان وطنم استواربمان !"
و... قسم به دست ابوالفضل ها، سوگند به چشمان شیشهای ، به گام های استوار پاهای مصنوعی که صندلی های چرخدار مارا بی محابا خواهند برد به شهر حلقه ودار !
واما برنامه "سلام صبح به خیر " را با امید، با عشق و دلگرمی مردم هرروز صبح آغاز می کردیم؛
" بازکن پنحره را !
خنکای نسیم صبحی دیگر وزیدن گرفته است
و ...
صبح چون خورشیدخاور ازافق سر میزند
شاخه ی نیلوفری انگشت بر دَر میزند
هم تبارایلامی سلام صبح به خیر !
برخیز! سرزنده وبانشاط و امیدوار که زندگی با لبخندهای امیدوار من وتو جاری ست ...."
وحالا این روزها جشن تولد رادیوست.
روز خوب رادیو. وما دراین دورهمی رادیویی نیستیم. ملالی نیست !
دیگر صدای آژیرهای قرمز، اضطراب های زرد و انتظارهای سفید به گوش نمی آید
روز رادیو، روز رسانه مردم بر اهالی رادیو و صداهای ماندگار تبریک ومبارک!
منبع: خبرگزاری ایسنا
*سپاس از مودت جناب مجیدکیان رسانهنگار نجیب و بی ریا که این یادداشت و خاطره را پس از سالها به من یادآوری کرد.