شوشان ـ جواد الهایی سحر :
شوخی نداریم؛ مهمتر، راهبردیتر و حیاتیتر از بامدژ، تالابی در مرکز استان وجود ندارد. تداومِ تپشِ قلب بامدژ در گرو مطالبه به جد فعالان اجتماعی و محیط زیست اهواز است دیگر امیدی به محیط زیست ، استاندار، فرماندار ،نمایندگان مجلس نیست و هرچه هست خود مردمان سخت کوش اهوازی و جوامع محلی باید به فکر باشندبرخی از مناظری که میبینی با خود میپرسی: چگونه ممکن است مسوولان ببینند تالاب بامدژ در حال فروپاشی است و برای درمانش اقدامی نکنند؟ بخصوص اگر قدمت این فجایع و خسارتها بیشتر از چند سال ادامه داشته باشد؟
بازگشتِ توان زیستپالایی به تالاب بامدژ فقط با گرفتن حقآبه میسر است و دایک و خاکریزی که در سه جا شکسته است و در حال تخلیه آب تالاب است و تلفن ها و پیگیریهای ما تاکنون هیچ نتیجه ای نداشته است اگر تداوم حیات بامدژ برای ما مهم است، باید بر سر حقابهی آن به نفع کشاورزی و ماهیگیری در حوضچه ها معامله نکنیم!
آنهایی که به هر بهانهای تعمیر دایک حافظ آب تالاب بامدژ را به تاخیر انداخته اند از تخریب تالاب چه سودی نصیب شان می شود؟ این خسارتها فقط در حوزهی کاهش جمعیت وحوش، بهویژه پرندگان و اُفت حاصلخیزی خاک، تقویت چشمههای تولید گرد و خاک، و تشدید مهاجرت و شتابگرفتنِ فرآیندِ نامیمونِ متروکهشدنِ سکونتگاههای انسانی نیست! بلکه شاید مهمترین خسارت علاوه بر افزایش محسوس هزینههای درمانی ناشی از کاهش شاخصهای سلامت؛ اُفت شادابی، نشاط، فروپاشی خانوادهها، و تشدید افسردگی در آبادبومهای دیار مرکزی اهواز است که شاید هرگز نتوان ارزش آنها را به درستی بر مبنای اقتصاد بازاری حاکم بر ایران برآورد کرد.
آن نمایندگان مجلسی که این روزها داد و فغان برآوردهاند چرا در برابر تخریب محیط زیست اهواز فقط سکوت را اختیار نموده اند، راست آن است اگر راهبردها و سیاستهای کلانِ توسعه استان متناسب با واقعیتهای بومشناختی جلگه خوزستان و درک میزان شکنندگی سرزمین از خطر تغییر اقلیم بهروز نشده و متحول نگردد، این رخداد زنگ خطری برای اهواز است. با خشکی تالاب بامدژ دیگر در پهنه استان، زنگ خطر ریزگرد با منشاء محلی، برای مناطق دیگر خوزستان به صدا در خواهدآمد .